ما در عصر آنتروپوسن زندگی میکنیم؛ عصر سلطه انسان بر زمین. پس از کشف سوراخ ازن در قطب جنوب، این واقعیت که انتشار مقادیر زیادی از یک گاز بدون رنگ و بو مانند دیاکسیدکربن میتواند تعادل انرژی در سطح زمین را تحت تأثیر قرار دهد، این نگرانی را تقویت کرد که فعالیتهای انسانی میتواند منجر به بحران در محیط شود. آنتروپوسن معرفی شد تا این ارتباط بین انسان و محیط را نشان دهد. این اصطلاح نخستین بار توسط پژوهشگرانی در سال ۲۰۰۰ میلادی بهعنوان نامی برای آغاز یک دوره جدید بهسبب اثرگذاری فراگیر انسان بر محیط مطرح شده است. اصطلاح آنتروپوسن نشان میدهد که اولا زمین در حال حاضر از دورانی که هولوسن نامیده میشود، حرکت کرده است و ثانیا فعالیتهای انسانی عمدتا مسئول خروج از آن دوران است. بهگفته متخصصان، هولوسن دورانی ۱۲ هزارساله از شرایط جوی پایدار پس از آخرین عصر یخبندان است که طی آن تمدنهای انسانی توسعه یافتند. اما گسترش آلودگیهای کربنی از اواسط قرن بیستم، انقراض بسیاری از حیوانات و تحول بافت زمین بهواسطه جنگلزدایی و توسعه شهری، نشانههای پایان این دوره زمینشناسی است. بهبیانی دیگر زمین بهاندازهای دچار تغییر و تحول شده است که دوران هولوسن جای خود را به دوره آنتروپوسن داده است. اصطلاح آنتروپوسن اگرچه در حال حاضر غیررسمی است، اما در جامعه تحقیقاتی مرتبط با تغییرات جهانی پذیرفته شده و اکنون در رسانههای مرتبط با محیطزیست مورد توجه قرار گرفته است.
تاریخ تعامل انسان و محیطی که در آن زندگی میکند، به زمانهای بسیار طولانی برمیگردد. در طی این تعامل، انسان محیطزیست خود را از بسیاری جهات تغییر داده است. از جمله این تغییرات، کمک به انقراض ماموتهای پشمالو در شمال اوراسیا و پاکسازی جنگلها برای کشاورزی حدود ۸ هزار سال پیش است. اگرچه انسانها بهآرامی بر محیط تأثیر گذاشتند، اما ترکیبات شیمیایی جو یا اقیانوسها را در سطح جهانی تغییر ندادند. آنها سازمانهای اجتماعی و اقتصادی و فناوریهای مورد نیاز برای برابربودن یا تسلط بر نیروهای بزرگ طبیعت را در اختیار نداشتند. اما طی زمان بشر با توسل به دانشی که بهسرعت در حال افزایش بود، توانست تمدنهای پیچیده را توسعه و قدرت خود را برای دستکاری در محیطزیست افزایش دهد. با پیشرفت تکنولوژی، دسترسی به منابع طبیعی فراوان و افزایش جمعیت، بهرهبرداری از منابع زمین، افزایشی شگفتآور یافت. اگرچه تا اواسط قرن بیستم تأثیر فعالیتهای انسانی بر محیط جهانی بهوضوح فراتر از الگوی تغییرات در دوره هولوسن بود، اما نرخ رشد این تأثیر از اواسط قرن بیستم بهطور جدی افزایش یافت؛ بهگونهای که سالهای ۱۹۴۵ تا ۲۰۰۰ را دوره شتاب بزرگ نامیدهاند. بین سالهای ۱۸۰۰ و ۲۰۰۰، جمعیت انسانی از حدود یکمیلیارد به ۶ میلیارد افزایش یافت، مصرف انرژی تقریبا ۴۰ برابر و تولیدات اقتصادی ۵۰ برابر شد. کاهش سریع در منابع انرژی تجدیدپذیر سنتی و افزایش شدید سیستمهای انرژی مبتنی بر سوختهای فسیلی از آغاز انقلاب صنعتی و بهویژه پس از ۱۹۵۰ قابل تأمل است. در سال ۲۰۰۰ سیستمهای انرژی مبتنی بر سوختهای فسیلی حدود ۸۰ درصد از کل انرژی مورد استفاده برای اقتصاد جهانی را تشکیل داده است. انتشار اساو ۲ در سراسر جهان در نتیجه استفاده از زغال سنگ، حداقل ۲ برابر بزرگتر از مجموع همه انتشارات طبیعی است که منجر به اسیدیشدن دریاچهها، مرگ ماهیها و آسیب به جنگلها در مناطق حساس شده است. استفاده بیش از حد از کودهای نیتروژن در کشاورزی موجب تخریب آبهای سطحی و حتی آبهای زیرزمینی در بسیاری