خبر اکران آنلاین فیلم تازه بهمن فرمانآرا از این نظر هیجانانگیز و خوشایند بود که او فیلمسازی صاحب نگاه در سینمای ایران محسوب میشود که نه از الگوهای رایج سینمایی تقلید میکند، نه برای خوشایند فرد یا گروه خاصی فیلم میسازد و نه دل در گروی فروش گیشه و استقبال عمومی دارد. با این حال، فیلم پرستاره «حکایت دریا»، چندان دیده نشد و در فضای عمومی سینمای ایران نقدهای منفی زیادی هم گرفت.
محمد عنبرسوز - خبر اکران آنلاین فیلم تازه بهمن فرمانآرا از این نظر هیجانانگیز و خوشایند بود که او فیلمسازی صاحب نگاه در سینمای ایران محسوب میشود که نه از الگوهای رایج سینمایی تقلید میکند، نه برای خوشایند فرد یا گروه خاصی فیلم میسازد و نه دل در گروی فروش گیشه و استقبال عمومی دارد. با این حال، فیلم پرستاره «حکایت دریا»، چندان دیده نشد و در فضای عمومی سینمای ایران نقدهای منفی زیادی هم گرفت.
اساسا در سالهای اخیر، توقع اهالی سینما از آثار تازه فیلمسازان نسل قدیم رو به افزایش بوده و مقایسه فیلمهای تازه کارگردانهای پیشکسوت با دوران اوج خودشان، باعث بروز برخی واکنشهای منفی به آنها شده است. در مورد کیفیت فیلمهای تازه کارگردانهای موسوم به نسل اولی، تا حدی حق با مخاطب است و آثار این سینماگران؛ در مقام مقایسه با گذشته آنها، ضعیفتر به نظر میرسند. اما باید توجه داشته باشیم که خصیصه انکارنشدنی و درخور احترام این سینماگران، پایبندی به دغدغههای شخصی و سبک فیلمسازی منحصر به خودشان است. در واقع این آثار ممکن است ضعیف باشند، اما ابدا نمیتوان آنها را تقلیدی و غیراصیل قلمداد کرد. حکایت بهمن فرمانآرا و فیلم جدید او نیز به سایر همنسلانش شباهت دارد؛ مردی که جایگاهش در تاریخ سینمای ایران احترام برانگیز و ستودنی است و فیلم جدیدش هم نشان میدهد که او دغدغههای شخصی و سبک خاصش در بازنمایی هنری را حفظ کرده است.
«حکایت دریا» به وضوح بر تنهایی انسان معاصر در میان انبوه معضلات جامعه مدرن متمرکز است و درد فهمیده نشدن انسانهای جدی و اهل تفکر را، در قالب شخصیت اصلی فیلم، بازنمایی میکند. این فیلم زندگی یک اندیشمند، نویسنده و استاد دانشگاه به نام طاهر (با بازی بهمن فرمانآرا) را روایت میکند که، پس از سه سال بستری بودن، از بیمارستان روانی مرخص شده. این در حالی است که همسرش ژاله (با بازی فاطمه معتمدآریا) که پیوند قلب انجام داده، درصدد جدایی از طاهر است؛ اما، به توصیه پزشک و به دلیل وضعیت بحرانی شوهرش، تصمیم میگیرد کمی بیشتر با او بماند. افتتاحیه «حکایت دریا» حول همین موقعیت دراماتیک شکل میگیرد و فیلمنامه با پرداختی سرراست و بدون حرف اضافه، واکاوی وضعیت ارتباط این زوج و تصمیم ژاله در مورد شوهر در خود فرورفته و افسردهاش را آغاز میکند.
