روایت دردناک کودکی که شاهد پرت شدن مادر و پدرش از آوار‌های جنگ بود نقاشی دیوارنگاره «بیعت» در حرم مطهر رضوی روز عاشورا کامل خواهد شد معرفی نفایس محرمی در کتابخانه و موزه ملی ملک مجلس شبیه‌خوانی «شبیه نور» برگزار می‌شود تاکید حجت الاسلام رفیعی بر تبلور آموزه‌های حسینی در عرصه‌های مختلف کشور جزئیات برگزاری مراسم شام غریبان حسینی ۱۴۰۴ در حرم امام‌رضا(ع) اجتماع بزرگ عاشورائیان در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود (۱۴ و ۱۵ تیر ۱۴۰۴) آمادگی گروه‌های جهادی مشهد و خراسان رضوی با رمز «همدلی حسینی» اهدای ۱۴۳ پرچم متبرک حرم امام‌رضا(ع) به هیئات مذهبی سراسر کشور آیین «مقتل‌خوانی» روز عاشورا در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود + زمان از کربلا تا ایران؛ پرچم سرخ همچنان بالاست پاسخ عبدالرضا هلالی به تهدیدات آمریکا و صهیونیست‌ها علیه رهبر انقلاب + فیلم تصویری از آموزه‌های عاشورایی استقامت در جنگ ۱۲ روزه | ایران امام حسین (ع) تا ابد پیروز است احترام میهمان | آنچه باید در کنار پذیرایی از  زائران امام ‌رضا(ع) به  یاد داشته  باشیم شهری که پرقدمت‌ترین مراسم روضه خانگی را دارد آمادگی ویژه منطقه ثامن مشهد برای میزبانی شایسته از عزاداران حسینی برپایی ۹ موکب در حریم حرم مطهر رضوی در دهه نخست محرم ۱۴۰۴ اجتماع باشکوه نوجوانان عاشورایی در سیزدهمین سوگواره «احلی من العسل» در حرم امام‌رضا(ع) + فیلم آغاز ثبت‌نام عمره تا چند روز آینده نگاهی به آیین زیارت و حج‌گزاری ایرانیان در طومار زیارتی موزه آستان قدس رضوی
سرخط خبرها

روایت یک سوگ دسته‌جمعی

  • کد خبر: ۳۳۳۷۷۱
  • ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۵
روایت یک سوگ دسته‌جمعی
ریاست جمهوری خیلی کار سختی است، آدم با آن همه اختیارات مجبور است، کار‌هایی را که اصلا حوصله‌شان را ندارد، کار‌هایی که به نظرش اضافه است، انجام دهد.

سوز گداکش فرودگاه سمنان خیلی تند بود و رئیسی به همه می‌گفت راضی به زحمت نبوده و تعارف می‌کرد که چرا آمدید. واضح بود خیلی حال و حوصله پروتکل‌ها را ندارد، انگار که از روی اجبار یک کار‌هایی را انجام می‌داد.

ریاست جمهوری خیلی کار سختی است، آدم با آن همه اختیارات مجبور است، کار‌هایی را که اصلا حوصله‌شان را ندارد، کار‌هایی که به نظرش اضافه است، انجام دهد. آدم هرقدر بیشتر اختیار داشته باشد محدودتر است، رئیس‌جمهور بودن آدم را از همه چیز خسته می‌کند، حتی از زندگی!

راستش را بخواهید من اصلا «رئیسی فن» نبودم، اصلا رئیس‌جمهور مورد علاقه من شکل او نبود، اما حالا بعد از مدت‌ها می‌دانم که اگر دوباره در آن چادر عشایری جلوی او بنشینم از او چه درخواستی بکنم، سرش داد می‌کشم که سوار آن هلی‌کوپتر نشو ابراهیم! آتش گلستان نمی‌شود! همه‌مان می‌سوزیم!

اما دست من نیست! من فقط واقعیت را می‌نویسم! می‌نویسم خبر که رسید، تلویزیون که از شوک بیرون آمد ناگهان مردی را دیدم که دوباره به مشهد رفت و خادم حرم شد! وقتی توی حرم دیدمش چیزی در من شکست.

توی خلوت خودم فکر کردم ول کردن و رفتن چقدر سخت است.

حوالی ظهر که خوابیدم توی هلی‌کوپتر بودم، حال عجیبی داشت، ترسیده بودم، هلی‌کوپتر به‌سرعت دور خودش می‌چرخید و من تلاش می‌کردم جایی برای گرفتن پیدا کنم و سفت بچسبم، همه با خونسردی نشسته بودند و می‌خندیدند!

آخرین ثانیه‌ها رئیسی را دیدم، کمی دورتر در میان آتش جنگل ایستاده بود و به ما نگاه می‌کرد! چند لحظه بعد همه با هم سقوط کردیم. یک بار روز‌های بعد از آن را به یاد بیاورید! آیا واقعا سقوط نکردیم؟ اصلا فرق مهم روایت و واقعیت همین است، که واقعیت بی‌رحم است.

توی روایت مواظب مخاطب هستیم، توی واقعیت، اما کسی حواسش به ما نیست! مثل آن شب که سقوط کردیم و به سوگ نشستیم و گفتند فقط یک فرود سخت بود!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->