از نقاط جهان شده است. فعالیتهای انسانی میزان انقراض گونهها را از هزار تا ۱۰ هزار افزایش داده است. در نتیجه افزایش سوختهای فسیلی، فعالیتهای کشاورزی، جنگلزدایی و حیوانات پرورشی، بهخصوص گاو، گازهای گلخانهای در طول دو قرن گذشته به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. با توجه به این موارد و پیامد فعالیتهای دیگر انسان در زمین و جو، اصطلاح «آنتروپوسن» برای دوره جغرافیایی فعلی استفاده شده است. آنتروپوسن نشان میدهد زمین اکنون حالت طبیعی خود را از دست داده است. مصرف نفت از سال ۱۹۶۰ به بعد حدود ۳/۵ برابر رشد داشته است. بعضی از شاخصها در ابتدای شتاب بزرگ تقریبا صفر بوده، اما پس از پایان جنگ جهانی دوم شدتی بیسابقه یافته است. تعداد وسایل نقلیه موتوری از ۴۰ میلیون در پایان جنگ به حدود ۷۰۰ میلیون تا سال ۱۹۹۶ افزایش یافته و همچنان در حال افزایش است. یکی از چشمگیرترین تحولات نیم قرن گذشته، رهاکردن مزرعه و روستا و رویآوردن به زندگی در شهر است. بیش از نیمی از جمعیت انسانی، افزون بر ۳ میلیارد نفر، در حال حاضر در مناطق شهری زندگی میکنند و این روند همچنان در حال افزایش است. مهاجرت به شهرها معمولا با افزایش انتظارات و در نهایت افزایش درآمد همراه است؛ مسئلهای که بهنوبه خود سبب افزایش مصرف میشود. اگر این نشانهها را علامت آنتروپوسن بدانیم، باید در اسرع وقت از آن خارج شویم. تغییراتی که انسان در محیطزیست ایجاد کرده است، موجب نگرانیهایی در مورد آینده زمین شده است. زمین در ششمین دوره انقراض خود قرار دارد؛ تقریبا ۶۰ درصد از اکوسیستم در حال حاضر تخریب شده است و این روند همچنان ادامه دارد، مگر اینکه تغییراتی در ارزشها و مدیریت رخ دهد. امروز وظیفه بشر توسعه نوعی استراتژی پذیرفتهشده در سطح جهانی است که بتواند منجر به پایداری اکوسیستم در برابر فعالیتهای انسانی شود. توسعه چنین استراتژی نیازمند تحقیقات گسترده و کاربرد خردمندانه دانش است. واکنشهای مختلفی از جمله سیاستهای جمعیتی، آموزش عمومی، توانمندسازی جوامع و اقدامات جامعه مدنی میتواند به جلوگیری از تخریب اکوسیستم کمک کند. موارد فوق عمدتا مداخلهای است که ذینفعان از طریق اجرای قوانین برای بهبود اکوسیستم و رفاه بشری انجام میدهند. تغییرات رفتاری میتواند از طریق اقدامات دولت نظیر برنامههای آموزشی و آگاهی عمومی یا مدیریت تقاضا، در بخش صنعت صنعت مانند برچسبگذاری محصول یا تعهدات برای استفاده از مواد خام و نیز در حوزه جامعه مدنی مانند کمپینهای اطلاعرسانی عمومی انجام شود. تصمیمگیرندگان میتوانند از آموزش مرتبط با حفاظت اکوسیستم و رفاه انسان بهرهمند شوند. آموزش و توسعه انسانی سبز میتواند پادزهری برای آسیبهای عصر آنتروپوسن باشد. تعلیموتربیت در همهی بخشها (آموزش عمومی، آموزش عالی، آموزش سازمانی) در ایجاد انگیزه و آگاهی کودکان و بزرگسالان در قبال زمین مسئول است و میتواند از فرصت منحصربهفرد خود برای آموزش و توسعه افراد استفاده کند. پژوهشها نشان میدهد که امروزه آموزش نقشی کلیدی در افزایش آگاهی افراد و بالابردن سطح سواد زیستمحیطی آنها دارد. یک کشور طرفدار محیطزیست نیاز به افزایش آگاهی، دانش و مهارت افراد دارد و این موارد با استفاده از برنامهریزی مجدد آموزشی برای ایجاد یک مشارکت عاطفی در دغدغههای زیستمحیطی ایجاد میشود. برنامههای آموزش و توسعه انسانی سبز میتواند به افراد کمک کند تا در مورد اهمیت حفاظت از محیطزیست اطلاعات بیشتری کسب کنند و نسبت به آن حساسیت بیشتری داشته باشند.