این موقعیت سینمایی تروتمیز اما، در ادامه به پرداخت لایههای عمیقتر دو کاراکتر اصلی وارد نمیشود و مخاطب نمیتواند از خلال دیالوگها، به درک خصلتهای طاهر و یک طرح کلی از ارتباط چند دههای او با همسرش دست یابد. تلاشهای متن برای واکاوی گذشته این زوج که در آغاز فیلم در قالب یک فلشبک حائز اهمیت جلوه میکند، تا حوالی دقیقه پنجاه و تماس کاراکتر پروانه (با بازی لیلا حاتمی)، تقریبا رها شده و چنان که باید و شاید مورد اشاره فیلمساز قرار نمیگیرد. در این پنجاه دقیقه، فیلم از یک طرف زمان را با پلانهای نسبتا طولانی تنهایی طاهر هدر میدهد، و از سوی دیگر، با وارد کردن کاراکتر امیر دشتی (با بازی صابر ابر)، درصدد پرداخت شخصیت اصلی در یک وضعیت تقریبا سیاسی برمیآید. رویکرد دوم در قالب کاراکتر جوانی عاصی و مترصد فرار به هر کشوری که نیاز به ویزا نداشته باشد، پدیدار میشود و فیلم را از مسیر اصلی خود منحرف میکند. هر کدام از این دو شیوه ظرفیتهای خاص خودشان را داشته و میتوانستند، با حفظ تعادل، به دو بال پرواز برای شخصیتپردازی فیلم تبدیل شوند؛ اما لحن فیلم در پرداخت مضمون و کدهای شخصیت طاهر نشان میدهند که، در واکاوی حال و روز کنونی او، دانشجوی سابق و همسرش نمیتوانند به یک اندازه اثرگذار باشند و شخصیت ژاله جای مانور بیشتری دارد که به فعلیت نمیرسد.
دیگر شخصیتی که برای پرداخت گذشته طاهر به قصه اضافه میشود، دوست قدیمی او به نام هوشنگ است که میتوانیم او را درخشانترین کاراکتر «حکایت دریا» لقب دهیم. هوشنگ فقط در یک سکانس حضور دارد و برای مخاطب هم چندان دشوار نخواهد بود که حدس بزند او فقط در ذهن طاهر است. این شخصیت در محیط جنگلی چشمنوازی بر طاهر پدیدار میشود و همین لوکیشن خاص و شکل بصری سکانس مورد بحث، زمینه رفتوآمد فیلم بین جهان واقعی و یک فضای سورئال را فراهم میکند. به علاوه، درحالی که برخی دیالوگهای «حکایت دریا» به وضوح رنگ و بوی شعاری شدن به خود میگیرند، در مورد شخصیت هوشنگ نه تنها شعاری در کار نیست، بلکه او با ظرافتی مثالزدنی دست روی برشهایی از گذشته میگذارد که ابهامات شخصیت اصلی، یعنی طاهر را مکشوف میکند. بازی نظرگیر و دلنشین علی نصیریان نیز به خوبی در شمایل یک متفکر دنیادیده و دغدغهمند فرورفته و جملاتش را با لحنی دلپذیر ادا میکند.
در نیمه دوم فیلم، ورق برمیگردد و رمزگشایی از یک واقعه اثرگذار در گذشته، تکه جدیدی از پازل شخصیت طاهر، به عنوان روشنفکری مغبون و سرخورده را برای مخاطب بازنمایی میکند. تا اینجای کار، مخاطب طاهر را مردی میدید که در اثر ناملایمات روزگار و بیمهریهای جامعه اطرافش، به یک جور پوچی رسیده و دلخسته از عوض شدن قلب همسرش، کارش به بیمارستان روانی کشیده. با ورود پروانه اما، شمه ملموس و انسانی شخصیت طاهر هویدا میشود و مخاطب او را بیشتر درک میکند و در مقام یک آدم جایزالخطا، بیشتر به او نزدیک میشود. با وجود سه نقطه طلایی در پرداخت شخصیت اصلی، فیلمنامه باز هم از خیر وارد کردن آدمهای فرعی به فیلم نگذشته و بدین طریق اثر چندپاره شده است. سکانس ورود نماینده انجمن نویسندگان استان یکی از همین موارد است که میتوانست کلا حذف شود تا جا برای مانور مکملهای موثرتر باز شود. دقایق حضور امیر نیز بسیار طولانیتر است و کوتاه شدنش میتوانست کاری کند که لازم نباشد شخصیتها، برای معرفی خودشان، اینهمه حرف بزنند و گاهی هم به ورطه شعار دادن بیفتند.
