خادم | شهرآرانیوز؛ پیتر اسلاگِلت، در پیش گفتاری که بر کتاب «فریادهای بهار عربی: روایتهای شخصی از انقلابهای عربی» نوشته، خیلی خلاصه به وضعیت نظامهای سیاسی، نقش استعمارگران در منطقه و انقلابها در خاورمیانه پرداخته است. او در همان ابتدا به انقلاب سال ۵۷ در ایران اشاره میکند و مینویسد: «تصور نمیکنم از اوایل دهه ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۱، قطع نظر از امیدی که در انقلاب ۱۹۷۹ ایران جرقه زد، رویدادهایی از این دست به منصه ظهور رسیده باشد، رویدادهایی که امید و خوش بینی را در خون ملتها تزریق کند.»
چیزی حدود نیم قرن، ملتهای خاورمیانه در سکون برخاسته از خفقان میزیستند و دیکتاتورها با کمترین نگرانی حکومت میکردند، تااینکه خودسوزی یک جوان دستفروش در جلو ساختمان شهرداری شهری کوچک در تونس شعلهای را روشن کرد که به چند انقلاب و افتادن چند دیکتاتور انجامید.
محمد بوعزیزی در سال ۲۰۱۰، در اعتراض به توقیف گاری میوه فروشی اش و تحقیرشدن توسط مأموران پلیس، که اوج آن سیلی زنِ پلیسی به نام فادیه حمدی به او بود، خودش را به آتش کشید. این خودسوزی جریانی وسیع را به همراه آورد که به «بهار عربی» معروف شد. علاوه بر تونس، مصر و لیبی و یمن و سوریه نیز علیه دیکتاتورهایشان شوریدند.
اما این انقلابها آزادی و دموکراسی برای مردم این کشورها به همراه داشت؟ پیتر اسلاگلت چندان خوش بین نیست. او، در پیش گفتارش بر کتاب، به نکته مهمی اشاره میکند و آن اینکه دیکتاتورها میراثی باقی میگذارند و همین میراث شوم که رشدنیافتگی جامعه مدنی و تربیت نشدن سیاست مداران سالم هم بخش مهمی از آن است سبب میشود پس از آنها نیز مشکلات برجا باقی بمانند.
اسلاگت نوشته است: «از بیان این حقیقت ناگزیرم که، برپایه قرائن و شواهد موجود، گمان نمیکنم لیبی بتواند از آشوب و بلوایی که میراث سرهنگ معمر قذافی است خلاص شود. از مصر هم بوی بهبود به مشام نمیرسد؛ نهایت خوش بینی است، اگر آینده یا حال ارتشبد عبدالفتاح السیسی را بهتر از حُسنی مبارک، رئیس جمهور سابق، بدانیم.».
اما این نگرانیها نیز چیزی از بزرگی «بهار عربی» و امیدی که با خود آورد کم نمیکند. «فریادهای بهار عربی» روایتهایی دست اول است از دهها فعال سیاسی و اجتماعی و افراد عادی که وقایع بی سابقهای را مستند کردهاند که به فروپاشی چند رژیم دیکتاتوری در خاورمیانه منجر شد. این روایتها امید شهروندان برای تغییر، تجربیات آنها درطول شورش، و درسهایی از برخی از چشمگیرترین تحولات در تاریخ جهان عرب را نشان میدهد، روایتهایی جذاب و افشاگرانه، و گاه دلخراش، که اخیرا به فارسی نیز ترجمه شده است.
ناشر این ترجمه در معرفی کتاب نوشته است: «این کتاب داستانهای شخصی کسانی را بازگو میکند که سهمی در بهار عربی داشتهاند، داستانهایی به قلم خود این فعالان و دست اندرکاران. حاصل روایت این داستانها برای خواننده شاید کسب درکی عمیقتر از انگیزهها و فعالیتهای آنان باشد، و نیز درسهایی که میتوان از انقلابهایی آموخت که جهان عرب را اواخر سال ۲۰۱۰ فراگرفت و نظامهای دیکتاتوری را در تونس، مصر، لیبی و یمن سرنگون کرد.
