پس از اینکه اعلام شد مشهد در مصرف آب جزو مناطق کممصرف است. یکی از نوجوانان به دفتر روزنامه آمد و مدعی شد او باعث این موفقیت بزرگ شده است. با هم صحبتهای او را میخوانیم:
ضمن تبریک به همشهریان باید بگویم این موفقیت بزرگ را مدیون من هستید.
من تلاش زیادی جهت صرفهجویی آب کردم ولی متأسفانه در خانواده ما هیچگاه به ارزش آب پی نبردند و همواره من را سرزنش کردند. مثلا من جهت صرفهجویی همیشه با پارچ، آب میخورم، چون نمیخواهم الکی لیوان کثیف کنم تا دوباره برای شستنش نیاز به آب باشد.
هرگاه پدر یا مادرم گفتند یک لیوان آب بیار بخورم، خودم را مثل کسی که پرده صماخ گوشش آسیب جدی دیده است به آن راه زدم. دوست نداشتم که آنها بخواهند مثل آب خوردن، آب بخورند، زیرا در این برهه حساس کنونی آبی که از برهههای حساس قبلی خیلی حساستر است، حتی یک قطره آب ارزش بسیاری دارد چه برسد به لیوان پر از آب.
یکی دیگر از اقدامات مؤثر من که باعث شد مشهد شهر کممصرفی باشد این بود که موقع حمام هر وقت دوش باز بود و خودم زیر دوش نبودم حتی اگر شده نوک شست پایم را زیر دوش میگرفتم تا آب به آن بخورد و اسراف نشود.
همچنین در یک اقدام خلاقانه دیگر حتی کارت تخفیف ۳۰ درصدی یکی از مجموعههای آبی مشهد را که برادر کوچکم از یکی از دوستانش گرفته بود پاره کردم و نگذاشتم او به آنجا برود و آب اسراف کند.
او ناراحت شد و صورتم را پنگال کشید و صورتم خونی شد. اگرچه برای شستن صورتم از آب استفاده کردم ولی مطمئنم اگر او به مجموعه آبی میرفت بیشتر آب مصرف میشد.
البته اقدامات راهبردی و عملیاتی من به اینجا ختم نشد و همیشه هر وقت من را فرستادند آب معدنی بگیرم نوشابه خریدم. هرقدر هم میگفتند که حتی همین نوشابه، توش آبه! میگفتم کمی شکر هم داخلش هست که از حجم آب خود بطری آب کمتر است.
در آخرین تلاشم وقتی از دستشویی بیرون آمدم، خانواده با ناراحتی گفتند: چطور دستشویی بودی که دستت خیس نیست؟ هنوز میخواستم بگویم به خاطر صرفهجویی، که من را از خانه پرت کردند بیرون.
کاش آنها میدانستند قبل از اینکه دستبهدست هم دهیم تا در مصرف آب صرفهجویی کنیم باید دستمان خیس نباشد!