ما در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی و حتی بینالمللی، گذشتهای داریم و آیندهای. چقدر هالیوود فیلم ساخته است که به جهان بگوید آینده از آنِ مثلا آمریکاست؟ آینده موضوع بسیار مهمی است؛ البته برای کشف و شناخت و رقم زدن آینده، باید گذشته را هم بشناسیم؛ چنانکه نیمی از آیات قرآن به بیان گذشته و تاریخ پیشینیان اختصاص دارد؛ چون بر گذشته سنتهایی حاکم است که میتوان از آنها، قاعده استخراج کرد.
ما باید گذشته را بادقت مطالعه کنیم؛ هم گذشتههای خیلی دور مثل زمان آدم و نوح و ابراهیم (علیهمالسلام)، هم گذشته میانی مثل تاریخ اسلام و هم گذشتههای نزدیک به خودمان. اینها همه برای ما الهامبخش است. اما با آینده چطور برخورد کنیم؟ بهویژه آنکه سند و کتاب و مدرکی نداریم تا بدانیم در آینده چه خواهد شد. حال از کجا آینده را بشناسیم؟ این دغدغهای است که همه هم دنبالش هستند که آینده مال آنها باشد و همه دنبال آناند که فتح و آینده متعلق به آنها باشد.
برای شناخت آینده دو راه وجود دارد؛ یک، پیشبینیهای بشری؛ دو، پیشگوییهای آسمانی. همیشه بودهاند در هند، در یونان، در مصر، در ایران، در چین، نوابغی که از روی نبوغشان، آیندهها را پیشگویی میکردند. خیلی هم مردم شگفتزده میشدند و بعد میدیدند که تحقق پیدا کرد. اما این راه خطا دارد. یکی از ایرادهای پیشگوییهای بشری، این است که محدود میبیند.
دوم، ضریبخطا دارد؛ مثلا پنج تا پیشگویی میکند، سهتای آن غلط از آب درمیآید و دوتای آن درست. ولی آنقدر جذاب است که مردم سراغ همان دو مورد میروند ولی خطا دارد. خیلی از پیشگوها در تاریخ، حرفهایی که زدهاند، نادرست از آب درآمده است. آنوقت بشر چگونه آینده خودش را و با چه اطمینانی به پیشگوییهایی بسپرد که نمیداند راست خواهد بود؛ یعنی میخواهد جوان خودش را در آن مسیر قرار بدهد، جان خودش را.
میماند پیشگوییهای آسمانی؛ در همه ادیان آسمانی، بخشی از معارف، بشارتهایی است درباره آینده، و تاریخ ادیان نشان میدهد که اینها درست درآمده است. یعنی موسیبنعمران (ع)، آمدن عیسیبنمریم (ع) را با تاریخ و با جزئیات پیشگویی کرده، همانطور شده است. عیسیبنمریم (ع) آمدن پیامبر اسلام (ص) را با جزئیات، منطقه ظهور، شکلوشمایل و خلقوخو پیشگویی کرده و همان هم شده است. همین سلمان فارسی چگونه پیامبر (ص) را شناخت؟ عالمی مسیحی به او گفته بود از علامتهای پیامبر خاتم (ص) این است که صدقه قبول نمیکند؛ یعنی جزئیات. هدیه قبول میکند. یک نشانی بر دوش او از نبوت است و....
علامهطباطبایی (ره) میگوید قرآن از چند نظر معجزه است؛ یکی از نظر پیشگویی. کتاب آسمانی ما مسلمانها فصاحت دارد، بلاغت دارد، معارفی دارد که از دست بشر ساخته نیست. یکی از ابعاد اعجاز قرآن، همین پیشگوییهاست؛ مثلا «بسما... الرحمنالرحیم. غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَى الْأَرْضِ فِی بِضْعِ سِنِین وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ»؛ جنگی بین دو ابرقدرت آن روز یعنی روم و ایران درگرفت یا سوره مبارک کوثر درباره کسی که به پیامبر (ص) برای دختردار شدن و ابتر ماندن نسلشان طعنه زد، میفرماید: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَر». هیچکس گمان نمیکرد که دهیازده تا پسر، یکی با طاعون، آن یکی با حادثهای دیگر، با حوادث مختلف همه بمیرند، نسل او منقطع شود و، اما نسل پیامبر اسلام (ص) بهواسطه دختری به نام فاطمه (س) در تاریخ امتداد بیابد؛ چنانکه پرتعدادترین نسل شناختهشده در جهان امروز، سادات هستند.
قرآن درباره فرجام دنیا و کار بشریت هم پیشگوییهای جالبی دارد که بهویژه به جبهه حق و صالحان، امید میبخشد وقتی میفرماید: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ»؛ یعنی اراده میکنیم که: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ»، منت بگذاریم «عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا»: برای مستضعفان. یعنی کسانی که توان داشتند، استعداد داشتند ولی در ضعف نگاه داشته شدند، خدا اراده کرده است که اینها زمامدار زمین شوند. اراده کرده است خاک به دست مستضعفان بیفتد.
بنا بر پیشگوییهای قرآن، آینده به دست صالحان خواهد افتاد، آینده به دست پاکان خواهد افتاد، آینده به دست مؤمنان صالح خواهد افتاد، آینده به دست مستضعفان خواهد افتاد؛ این است حرف قرآن. ائمه (ع) نیز به تفکیک، هریک دههابار بشارت دادهاند که آینده خوشی در انتظار جامعه بشری است: «السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِیِّ الَّذِی وَعَدَ ا... تَعَالَى بِهِ الْأُمَمَ أَنْ یَجْمَعَ بِهِ الْکَلِمَ وَ یَلُمَّ بِهِ الشَّعْثَ؛ سلام به آن آقایی که دلها را به هم پیوند میزند، کنار هم قرار میدهد و اندوهها را از بین میبرد». آنهایی که عقیده دارند میپذیرند، آنهایی هم که عقیده ندارند، مثل همان زمان جنگ خندق، رفتار میکنند؛ چنانکه عدهای متلک میگفتند، یک عده طعنه میزدند، ولی با چشمانشان حقیقت را دیدند.