ندا حبیبی | شهرآرانیوز - «پسرم، شما هم مانند فرزندان خود من هستید میتوانید بیایید در منزل من بمانید و به فرا گرفتن نُت در هنرستان همت گمارید» این جملات را اوایل دهه ۳۰، استاد روحا... خالقی رئیس هنرستان موسیقی ملی در پاسخ به نامه منصور ابراهیمی (منصور نریمان) مینویسد و شگفت آنکه مسیر طولانی تهران و مشهد، باعث میشود روحا... خالقی به این پسر نوجوان به صورت مکاتبهای و تلفنی نتخوانی بیاموزد. طنین نوای عود چنان ابراهیمی را مجذوب میکند که برای یافتن این ساز و نواختنش با پدر راهی تهران میشود و «نریمان آبنوسی» بالأخره نخستین عود را در دستانش قرار میدهد و اینگونه میشود که نام «نریمان» تا همیشه بر تارک عودنوازی معاصر میدرخشد.
هرچه در مسیر حرفهایِ هنرمندان رشد یافته در دهه ۳۰ تا ۵۰ شمسی بیشتر جستوجو کنیم، شگفتیهای بیشتری از راه و رسم هنری این بزرگان درخواهیم یافت. موسیقی به عنوان یکی از اساسیترین شاخصههای فرهنگی کشور، به صورت کاملا مجدانه و اصولی آموزش داده میشده است و هنرمند تمام لحظات زندگی خود را با این هنر آمیخته و یکی میداند. خدمات پرشمار این نسل از هنرمندان، ریشه قدرتمند موسیقی امروز ماست.
وقتی از استاد نریمان حرف میزنیم از عود یا همان بربط میگوییم که با وجود ریشههای کاملا ایرانی این ساز تا پیش از او سازی مهجور و کمتر استفاده شده در رپرتوار موسیقی ایران به شمار میرفت. با وجود سفرهایی که برخی استادان هنرستان موسیقی برای تحقیق راجع به این ساز به عراق رفته بودند، اما این ساز همچنان در سردرگمی به سر میبُرد. استاد منصور نریمان، با عشق و شور فراوانی که به این ساز داشت از سن هجده سالگی به مدت ۱۶ سال تکنوازی عود را به رادیو خراسان آورد، و مدتی هم در رادیو شیراز به موسیقی سامان داد. در نهایت از سال ۴۱ تا ۵۸ تکنواز عود رادیو ایران شد و برنامههای او در گلها جزو پرشنوندهترین آثار رادیویی بود. جملگیِ این سالهای یاد شده، گنجینه پربهایی است از اعتلای عودنوازی در ایران. منصور نریمان علاوه بر تثبیت موقعیت تکنوازی این ساز، با سفر به کشورهای دیگر خاصه کشورهای عربی و همچنین دیدار و همنشینی با بزرگانی، چون منیر بشیر، تسلط خود بر گستره صوتی عود را به حد اعلا رسانید.
دهه ۶۰ سالهای خاموشی استاد نریمان است، اما از اوایل دهه ۷۰ او مجدد آموزش و پژوهش را از سر میگیرد و شاگردان تراز اولی را به عرصه موسیقی ایران معرفی میکند. نامهایی همچون: محمد فیروزی، حسین بهروزینیا، نگار بوبان و علی پژوهشگر. علی پژوهشگر متولد مشهد و هم زادگاه استاد نریمان است و سالیان متمادی مانند یک فرزند در کنار استاد بوده است. او نتنویسی تألیفات استاد نریمان مانند: چهلودو قطعه برای عود و ردیف موسیقی ایرانی را بر عهده داشته و برای حفظ مکتب نریمان قدمهای پرشماری برداشته است. علی پژوهشگر اینک مقیم امریکاست و علاوه بر آموزش ساز عود به آهنگسازی و دربرپایی جلسات مولاناپژوهی همت میگمارد. با او از سبک و سیاق هنری و اخلاقی استاد نریمان، حال و احوال کنونی عودنوازی در ایران و ویژگیهای نسل طلایی موسیقی ایران گپ زدیم.
