مهدی قرآنی/شهرآرانیوز - ساعت حوالی ۲ بامداد سهشنبه را نشان میداد که پست نگهبانیاش را تحویل گرفت. در خواب و بیداری بود که متوجه شد فردی به در کارگاه میکوبد و در آن موقع شب در بیابان داد و هواری راه انداخته است. با بیسیم موضوع را به چند همکار دیگرش اطلاع داد و چند نفری به سراغ عامل سر و صدا رفتند. او مردی میانسال با سر و وضعی ژولیده بود. از ظاهرش پیدا بود که سالهاست وابسته به موادمخدر است و عمرش را با نئشگی، خماری و گرسنگی گذرانده است. نگهبانان ابتدا فکر میکردند که غذا میخواهد و به سراغشان آمده است، اما حرفهایش برخلاف ظاهر ژولیدهاش مهم بود و کمی هم ترسناک.
توهم ندارم او را سوزاند
مرد معتاد دستپاچه بود و تکهپاره حرف میزد. انگار قلبش از هیجان میخواست از دهانش بیرون بزند. دست و پایش هم میلرزید. میگفت خودش دیده است که آن پایین مردی دارد یک جنازه را میسوزاند. سخت بود باور حرف کسی که عمرش را به خماری و توهم مصرف مواد گذرانده است. نگهبانان خیال میکردند کاسهای زیر نیمکاسه دارد و به نوعی میخواهد سرشان را زیر آب کند برای همین هم ابتدا حرفهایش را باور نکردند، اما او سمج بود و مدام از جنایتی حرف میزد که چند دقیقه پیش با چشمانش دیده بود.
کمکم هراس به دل نگهبانان کارگاه قطار شهری هم افتاد و آنها را راهی محلی کرد که مرد معتاد از آن حرف میزد. در دل بیابان و خیلی دورتر از خط آخرین خانههای انتهایی طبرسی شمالی ۵۶ نور آتشی به چشم میخورد و یک نفر هم کنار آتش ایستاده بود. نور زیاد و کم آتش نشان میداد فردی که کنار آن ایستاده مردی جوان است، اما چهرهاش به خوبی تشخیص داده نمیشد. ظاهرا حرف معتاد نگونبخت درست بود، اما نگهبانان هنوز به او مشکوک بودند.
نگهبانان برای رسیدن به محل جنازهسوزی باید منطقه را دور میزدند و تا خودشان را به آنجا رسانند اثری از آن فرد نبود. در میان آتش چیزی میسوخت که از فاصله دور مشخص نبود انسان است یا حیوان؟
هراس به دل نگهبانان افتاده بود و حالا برایشان مسجل شده بود حرفهای مرد معتاد درست از آب درآمده است. زیر نور چراغ قوه واقعیت این ماجرا برملا شد. جمجمه، استخوانها و اندامهای کاملاً سوخته، همگی متعلق به یک انسان لاغر بودند. انسانی که معلوم نبود به چه دلیل یا چه گناهی محکوم به چنین مرگی شده است.
قاتل مرا ندید وگرنه مراهم آتش میزد
موضوع بلافاصله به پلیس گزارش شد و طولی نکشید که مأموران کلانتری طبرسی شمالی مشهد خود را به بیابان انتهای طبرسی شمالی ۵۶ رساندند. خیابانی طویل که به چند کوچه و پسکوچه دیگر هم ختم میشد و امکان فرار متهم را فراهم میساخت.
خیلی زود پای قاضی ویژه قتل عمد دادسرای مشهد هم به این پرونده باز شد و با دستور بازپرس احمدینژاد تحقیقات برای شناسایی هویت متوفی و دستگیری متهم یا متهمان صادر شد. مرد معتادی که ماجرا را از نزدیک دیده بود حالا باید در برابر قاضی پرونده قرار میگرفت و هرآنچه دیده بود را بر زبان میآورد.
او گفت: «هر شب به این منطقه میآیم تا برای هزینه مصرف مواد مخدر ضایعات جمع کنم. ابتدا فکر کردم که یکی از دوستانم آتش به راه انداخته است، اما ناآشنا بود و تا بهحال او راندیده بودم. کمی که نزدیکتر شدم، دیدم او مشغول آتش زدن یک جنازه است. آنقدر هول شده بود که متوجه حضور من نشد و اگر در آن شرایط مرا میدید قطعا آتشم میزد. خیلی آرام و بدون اینکه توجهش را جلب کنم خودم را به کارگاه قطار شهری رساندم و موضوع را به نگهبانان اطلاع دادم. آنها فکر میکردند که توهم زدهام. البته خودم هم ابتدا همین نظر را داشتم و فکر میکردم در عالم خماری هستم و توهم است. با نگهبانان به محل آمدیم، اما اثری از آن مرد نبود.»
یکی از نگهبانان هم به قاضی احمدینژاد گفت که متهم را در کنار جنازه سوخته دیده، ولی به دلیل مسافت زیاد موفق به شناسایی چهره او نشده است. با دستور قضایی بقایای جسد کاملا سوخته جمعآوری و برای شناسایی هویتش به پزشکی قانونی منتقل شد.
فقدانی مقتول را گزارش کنید
قاضی ویژه قتل عمد دادسرای مشهد با اشاره به دیگر ابعاد این پرونده جنایی گفت: حادثه در انتهای یکی از طولانیترین خیابانهای منطقه طبرسی شمالی مشهد اتفاق افتاده است. طبق بررسیهای اولیه و با توجه به اندام کوچک و ظریف متوفی احتمالا جسد متعلق به زنی جوان است که لباسی گلدار به تن و کفشهای بنددار قهوهای به پا داشته است. جسد احتمالا با مایع قابل اشتعال همچون بنزین به طور کامل سوزانده شده که بررسی پزشکی قانونی درباره این پرونده ادامه دارد.
بازپرس علیاکبر احمدی نژاد ادامه داد: احتمالی وجود دارد که متوفی از اهالی همان منطقه باشد بنابراین اگر فردی از فقدانی او اطلاع دارد به دادسرا مراجعه و یا موضوع را به کلانتری طبرسی شمالی و پلیس آگاهی گزارش کند.
بیشتر بخوانید: