آخرین روزهای هفته گذشته برای دوستداران هویت در مشهد روزهای بدی بود. نخست در آخرین ساعات روز چهارشنبه خبر آمد که «حاج محمدحسین مسئلهگوی دُرّی»، قدیمیترین و با سابقهترین خادم حرم مطهر رضوی که حدود ۷۵ سال در این مجموعه به حضرت ثامن (ع) و زائرانش خدمت کرده بود، به دیدار یار شتافته است و فردای آن روز هم خبر رسید که کوسالرحیل برای شاعر خوب مشهدی و زنده نگهدارنده یاد کافه خاطرهساز داشآقا، «رضا افضلی» عزیز، به صدا در آمده است و دیگر اهل هنر و ادب مشهد نمیتوانند وجود نازنین وی را درک کنند.
هرچند این ۲ خبر ناراحتکننده غمی جانکاه را بر دل دوستداران هویت مشهد و اهل فرهنگ و ادب و البته دین انداخت، اما این غم دوچندان شد آن هنگام که در انتشار خبر فوت این بزرگواران تقریبا همه رسانههای رسمی و غیررسمی اطلاعاتی مشابه را به خوانندگان ارائه دادند و تنها فرق، ظرافت و زمختی قلم تهیهکنندگان خبر بود، امری که در وهله نخست این شک را به ذهن متبادر میکند که اهل رسانه فقط برای از گردن خود باز کردن موضوع، با جستوجویی کوچک در جهان بزرگ اینترنت دمدستیترین اطلاعات را مورد استفاده قرار دادهاند. موضوعی که اگر واقعیت داشته باشد باید افسوس خورد به حال فعالیت رسانهای در دومین شهر بزرگ کشور از لحاظ تعداد مجوز فعالیت رسانهای و البته تعداد خبرنگار.
گفتم اگر واقعیت داشته باشد، بدان دلیل که جستوجوی بسیار نگارنده در جهان پرحاشیه اینترنت برای رسیدن به اطلاعاتی جامع و مانع از این ۲ عزیز هم تقریبا چیزی بیشتر از آنچه در همان گام اول منتشر شد، برایم به ارمغان نیاورد. این امر در مورد مرحوم حاج محمدحسین مسئلهگوی دُرّی به عنوان قدیمیترین خادم حرم مطهر رضوی به طور صددرصد صدق میکرد و در مورد افضلی عزیز هم تا ۹۰ درصد برابر واقعیت بود و هر آنچه از وی در اینترنت یافتم صرفنظر از همان اطلاعات روز نخست، مواردی بود که بعد از فوتش در گفتارهای دوستانی که تا آن لحظه سخنی از ایشان درباره افضلی درجایی منتشر نشده بود ارائه شده بود.
اهمیت نبود اطلاعات درباره این ۲ عزیز ازدسترفته را به طور قطع تمام فعالان عرصه هویت و علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ خراسان بزرگ (و مشهد به طور خاص) و صدالبته حرم مطهر رضوی در مورد مرحوم مسئلهگو به صورت ویژه بهتر میدانند. بیشک مواردی که اهل علم و فرهنگ از آنها به عنوان تجربه شخصی یاد میکنند اگر به نوعی ثبت و ضبط نشوند، پس از فقدان فرد تجربهکننده نابود میشوند و از یادها میروند. مواردی که در برخی ایام دانستن آنها میتواند رهگشای بسیاری از مسائل باشد؛ و این درست یکی از دلایل اصلی به وجود آمدن فن دانشی تحت عنوان «تاریخ شفاهی» است. فن دانشی که طی سالهای اخیر به ظاهر بسیار گسترش پیدا کرده است و در همین شهر مشهد مراکزی وجود دارد که مدعی داشتن دهها ساعت گفتوگوی تاریخ شفاهی بکر و ویژه در آرشیو خود هستند. مدعایی که از منظر اهل فن تنها ادعایی بیش نیست، زیرا تاریخ شفاهی اگر برای ضبط و بایگانی شدن باشد، به هیچکار نمیآید و تنها حرام کردن بودجه و پول است. فن دانش تاریخ شفاهی آنگاه درست به کار گرفته شده است که آنچه در ساعتهای مدید گفتگو به دست میآید در اسرع وقت در اختیار مخاطبان قرار گیرد. به عنوان مثال در اندکساعتی پس از درگذشت مرحوم مسئلهگوی دُرّی که قدیمیترین خادم حرم مطهر بود و بیشک بسیاری از ناگفتههای این بارگاه مطهر را در ذهن داشت، مرکزی که افتخارش داشتن هزاران ساعت گفتوگوی شفاهی از معمرین مرتبط با فرهنگ و هنر مشهد و صدالبته حرم مطهر رضوی است، مشروح گفتگوهای انجامشده با وی را در فضای مجازی خود بارگذاری کند تا مردم با این فرد فرهیخته و خادم بزرگوار بارگاه رضوی بهتر آشنا شوند. این امر در مورد مرحوم رضا افضلی هم به نحوی دیگر صادق است و علاوه بر این مجموعه بزرگ بد نبود دیگر مجموعههای فعال در عرصه فرهنگ خراسان نیز آرشیو تاریخ شفاهی خود درباره این شاعر خوش قریحه را در اختیار مردم قرار میدادند تا ایشان بدانند فرهنگ شهر چه گوهری را از دست داده است.
کوتاه سخن آنکه درگذشت این ۲ بزرگ عرصه هویت شهر مشهد تلنگری بود تا مدیران فرهنگی این شهر به خود آیند، یا اطلاعات بسیارِ فرهنگی و تاریخی را که در پستوهای خود مخفی کردهاند و هر از چندگاهی فقط با اعلام حجم آنها به فخرفروشی به سایر مجموعههای فرهنگی شهر و کشور میپردازند، رونمایی کنند و در اختیار عامه اهل فرهنگ و هنر قرار دهند، یا نهادی، چون سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری مشهد، یا اداره فرهنگ و ارشاد خراسان، یا نمایندگی کتابخانه ملی در مشهد پا پیش بگذارد و با ایجاد دفتری برای جمعآوری «تاریخ شفاهی مشهد» از اندوه و خسرانهای آتی جلوگیری کند. به امید تحقق یکی از این ۲ آرزو.