آشنایی شما با استاد نریمان چه طور رخ داد؟
اینکه چه طور با استاد نریمان آشنا شدم و در محضرش شاگردی کردم، باید بگویم در نهایت سختی به این مسیر رسیدم. من زمانی که در هنرستان موسیقی ملی درس میخواندم عود را به عنوان ساز تخصصی خودم انتخاب کرده و زیر نظر استادان بزرگواری همچون استاد فیروزی، آموختن را آغاز کرده بودم، اما شرایط هنرستان سخت بود، تعداد شاگردانِ عود همیشه اندک بود در نتیجه برای استادان چندان ارزشی نداشت که راهی طولانی را برای این منظور به هنرستان بیایند و هر استادی هم میآمد یکی دو سه ماه بیشتر نمیماند و میرفت. این شد که بعد از یک مدتی مدیریت هنرستان به من گفتند باید سازت را عوض کنی! اصلا لازم نیست عود بزنی و امکان تدریسش نیست. این بود که من بهناچار رفتم و سه چهار ماهی کمانچه زدم، شش ماه هم رفتم تار زدم. اما دیدم که نه! من عاشق عود بودم و چون یک سال هم آموخته بودم بیشتر علاقهمند شده بودم.
از آنجایی که من هم اصالتا مشهدی هستم، پدرم با خانواده ابراهیمیآشنایی داشت. پدر استاد نریمان، آقای دکتر ابراهیمی از شهیرترین و خوشنامترین پزشکان شهر بودند و مشهدیها به این خانواده ارادت خاصی داشتند. پدرم به من گفت اگر برویم به استاد نریمان بگوییم که ما از بیماران پدرتان بودهایم حتما تو را به شاگردی خواهند پذیرفت. هیچگاه آن روز را از خاطر نمیبرم. من و پدرم دستهگلی خریدیم و به دیدن استاد رفتیم که اتفاقا تازه عمل قلب کرده بود و به چندین علت تصمیم داشت دیگر تدریس نکند. استاد اول گفت نه، من دیگر تدریس نمیکنم و مریض احوالم و نمیتوانم مسئولیت به این بزرگی را تقبل کنم. خلاصه اصرار ما کارگر نشد و او نپذیرفتند. در نهایت پدرم خواست خداحافظی کند و رو به من کردند و گفت: خب علی جان بریم! در آن لحظه استاد نریمان گویی یک برقی در چشمانشان آمد و پرسید: اسمت چیست؟ گفتم: علی. من خبر نداشتم که او چه ارادت ویژهای به حضرت علی (ع) دارد و تا شنیدند اسم بنده علی است دیگر نتوانست نه بگوید و گفت علی جان من به حرمت اسمت مسئولیت آموزشت را به عهده میگیرم. و از این لحظه بود که من شاگرد خصوصی او شدم و تا کارشناسی ارشد نیز از آموزشهای کمنظیرش بهره بردم. این ارتباط آنقدر عمیق بود که دیگر او نه تنها استاد بلکه پدر معنوی بنده بودند. نه تنها من بلکه همه شاگردان استاد متفقالقول او را پدر معنوی خود میدانند.
شما مدتهای متمادی همنشین استاد نریمان بودهاید، از شخصیت و منش هنری و اخلاقی او برایمان بگویید.
استاد نریمان به معنای واقعی و بدون تعارف، یکی از آن انسانهای کاملی بود که همیشه در تاریخ و در ادبیات به عنوان سرآمد از او یاد میشود. انسان کاملی که در گفتار و رفتار و تمام زمینههای زندگیاش هنر جاری بود. هنر به معنای واقعی. هنری که از ذات پاک انسان برمیآید. استاد نریمان دست پرتوانی در موسیقی داشت؛ عود مینواختند، تار و سهتار و چگور مینواخت. نواختن نه فقط به این معنا که سازی به دست بگیرد بلکه به معنای واقعی تکنوازی و بداههنوازی میکرد. بسیار بسیار صدای خوشی داشتند. استاد نریمان اهمیت بسیار زیادی به هنر نوازندگی خود میداند در نتیجه در خوانندگی به صورت ناشناس قطعاتی منتشر کردند. در واقع او نمیخواست نامش در دو یا چند جایگاه مطرح بشود چون معتقد بود به راه و هدفشان در موسیقی لطمه میخورد. او به معنای واقعی پدر عود ایران بود. اما از دیگر جنبههای شخصیت هنری او باید از شعر گفت. شعر بسیار میدانست و شعرهای بسیار محکم و لطیفی نیز میسرود. او همچنان که در موسیقی همنشین و همنواز بزرگانی همچون: استاد اسدا... ملک، استاد شهناز، استاد شجریان بود در زمینه شعر و ادبیات نیز به طور مثال با عماد خراسانی همپیاله بود. وجود استاد نریمان سرشار از لطافت و هنر بود. کارهای زیادی ساخت که شعرش را خودش سروده بود.
