ایران-ازبکستان؛ شام آخر قلعه نویی در تیم ملی؟ نتیجه بازی ایران و ازبکستان در فینال کافا (۱۷ شهریور ۱۴۰۴)+ ویدئو گل| مبارک باشد آقای قلعه‌نویی! ویدئو| خلاصه بازی ایران و ازبکستان در فینال کافا (۱۷ شهریور ۱۴۰۴) برگزاری سومین جشنواره «خانواده ورزش» در بوستان ملت مشهد پایان جشنواره بسکتبال «ستارگان کوچک» در مشهد ترکیب تیم ملی ایران و ازبکستان در فینال تورنمنت کافا (۱۷ شهریور ۱۴۰۴) الشباب به دنبال هافبک میلان قهرمانی ولاسکو در مسابقات جهانی والیبال وضعیت مبهم مصدومیت گاوی اونانا در راه سوپرلیگ ترکیه ورود فیفا به مسئله آلوز و تراکتور ۴۳ درصد زنان تهرانی دچار کم‌تحرکی هستند منیر الحدادی در انتظار تایید شورای تامین اورونوف در جنگ با پرسپولیسی‌ها! پخش زنده بازی ایران و ازبکستان در فینال کافا (۱۷ شهریور ۱۴۰۴) + تماشای آنلاین استقلال در بین‌المللی‌ترین حالت ممکن ترکیب احتمالی ایران برابر ازبکستان در فینال کافا (۱۷ شهریور ۱۴۰۴) | امیر ریسک نمی‌کند! طرح خلاقانه باشگاه شمس آذر قزوین از ماه خونی + عکس پدیده فصل قبل رئال از چشم آلونسو افتاد
سرخط خبرها
دخترى شایسته از نسل سوخته

آجیلی:فوتسال دوست داشتم، اما بسکتبالیست شدم

  • کد خبر: ۳۴۰۵۰
  • ۲۲ تير ۱۳۹۹ - ۱۹:۴۸
آجیلی:فوتسال دوست داشتم، اما بسکتبالیست شدم
ساغر آجیلی بازیکن خوب بسکتبال بانوان کشورمان می‌گوید در ابتدا به فوتسال علاقه داشته، اما به اصرار مادر راهی بسکتبال شده است.
گروه ورزش/شهرآرانیوز، ساغر آجیلی دختر ملی پوش بسکتبال است، اما گفت و گوی ما زیاد ربطی به بسکتبال ندارد. راستش اسم «ساغر»  این گفتگو را استارت زد و هر چقدر که از گفت و گوی بین ما گذشت بهتر دیدم شما را هم در جریان بگذارم. «ساغر؟ خُب قبل تولدم، مادرم بین دو تا اسم غزل و ساغر مونده بود. از دیوان حافظ تفألی زد، ساغر اومد». ۳۰ سال است با گذشتن از گوشه کنار زندگی، نغمۀ سازی و ترانه‌هایی در گوشش جاودانه است و گاهی زمزمه می‌کند:
«ساغرم شکست‌ای ساقی...»، یا «از شادی پَـــر گیـــرم؛ که رِسَم، به فلک/ سرودِ هستی خوانم؛ در بَـــر حــور وُ ملک/ در آسمان‌ها؛ غوغا فکنم! سبو بریزم… ساغر شکنم…».
در شخصیت‌شناسی اسم‌ها؛ انتخاب اسم مهم است و برای او که از کودکی «ساغر» است، نزدیک شدن به معنی اسمش همینطور: «اسم خودمو دوست دارم».
اما برای کنار آمدن با فامیلیِ «آجیلی»، سال‌ها طول کشید: «اولش خجالت می‌کشیدم. یه کارتونی هم می‌داد شهر آجیلی‌ها با شخصیت‌های آقای فندق و آقای هویج و تا دورۀ راهنمایی که معلمان می‌گفتند خودتونو معرفی کنید ساغر رو بلند می‌گفتم آجیلی را خیلی کوتاه و سریع. این کار رو بدترش می‌کرد. معلم می‌پرسید حاجیلی؟ حاجیلو؟ ... می‌گفتم نه آجیلی. بعدش همه می‌زدن زیر خنده».
از سوم راهنمایی که آجیل روز به روز گرانتر شد، دیگر خجالت نکشید تا امروز که «ساغر آجیلی» را با هم و بلند فریاد می‌زند: «بعدش دیگه فامیلی‌مو دوست داشتم»
پدربزرگش «تو کار صادرات و واردات آجیل بود، اما به غیر از عموم کسی تو کار آجیل نیست همه رفتند دکتر و مهندس شدند».
