اربعین؛ تمرین زیستن در عصر ظهور رویداد اربعینی ویژه ایرانیان خارج از کشور آیت الله خاتمی: توسعه حرم مطهر امام رضا(ع) نماد بارز توانمندی مدیریت دینی است ویژه برنامه‌های اربعین حسینی در حرم امام رضا (ع) اعلام شد اربعین؛ مدرسه عشق و پیمان ماندگار خانه امید ما در مسیر حِلّه بود قرارمان زیر عمود ۲۸۵، موکب امام رضا (ع) درباره ملا باسم کربلایی که قطعه تزرونی او این روزها همپای زائران حسین(ع) است پیاده نظام یا سواره نظام؟ اینجا اقیانوس قصه است حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی بزرگداشت شهدای مدافع حرم در مشهد برگزار شد + فیلم گذرنامه‌ها برای سفر به اربعین ۶ ماه باید اعتبار داشته باشد طرح پشتیبانی ویژه عراق برای ارائه خدمات به زائران اربعین زائران یک شب در کربلا اسکان کنند + علت احصای ۱۰۰ مسئله مرتبط با دهه پایانی صفر | لزوم تعمیق موضوع زیارت و ترویج فرهنگ رضوی آمادگی دستگاه‌های اجرایی برای میزبانی از زائران امام رضا (ع) در دهه پایانی صفر از ۶ ماه گذشته اربعین موجب افزایش روحیه مقاومت در کشورهای مختلف شده است فراخوان ملی «از قلم تا حرم» ویژه کودکان و نوجوانان + جزئیات فراخوان دعوت شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی برای حضور در مراسم جاماندگان اربعین ۱۴۰۴
سرخط خبرها

روایت یک سوگ دسته‌جمعی

  • کد خبر: ۳۳۳۷۷۱
  • ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۵
روایت یک سوگ دسته‌جمعی
ریاست جمهوری خیلی کار سختی است، آدم با آن همه اختیارات مجبور است، کار‌هایی را که اصلا حوصله‌شان را ندارد، کار‌هایی که به نظرش اضافه است، انجام دهد.

سوز گداکش فرودگاه سمنان خیلی تند بود و رئیسی به همه می‌گفت راضی به زحمت نبوده و تعارف می‌کرد که چرا آمدید. واضح بود خیلی حال و حوصله پروتکل‌ها را ندارد، انگار که از روی اجبار یک کار‌هایی را انجام می‌داد.

ریاست جمهوری خیلی کار سختی است، آدم با آن همه اختیارات مجبور است، کار‌هایی را که اصلا حوصله‌شان را ندارد، کار‌هایی که به نظرش اضافه است، انجام دهد. آدم هرقدر بیشتر اختیار داشته باشد محدودتر است، رئیس‌جمهور بودن آدم را از همه چیز خسته می‌کند، حتی از زندگی!

راستش را بخواهید من اصلا «رئیسی فن» نبودم، اصلا رئیس‌جمهور مورد علاقه من شکل او نبود، اما حالا بعد از مدت‌ها می‌دانم که اگر دوباره در آن چادر عشایری جلوی او بنشینم از او چه درخواستی بکنم، سرش داد می‌کشم که سوار آن هلی‌کوپتر نشو ابراهیم! آتش گلستان نمی‌شود! همه‌مان می‌سوزیم!

اما دست من نیست! من فقط واقعیت را می‌نویسم! می‌نویسم خبر که رسید، تلویزیون که از شوک بیرون آمد ناگهان مردی را دیدم که دوباره به مشهد رفت و خادم حرم شد! وقتی توی حرم دیدمش چیزی در من شکست.

توی خلوت خودم فکر کردم ول کردن و رفتن چقدر سخت است.

حوالی ظهر که خوابیدم توی هلی‌کوپتر بودم، حال عجیبی داشت، ترسیده بودم، هلی‌کوپتر به‌سرعت دور خودش می‌چرخید و من تلاش می‌کردم جایی برای گرفتن پیدا کنم و سفت بچسبم، همه با خونسردی نشسته بودند و می‌خندیدند!

آخرین ثانیه‌ها رئیسی را دیدم، کمی دورتر در میان آتش جنگل ایستاده بود و به ما نگاه می‌کرد! چند لحظه بعد همه با هم سقوط کردیم. یک بار روز‌های بعد از آن را به یاد بیاورید! آیا واقعا سقوط نکردیم؟ اصلا فرق مهم روایت و واقعیت همین است، که واقعیت بی‌رحم است.

توی روایت مواظب مخاطب هستیم، توی واقعیت، اما کسی حواسش به ما نیست! مثل آن شب که سقوط کردیم و به سوگ نشستیم و گفتند فقط یک فرود سخت بود!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->