در واقع او استاد به معنای تمام کلمه بود.
این روزها کلمه استاد، هنرمند و... آنقدر زیاد به کار میرود که تا حد زیادی ارزش و جایگاه خود را از دست داده است. گوهرهایی مانند استاد نریمان باید گفت دست خدا بود برای ما. وقتی نفس این استادان به ما خورد ما دگرگونه شدیم. رفتار او با هریک از شاگردانش بهگونهای بود که مسیر زندگی را تغییر میداد. واقعا آن مسیحادمیکه ممکن است یک انسان با او روبهرو شود برای ما استاد نریمان بود.
از راه و روش تدریس استاد برای ما بگویید. مهمترین ویژگیهای متمایز او در تدریس چه بود؟
روش استاد نریمان در تربیت شاگرد اینگونه بود که اجازه میدادند شاگرد خودش باشد، گوهر وجود خودش را آشکار کند و خودش را در سازش بیابد. اینگونه نبود که از ما بخواهند نعل به نعل شبیه او ساز بزنیم. به طور مثال اگر من زمان درس پس دادن به استاد، جملاتی را اشتباه میزدم او بلافاصله به من نمیگفتند که غلط میزنی که به این صورت در روحیه من ضعف ایجاد شود یا خیال کنم پس نمیتوانم خوب ساز بزنم. او جمله درست را آنقدر بارها و بارها برایم تکرار میکرد که دیگر ملکه ذهنم میشد. هر کدام از شاگردان استاد همانند گلها، عطری منحصربهفرد دارند. هر کدام به سبک و سیاق خودشان ساز میزنند که این نشان از تبحر استادی چون نریمان دارد که شاگردانش راه هنری را به درستی طی نمودهاند.
دو نوازی عود و تنبک (استاد منصور نریمان و استاد جهانگیر ملک)
اینکه میگوییم ساز استاد نریمان لحن ایرانی دارد به چه معناست؟ شاخصههای صدادهی ساز او چیست؟
همین که استاد نریمان ردیف موسیقی ایران را برای ساز عود به رپرتوار موسیقی ایرانی افزودند مهمترین گام برای اعطای لحن ایرانی به ساز برداشته شد. اما نکته اصلی این است که هنرمند باید شعر بلد باشد. ردیف موسیقی ما وابسته به شعر و ادبیات است. هنرمندان نسل طلایی موسیقی ایران به ادبیات مسلط بودند. ادبیات همچون گوهری گرانبها و نگین انگشتر موسیقی ایران است. در واقع ردیف منبعی بود برای اعتلای شخصیت هنری هنرمند که در غایت امر او را به بداههپردازی میکشاند. دیگر مهم نبود کدام گوشه یا کدام دستگاه. بلکه همچون چوبی بر روی آب ذهن و روح هنرمند رها میشد. بداههنوازی مهمترین شاخصهای است که میتوان برای موسیقی ایران در نظر گرفت.