خانوادۀ مادری ساغر، اهل شیراز و شعرند. پدربزرگش دیوان شعر دارد و دایی‌اش «شعر می‌گفت، شعر می‌خواند»، و برادرش. ساغر، دلنوشته‌های خودش را یک دفتر کرده و با شعر‌های سپید شاملویی گذاشته توی گنجه. با «نسخۀ اسرار الهی» در پیِ «آینه جمال شاهی» است و در دلش «هر چه در عالم هست از خود به طلب آن چه خواهی که تویی»
بسکتبالِ «ساغر»، در کنار صادرات پسته، «آجیلی» را بیشتر سر زبان‌ها انداخت. بعد لیسانس تربیت بدنی با گرایش رفتار حرکتی گرفت و همراه با شعر، برنامۀ تمرینی می‌نویسد.
تحصیلات «ساغر آجیلی» ابتدا پای او را به شغل مرتبط با درسش باز کرد: «معلم ورزش»
در دبیرستان‌های غیرانتفاعی مشغول شد و در صفِ انتظار ورود به آموزش و پرورش، اما شرایطش جور درنیامد: «گفتند دو نفر می‌خواهیم که از خانواده فرهنگیان باشند. «ما فرهنگی بودیم، اما از فرهنگیان نبودیم»
محلۀ تهرانپارس واقع در منطقۀ ۴، خاطرات ساغر آجیلی را وقتی که تازه وارد کلاس آموزشی بسکتبال شده بود، می‌سازد. «من فوتسال بازی می‌کردم. مادرم زیاد موافق نبود و بعد بدون اینکه من خبردار شوم یک روز مرا در کلاس بسکتبال ثبت نام کرد و گفت از فردا باید بری بسکت»
سالن شهید عراقی یک استعدادیاب داشت به نام «ندا عسگرنیا». تمریناتش را زیر نظر او شروع کرد تا «ندا»‌ی قهرمانی ایران رسید و پوران عباسی بختِ ساغر را در مسابقات کشوری باز کرد.
«اول دبیرستان بودم که در مسابقات مناطق بازی کردم. خانم عباسی تیم تهران را برای مسابقات اصفهان آماده می‌کرد. ۷ ماه از دوران بازی‌ام نگذشته بود که اول شدیم»
تا امروز ۱۵ سال است که بسکتبال بازی می‌کند. «۱۰ سال با تیم تیام بودم، سه سال رفتم نفت آبادان، نامی‌نو اصفهان و بهمن».
برای یک دختر شاید مسیر تهران تا آبادان سخت باشد، اما خانوادۀ آجیلی با پیشنهاد نفتی موافق بودند. «اجداد پدری من عرب هستند و ریشۀ پدری‌ام به خرمشهر و آبادان برمی‌گردد. پدرم ذوق کرد. راسته که میگن خون میکشه»
امروز بعد از سه فصل بازی کردن در آبادان، از بهترین خاطرات بسکتبالی‌اش در این شهر می‌گوید «بخاطر آب آبادان، نصفِ موهام ریخت! خیلی آرامش داشتم و از دوران بازی‌ام راضی بودم. خودِ آبادانی‌ها حرفش که می‌افته میگن خاک ما گرمه، همه رو می‌گیره»
حدود ۱۰ سال پیش از تیام به تیم ملی دعوت شد، چون لقب یکی از امتیازآورترین بازیکنان جای چانه‌زنی نداشت. «اولین روزی که وارد اردو شدم بچه‌هایی که قدیمی‌تر بودند بهم گفتن فکر نکنی رسیدی تیم ملی، حالا حالا‌ها باید بدویی. تقریباً از دو سال پیش متوجۀ حرفشون شدم!».
با نفت و نامی‌نو قهرمانی و نایب قهرمانی دارد و با بهمن هم سال گذشته قهرمانیِ دیگر بدست آورد. پارسال راه طولانی ساغر آجیلی از دختران شایسته در «نسل سوخته»، برای رسیدن به تیم ملی، طولانی‌تر شد و قید تیم ملی بسکتبال را زد. حالا شاید در سه نفره که مدت‌ها رنک اول ایران بود، رویایش محقق شود و بتواند حقش را بگیرد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->