این روایتها آشکارکنندە دینامیک چندوجهیای است که تحولاتی شگرف و مهیب را در تاریخ جهان مدرن عرب رقم زد. این شرح ها، که عمدتا به قلم جوانان عرب نگاشته شده است، صدای کسانی است که عمرشان در نظامهایی سپری شده که بی وقفه سرکوبشان کردهاند.
در این نوشته ها، میتوان زمینه اجتماعی، سیاسی و تاریخی بهار عربی را دید. ضمن اینکه شالوده عاطفی، روان شناختی و فرهنگی این فعالان نیز عنصری انسانی به روایتشان افزوده است. روایتها بازتاب دهنده تجارب راویان در متن زندگی واقعی است. هریک از نویسندگان، علاوه بر اینکه شرحی از قیام به دست میدهد، دلایل شخصی و جمعی خود را نیز برای خواست انقلاب علیه رژیم بازگو میکند.»
انقلابها و جنبشها گاه با یک اتفاق کوچک بروز میکنند، اما هرآن کس که اندک عقلانیتی داشته باشد و منصفانه به بررسی زمینههای انقلابها بپردازد میداند که آن اتفاق فقط حکم یک تلنگر را داشته است. درادامه، با توجه به کتاب، مروری داریم بر تلنگرهای نهایی در کشورهای تونس، مصر، لیبی، یمن و سوریه که به فروپاشی چند دیکتاتور منجر شد.
این فصل به شرح واقعهای میپردازد که جرقه اعتراضات گسترده در تونس را زد و روایتهایی از فعالیتهای کنشگرانِ پس از این رویداد ارائه میدهد. داستان از ۱۷دسامبر ۲۰۱۰ آغاز میشود، زمانی که محمد بوعزیزی درمقابل ساختمان شهرداری در سیدی بوزید، شهری کوچک درحدود ۲۶۰کیلومتری جنوب پایتختِ تونس، خود را به آتش کشید. بسیاری عمل او را اعتراضی علیه توقیف گاری اش که برای فروش میوه و سبزیجات از آن استفاده میکرد و همچنین رد شکایتش برای بازپس گیری آن دانستند. اگرچه شرایط دقیق مشخص نبود، بسیاری وضعیت او را درک و حتی با آن همذات پنداری کردند. مرگ بوعزیزی خاکستر اعتراضات علیه کل رژیم تحت رهبری رئیس جمهور زین العابدین بن علی را شعله ور کرد.
این فصل روایتگر انقلاب ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ در مصر است از زبان فعالانی که در آن واقعه حضور داشتهاند. در این روز، مصریان به میدان «تحریر» در مرکز قاهره رفتند تا در اعتراض علیه رژیم حُسنی مبارک شرکت کنند. این رویداد در جاهای مختلفی اطلاع رسانی شد، ازجمله در صفحه فیس بوکی با عنوان «همه ما خالد سعید هستیم»، صفحهای که نام آن به جوانی اشاره داشت که ژوئن ۲۰۱۰ براثر شکنجه پلیس جان باخته بود و میخواست جوانان مصری را به مخالفت با دولت تشویق کند. فعالان متحد شدند و تا چندین ماه به ظلم وحشیانهای که بر خالد سعید رفته بود اعتراض کردند، تاآنجاکه مبارک محاکمه و به حبس ابد محکوم شد.
این فصل به شرح قیام لیبی پس از دستگیری وکیلی به نام فتحی تِربِل در ۱۵ فوریه ۲۰۱۱ میپردازد. او کسی بود که وکالت خانوادههای کشته شدگان زندان «ابوسلیم» در طرابلس در سال ۱۹۹۶ را برعهده داشت. پس از دستگیری تربل، این خانوادهها به وکلا و قاضیانی پیوستند که درمقابل دادگاه اصلی بنغازی دست به اعتراض زده بودند. علاوه بر این، هزاران لیبیایی در خیابانهای بنغازی به راه پیمایی پرداختند و خواستار برکناری سرهنگ معمّر قذّافی شدند که از سال ۱۹۶۹، پس از کودتا علیه شاه ادریس سِنوسی، بر لیبی حکومت میکرد.
این فصل به شرح آغاز قیام در یمن در ۱۴ژانویه ۲۰۱۱ و ارائه روایتهایی از فعالانی میپردازد که در این رویداد شرکت داشتند. یمن فقیرترین کشور در جهان عرب است و، تقریبا در تمام بخشهای اقتصادی خود، فاقد توسعه زیرساختی است. این مسائل، درکنار میزان چشمگیر بیکاری و فساد، دانشجویان و فعالان را برآن داشت تا به یک جنبش مردمی علیه علی عبدا... صالح، رئیس جمهور، و رژیم معمر قذافی، به عنوان پشتیبان ناآرامیهای قومی یمن، بپیوندند. یمنی ها، به مرور، در مطالبه برکناری صالح مصممتر شدند، تااینکه سرانجام او در ۲۳ نوامبر ۲۰۱۱ استعفا داد.
این فصل مروری است بر قیام مردمی علیه بشار اسد در سوریه. این قیام، پس از رفتار غیرانسانی با نوجوانانی آغاز شد که ۱۵ مارس ۲۰۱۱ به دلیل نوشتن شعارهای انقلابی بر دیوارهای مدرسه خود در دَرعا دستگیر شده بودند. پس از این، افراد زیادی در درعا به خیابانها آمدند تا به رژیم اعتراض کنند، اما نیروهای امنیتی به آنها شلیک کردند و چندین نفر را کشتند.
این رویدادها با تظاهرات دیگری ادامه یافت که باز به قتل وحشیانه چندین معترض انجامید. اما نقطه عطف آنجا بود که در منطقه غوطه، در حومه دمشق، برای سرکوب مخالفان از سلاحهای شیمیایی استفاده شد و گروهی از مردم ــکه تعدادشان دقیقاروشن نیست و محل اختلاف است ــ کشته شدند. البته اسد این ادعا را تکذیب کرد و آن را به خود مخالفان نسبت داد.
از وجوه مشترک بسیاری از حکومتهای عربی تا همین اواخر ــ هم نظامهای پادشاهی و هم دیکتاتوری ــ روابط نزدیک و دوستانه شان با ایالات متحده بوده است. به همین دلیل هم برای ایالات متحده آسان نبود که ــ مثلا ــ از برخورد حکومت بحرین با تظاهرات کنندگان انتقاد کند؛ بحرین به هرحال مقر اصلی ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده است. به همین منوال، نظامهای غیردموکراتیک و خانوادگی مستقر در عربستان سعودی و بیشتر دُوَل خلیج فارس نیز، به استثنای مواردی معدود، از انتقادهای ایالات متحده مصون بودهاند.
رابطه لیبی با غرب خصمانه بود، اما، در ۲۰۰۳ که موافقت کرد سلاحهای کشتارجمعی اش را کنار بگذارد، روابط این کشور نیز حسنه شد؛ اما سوریه ــ که روابط دیرپایی با ایران داشت و از حزب ا... حمایت میکردــ تا پیش از ۲۰۱۱ ازسوی بیشتر کشورهای غربی مطرود بود؛ روابط ایالات متحده و عراق نیز، پس از حمله این کشور به کویت در ۱۹۹۱، تیره وتار شد، اما این گسست پس از یک دهه روابط دوستانه میان این دو دولت روی داد.
«فریادهای بهار عربی: روایتهای شخصی از انقلابهای عربی»، نوشته أسعد الصالح، ترجمه گروه مترجمان، نشر «کرگدن»، ۲۸۴ صفحه، ۳۲۰هزار تومان.
برای نوشتن این مطلب، از مروری که در سایت academic.oup آمده نیز استفاده شده است.