اما اکنون ردیف آن جایگاه فخیم گذشته را ندارد و شوربختانه بیشتر شبیه یک موضوع قدیمی و بیکاربرد به آن نگاه میشود. شما چه روشی را برای آموزش پیش گرفتید؟
بله. اکنون ردیف موسیقی ایران تبدیل شده است به یک مضمون خشک و بیروح و فرمایشی که هنرجویان از آن فراری هستند. من به جرئت میگویم طلایهداران موسیقی پس از انقلاب بزرگترین ضربه را به ردیف موسیقی ایرانی زدند. ردیفی که پیش از این با ادبیات همراه بود و به قدری با جان و روح هنرمندان عجین بود که بداههنوازی را برای آنها به ارمغان میآورد، تبدیل شد به چند قطعه خشک سازی که روح و جانی نداشت. این ضربه در تار و سه تار و سازهای اینچنینی بیشتر به چشم میخورد. ردیف را باید کاربردی آموزش داد که همانا بهرهگیری از ادبیات به صورت توأمان است. من با اعتقاد به اصل «شعر» ردیف را در ایران آموزش میدادم که هنرجو رفته رفته با ردیف عجین شود. نمونه خوبی از ردیف که آن را کاربردی مینامم، ردیف استاد ابوالحسن صبا و یا استاد فرامرز پایور است. من در آلبوم «مثنوی صبا» برخی از آثار استاد صبا را برای عود تنظیم و منتشر کردم.
یکی از مهمترین خدماتی که استاد نریمان به هنرموسیقی ایران نمودند این بود که ساز عود، که در رپرتوار موسیقی ایران بسیار مهجور بود را دوباره به صحنه موسیقی برگرداند و در واقع جایگاه آن را تثبیت کرد. شما اکنون وضعیت عودنوازی را در موسیقی ایران چه طور میبینید؟
عود از نظر کمی و کیفی بسیار پیشرفت کرده است. زمانی که من سراغ این ساز رفتم و آموختن را آغاز کردم حتی ساز برای خریدن پیدا نمیشد! کلی باید میگشتم که در نهایت یک ساز دست دهم بیابم! اما اکنون شما ببینید که چقدر سازنده ساز در ایران داریم و چه تعداد بیشمار نوازندگان بااستعداد. من زمانی داور یک جشنواره در ایران بودم، میدیدم چه تعداد زیادی هنرآموز و هنرمند عودنواز داریم که همگی آیندهدار و بسیار توانمندند.
پس ما در عرصه جهانی حرفی برای گفتن داریم؟
بله چرا نداشته باشیم؟ ما نوازندگان فوقالعادهای داریم. ولی نباید خودمان را با جهان مقایسه کنیم. این توقع بیجایی است. شرایط آنها به گونهای است که گویی سوار بنز هستند و در یک جاده آسفالت میرانند. ولی راهی که ما پیمودهایم، پیمودن یک کوه پر از سنگلاخ بوده است. بعد از این همه سال هنوز موسیقی بلاتکلیف است. کنسرت برگزار میشود؟ نمیشود؟ پس نباید بیش از اندازه تنها از هنرمندان انتظار داشت.
گمانم همین که بتوانیم عودنوازی ایرانی را حفظ کنیم قدم مهمی برداشتهایم.
نباید بیش از اندازه اعتنا کنیم به این مسئله که عود ساز ایرانی است یا خیر؟ در دنیای الان چه فرقی میکند این ساز در گذشتههای دور از چه سرزمینی آمده است؟ مهم این است که اکنون چه کسانی از این ساز بهره میبرند؟ مثل این است که بگوییم مولانا بلخی نیست! خب هست مدت زیادی آنجا زندگی کرده است و خب بماند که بلخ هم در آن زمان بخشی از ایران بوده است. حکایت ساز عود هم همین است. به هر حال این ساز متعلق به همین منطقه از کره زمین است و اکنون باید دید چه طور از آن استفاده میشود. به نظر بنده مهم نیست که اول چه کسی چه کاری انجام داده است، مهم این است که الان چه طور به این ساز روح میبخشیم؟ ویلونساز ایرانی نیست، اما شما میبینید هنرمندان توانمند ما، چه طور با این ساز فضای ایرانی را جان میبخشند و ارائه میکنند.
هرگاه که از این نسل طلایی حرف میزنیم، جز افسوس و دریغ برایمان نمیماند که چرا دیگر چنین هنرمندانی پدید نیامدند. به نظر شما اینکه در نسل ما، آدمهای پیشرو و اسطوره به چشم نمیخورند به چه علت است؟