در جهان پرآشوب امروز که لایههای هویت جمعی و فردی در معرض فرسایشهای فرهنگی و هجمههای رسانهای قرار گرفتهاند، بازخوانی ارزشهای اصیل و متعالی، چون عفاف و حجاب، ضرورتی دوچندان یافته است. واکاوی رابطه حجاب و عفاف با سلامت اجتماعی و امنیت روانی جامعه، نه تنها مستلزم عبور از نگاههای سطحی و سلیقهای است، بلکه نیازمند تبیین عقلانی، تجربی و جامعهشناسانه این مفاهیم است. بیگمان، حجاب تنها به پوشش خلاصه نمیشود، بلکه تجلی عینی عفاف در رفتار، گفتار و اندیشه انسانی است.
عفاف، به معنای خویشتنداری، خودآگاهی و کنترل غریزه در مواجهه با جهان پیرامون است؛ حجاب نیز، تجلی بیرونی این صیانت فردی و اجتماعی است که بستر سلامت و امنیت روحی و عاطفی را فراهم میکند. جامعهای که در آن مرزهای رفتاری و ارزشی با معیارهای عفاف مستحکم شده باشد، از آفتهای جدی، چون بیاعتمادی، اضطراب و آسیبهای روانی مصونتر است.
هنگامی که افراد جامعه بر اساس شاخصهای اخلاقی و حرمت انسانی با یکدیگر تعامل میکنند، فضای عمومی از آسیبهایی مانند خشونت کلامی، تعرض جنسی و نگاه ابزاری به زن و مرد، به دور خواهد بود. در چنین بستری، نه تنها عزت نفس افراد حفظ میشود، بلکه بنیان اصلی همبستگی اجتماعی بر مدار احترام متقابل و آرامش پایدار شکل میگیرد.
گزارشهای متعدد پژوهشی نشان میدهد، در جوامعی که ارزشهای عفاف و حجاب اصالت خود را حفظ کردهاند، نرخ آسیبهای اجتماعی، اضطرابهای ناشی از نمایش افراطی بدن، و رقابتهای فرساینده برای جلب توجه، بهمراتب پایینتر است. این مسئله سلامت روانی را به صورت جمعی تقویت کرده و امنیت روانی، به مثابه سرمایهای نامشهود، اما اساسی، در لایههای مختلف جامعه ریشه میدواند. امروزه قدرت بیبدیل رسانه، هجمههای سنگینی به مرزهای عفاف روانی و رفتاری جامعه وارد ساخته است.
بازتولید بیوقفه الگوهای مبتنی بر ظاهر و کالاییسازی زنان و مردان، منجر به تضعیف اعتمادبهنفس فردی و عمومی، و تشدید بحرانهای هویتی شده است. آنجا که عفاف و حجاب صرفا واجباتی فردی نیستند، بلکه سنگری جمعی برای سلامت جامعهاند. در پناه این دو ارزش کهن، ذهن و روان شهروندان از فشارهای مقایسه و مصرفگرایی سطحی آزاد میشود و ظرفیتهای درونی برای رشد و تعالی اصیلتر بروز مییابد.
در دنیایی که مرزهای اخلاقی هر روز شکنندهتر میشود، عفاف و حجاب نه گزینهای اجباری، که ضرورتی اجتماعی برای صیانت از آرامش لاعلاج بشر معاصر است. ترویج این ارزشها باید با اتکا به فرهنگ گفتوگو، آموزش حکیمانه و الگوسازی روشن، جایگزین رویکردهای سلبی و تحکمی گردد تا ثمره نهایی آن، جامعهای باشد سرشار از امنیت، طمأنینه، احترام و سلامت روان برای همه اعضا، چه زن و چه مرد؛ چه نوجوان، چه بزرگسال.