جایگاه زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در فرهنگ شیعی| از روایت ثواب تا پیوند اجتماعی خراسان رضوی، میزبان ۳۷۵ شهید گمنام در ۱۵۲ نقطه | ۲۶ گلزار شهدا همچنان فاقد یادمان است  موشن گرافی | یاران رضا (ع) | سردار شهید یوسف کلاهدوز گلزار‌های شهدا در آغوش اشک و آب و گلاب | آیین غبارروبی گلزار‌های شهدا در خراسان رضوی برگزار شد (۳ مهر ۱۴۰۴) موشن گرافی | یاران رضا (ع) | سردار شهید علی اصغر حسینی محراب دانشگاه علوم اسلامی رضوی آماده ایجاد رشته‌های رسانه‌ای آیین عمامه‌گذاری طلاب حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم(ع) برگزار می‌شود به یاد سروان خالد حیدری، نخستین شهید خلبان جنگ تحمیلی | آخرین خط جاودانه روی آسمان چشمه فضیلت و برترى گفتاری درباره مسیر کسب رضایت امام زمان (عج) | انتظار علیه ایستایی اکران تصاویر ۱۸ هزار شهید خراسان رضوی در مشهد دعوت از مردم خراسان رضوی برای شرکت در راهپیمایی جمعه‌های خشم و نصر (۴ مهر ۱۴۰۴) «احیا»؛ دانشگاهی معنوی برای نسل بی‌نهایت + فیلم وزیر فرهنگ: شهید سید حسن نصرالله باعث سربلندی شیعیان شده است آستان قدس رضوی اقدام به جذب نیروی خدمت سربازی می‌کند زندگی شهدای منا با جزئیات روایت‌گری شود فضایل و طریقه ختم دعای نادعلی+ متن و ترجمه لزوم انتقال مفاهیم دفاع مقدس با زبان و ابزار روز ثبت ۹۴ درصد اشتغال توسط بسیج سازندگی جانشین فرمانده کل سپاه در مشهد: پیروز قطعی جنگ ۱۲روزه، ملت ایران بود |  نیرو‌های مسلح ایران در آمادگی کامل هستند
سرخط خبرها

روایت یک سوگ دسته‌جمعی

  • کد خبر: ۳۳۳۷۷۱
  • ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۵
روایت یک سوگ دسته‌جمعی
ریاست جمهوری خیلی کار سختی است، آدم با آن همه اختیارات مجبور است، کار‌هایی را که اصلا حوصله‌شان را ندارد، کار‌هایی که به نظرش اضافه است، انجام دهد.

سوز گداکش فرودگاه سمنان خیلی تند بود و رئیسی به همه می‌گفت راضی به زحمت نبوده و تعارف می‌کرد که چرا آمدید. واضح بود خیلی حال و حوصله پروتکل‌ها را ندارد، انگار که از روی اجبار یک کار‌هایی را انجام می‌داد.

ریاست جمهوری خیلی کار سختی است، آدم با آن همه اختیارات مجبور است، کار‌هایی را که اصلا حوصله‌شان را ندارد، کار‌هایی که به نظرش اضافه است، انجام دهد. آدم هرقدر بیشتر اختیار داشته باشد محدودتر است، رئیس‌جمهور بودن آدم را از همه چیز خسته می‌کند، حتی از زندگی!

راستش را بخواهید من اصلا «رئیسی فن» نبودم، اصلا رئیس‌جمهور مورد علاقه من شکل او نبود، اما حالا بعد از مدت‌ها می‌دانم که اگر دوباره در آن چادر عشایری جلوی او بنشینم از او چه درخواستی بکنم، سرش داد می‌کشم که سوار آن هلی‌کوپتر نشو ابراهیم! آتش گلستان نمی‌شود! همه‌مان می‌سوزیم!

اما دست من نیست! من فقط واقعیت را می‌نویسم! می‌نویسم خبر که رسید، تلویزیون که از شوک بیرون آمد ناگهان مردی را دیدم که دوباره به مشهد رفت و خادم حرم شد! وقتی توی حرم دیدمش چیزی در من شکست.

توی خلوت خودم فکر کردم ول کردن و رفتن چقدر سخت است.

حوالی ظهر که خوابیدم توی هلی‌کوپتر بودم، حال عجیبی داشت، ترسیده بودم، هلی‌کوپتر به‌سرعت دور خودش می‌چرخید و من تلاش می‌کردم جایی برای گرفتن پیدا کنم و سفت بچسبم، همه با خونسردی نشسته بودند و می‌خندیدند!

آخرین ثانیه‌ها رئیسی را دیدم، کمی دورتر در میان آتش جنگل ایستاده بود و به ما نگاه می‌کرد! چند لحظه بعد همه با هم سقوط کردیم. یک بار روز‌های بعد از آن را به یاد بیاورید! آیا واقعا سقوط نکردیم؟ اصلا فرق مهم روایت و واقعیت همین است، که واقعیت بی‌رحم است.

توی روایت مواظب مخاطب هستیم، توی واقعیت، اما کسی حواسش به ما نیست! مثل آن شب که سقوط کردیم و به سوگ نشستیم و گفتند فقط یک فرود سخت بود!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->