در انتخاب بازیگران، فرمانآرا بزرگترین اشتباه را در مورد خودش انجام داده و با قرار گرفتن در مرکز فیلم، به عنوان بازیگر نقش اول مرد، امکان جلوهگری بیشتر یک کاراکتر مرد جاافتاده و باورپذیر را از فیلم سلب کرده است. فرمانآرا که فیلمسازی کارکشته است، در عرصه بازیگری ضعیف ظاهر میشود که اجرای مصنوعی او، در دو موقعیت مطلع شدن از مرگ هوشنگ و فوت امیر، مخاطب را پس میزند.
فاطمه معتمدآریا هم برای باورپذیر کردن نقشش تلاش زیادی از خود نشان میدهد که بخشی از این تلاش به دلیل منقطع شدن ارتباطش با مخاطب، به چشم نمیآید. لیلا حاتمی استانداردهای بازیگری خود را حفظ کرده، اما نقش او اساسا قرار نیست کار خاصی جز بودن انجام دهد. از همین روی، تصویر روشنی که مخاطب از حاتمی در ذهن دارد، زمینه لازم برای درک شدن کاراکتر پروانه را، به عنوان ثمره ایام جوانی طاهر، از بین میبرد.
صابر ابر به وضوح نتوانسته از پس اجرای نقش یک دانشجوی یاغی و معترض، که برای آرمانهایش هر هزینهای را به جان میخرد، برآید. کاراکتر امیر با بازی او، نهتنها نشانی از یک جوان شوریده و تحولخواه ندارد، بلکه طراحی گریم و لباس ساده و لحن ملایم او، پذیرفتن شخصیتش را دشوار میکند. بازی ابر در این نقش، شاید آشفتگی و بیقراری را به مخاطب انتقال دهد، اما خلق و خوی سرکش و آرمانگرایانه شخصیتی را که از سوی فیلمساز تعریف شده، منتقل نمیکند.
علاوه بر این، انتخاب سه بازیگر صاحب نام برای سه کاراکتر کاملا فرعی هم یک نوع زیادهروی در انتخاب بازیگران «حکایت دریا» است. علی مصفا که بازیگری کارکشته و باسابقه است، برای ایفای نقش یک پزشک ساده که فقط در اوایل فیلم باید وضعیت طاهر را تشریح کند، انتخابی بیش از حد بزرگ است. پانتهآ پناهیها که قابلیتهای ویژهای برای ایفای نقشهای پیچیده دارد، در این فیلم نقش دوست ژاله را بازی میکند که یک خالهزنک تمام عیار و سطحی است. همچنین حضور چند ثانیهای رویا نونهالی، به عنوان یک بازیگر شناخته شده، برای اجرای چهره نمادین مادر، ضرورتی نداشت.
به لحاظ شاخصههای فرعی فنی و هنری، «حکایت دریا»، ویژگیهای برجستهای دارد که در کیفیت سمعی و بصری فیلم، هویدا میشوند. فیلمبرداری فرشاد محمدی، اگرچه در نماهای داخلی ساده و بدون نکته خاصی است، اما در سکانسهای خارجی، با هدایت درست کارگردان و تسلط دلگرمکنندهاش بر میزانسنهای طبیعت شمال، به ضبط قابهای جذابی منجر شده است که خصیصه ترکیب رنگ در آنها مشهود و چشمگیر است. موسیقی نسبتا حجیم و شنیدنی پیمان یزدانیان نیز کاملا با نماهای طبیعت جنگل و دریا هماهنگ شده و در مواردی که لازم است، بستر تغییر لحن فیلم به سورئال را فراهم میآورد.