نمایشگاه نقاشی خط «حلقه عشاق» به یاد رضا مافی در مشهد پیام وزیر ارشاد به هنرمندان پیشکسوت شاعر پادشاه فصل‌ها، پاییز‌های مشهد را دیده بود درباره جمشید و نادر مشایخی، بازیگر و آهنگ‌ساز ایرانی به بهانه زادروز پدر و پسر هنرمند پرونده «توماج صالحی» مختومه اعلام شد رویکرد اصلی دکه مطبوعات، فروش نشریات و کتاب است انتشار «آتش نهان» آلبوم جدید پرواز همای بازیگران جایگزین سارا و نیکا در سریال پایتخت ۷ معرفی شدند + فیلم و عکس رقابت فیلم سینمایی «احمد» در جشنواره بین‌المللی فیلم مسلمانان کانادا ماجرای تغییر ناگهانی سالن اجرای نمایش «خماری» و حواشی آن چیست؟ بازگشت چهره‌ها به چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر درگذشت «سیداحمد مراتب»؛ نخستین ایرانی که بر بام خانه کعبه اذان گفت + فیلم مشهدی‌ها در کمین صید سیمرغ | نگاهی به مهم‌ترین آثاری که شانس حضور در جشنواره فیلم فجر را دارند برنده جایزه گنکور متهم شد | مسئله اقتباس بدون مجوز و نقض محرمانگی پزشکی جشنواره بین‌المللی شعر فجر فراخوان داد + جزئیات بزرگ تر‌ها چطور شاهنامه را به کودکان یاد بدهند؟ ۱۰۵ فیلم، متقاضی حضور در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر شدند
سرخط خبرها

شعر امیری اسفندقه برای مجموعه شعر شفیعی کدکنی

  • کد خبر: ۳۲۹۱۰
  • ۱۴ تير ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۱
شعر امیری اسفندقه برای مجموعه شعر شفیعی کدکنی
مرتضی امیری اسفندقه شاعر  و هنرمند برجسته درباره کتاب «طفلی به نام شادی» محمدرضا شفیعی کدکنی غزلی تازه سروده است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ چند هفته پیش محمدرضا شفیعی کدکنی کتابی با عنوان «طفلی به نام شادی» کرد.

 

این اولین مجموعه شعر شفیعی کدکنی است که پس از ۲۳ سال منتشر شده است. علاقه‌مندان به آثار شفیعی کدکنی در این سال‌ها عمدتاً مخاطب آثار او در حوزه تصحیح و شرح آثار کلاسیک ادبی مانند «تذکرة‌الاولیا» و «این کیمیای هستی» بوده‌اند.

 

دفتر «طفلی به نام شادی»، مجموعه اشعار شفیعی کدکنی از ۱۳۷۶ به بعد است. قبلا نشر سخن دو مجموعه «آیینه‌ای برای صداها» (هفت دفتر شعر منتشر در سال‌های پیش از انقلاب) و «هزارهه دوم آهوی کوهی» (اشعار ۵۶ تا ۷۶) را از او منتشر کرده بود.

 

مرتضی امیری اسفندقه، یکی از شاعران برجسته و مطرح، غزلی را به مناسبت انتشار این کتاب سروده است که در ادامه می‌خوانیم:

 

پرسیدمت پریشب از ابر نوک‌مدادی

گریان سوال کن گفت، زین آسیاب بادی

از آسیاب بادی، حیران سوال کردم

چرخان بپرس گفتا از باد بامدادی

نه دهکده خبر داشت از تو نه شهر، هی! های!

در کوچه‌ها زدم جار، پرسیدم از منادی

رفتم فراتر از هوش، آنسوی هیچ و هرگز

طی شد به جستجویت، حیران هزار وادی

گفتم به قاصدک‌ها از تو خبر بیارند

رفتند و بازگشتند، پر پر به نامرادی

چه شعرهای محضی! سبز و سفید و قرمز

خواندم به یک نگاشان، در عین بی‌سوادی

بی‌باک و پاک و بشکوه، سر ریز روح، مشروح

آیینه نجابت، آیینه‌دار رادی

شعر اینچنین که گفته؟ شفاف و شسته‌رفته

باری، چه کاره‌ای تو، ای شاعر زیادی

اینجاست، آه اینجا، سرزنده و شکوفا

گم بود و گشت پیدا، طفلی به نام شادی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->