جایگزین سریال «مختارنامه» مشخص شد + زمان پخش رویداد ملی «ایران برنده بازی» به بیش از ۷ میلیون مخاطب رسید انتقاد تند بازیگر «بازی تاج‌وتخت» از سکوت هالیوود در برابر کشتار در غزه ابوالفضل پورعرب با فیلمی جدید به سینما می‌‎آید ششمین جلد «چهره‌های موسیقی ایران معاصر» منتشر شد | کتابی برای معرفی مفاخر موسیقی ایران «ثریا» از ایروان روی آنتن زنده شبکه یک می‌رود ساختار مدیریتی موسیقی کشور با حضور مسئولین بررسی شد نمایشگاه آثار چیدمان تجسمی و حجم «نویز سفید» در نگارخانه آسمان مشهد رشد خوش نویسی در توسعه و ترویج مهارت هاست آموزش داستان نویسی | نقطه چین های سرنوشت (بخش دوم) درباره «جستار سیاسی» با نگاهی به آثاری از جرج اورول و هرتا مولر | جمع بی طرفی و جامع نگری نمایشنامه «مولودی» تی‌. اس. الیوت منتشر شد گفتگوی جواد موگویی و سیدعباس عراقچی به زودی از شبکه سه + تیزر و توضیحات مجری محسن قصابیان به سریال «کوری» پیوست نوجوانان مشهدی در برنامه گروهی «مرز پرگوهر» تصویرگر مقاومت شدند + فیلم مهلت پایانی برای شرکت در جشنواره فیلم کوتاه تهران+ جزئیات فیلم «یکی از آنها» در آمریکا رقابت می‌کند
سرخط خبرها

درباره «جستار سیاسی» با نگاهی به آثاری از جرج اورول و هرتا مولر | جمع بی طرفی و جامع نگری

  • کد خبر: ۳۴۷۷۸۵
  • ۰۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۲
درباره «جستار سیاسی» با نگاهی به آثاری از جرج اورول و هرتا مولر | جمع بی طرفی و جامع نگری
قالب «جستار» تقریبا هر موضوعی را برمی تابد: ادبی، فرهنگی، تاریخی، اجتماعی .... جستار سیاسی هم داریم.

به گزارش شهرآرانیوز؛ قالب «جستار» تقریبا هر موضوعی را برمی تابد: ادبی، فرهنگی، تاریخی، اجتماعی .... جستار سیاسی هم داریم. اصلا میشل دو مونتنی، که چهار-پنج سده پیش از این مجموعه‌ای از نوشته هایش را ذیل عنوان «جستار» نشر داد، سیاست مدار بود. شاعر و نویسنده هم می‌تواند جستار سیاسی بنویسد، اما باید بداند که آنچه او می‌نویسد -به هرحال- وجهی ادبی دارد.

غفلت او از این نکته و نیز افراط و تفریط در آنچه باید بکند ممکن است اثر را آبکی یا سطحی کند. در ادامه، جستار‌هایی از دو نویسنده بزرگ را از نظر گذرانده‌ایم که در آن‌ها هم از اصول نوشتن جستار سیاسی سخن رفته است و هم نمونه‌هایی از این نوع هست.

مروری بر جستار «چرا می‌نویسم؟» جرج اورول و انگیزه‌های او در نوشتن
سیاسی نویسی که به واقعیت وفادار بود

رادمنش | شهرآرانیوز؛ جرج اورول، اگرچه بیشتر با رمان‌هایی همچون «۱۹۸۴» و «مزرعه حیوانات» و به داستان نویسی شناخته می‌شود، ناداستان نویس و مستندنگار قهاری هم هست: کتاب «به یاد کاتالونیا»‌ی او -که با ترجمه عزت ا... فولادوند در ایران هم منتشر شده- یکی از ناداستان‌های مهم درباره جنگ داخلی اسپانیاست که اورول خود در آن شرکت داشته است. اما وجه مشترک آثار شاخص او، اعم از اینکه داستان باشند یا ناداستان، سیاسی بودن آن هاست.

«چرا می‌نویسم؟»، با زیرعنوان «جستار‌های ادبی و سیاسی»، عنوان مجموعه‌ای است از جستار‌های جرج اورول که انتشارات «ققنوس» آن را به تازگی در مجموعه «پانوراما»‌ی خود منتشر کرده است. همین جا، باید اشاره کرد که مجموعه «پانوراما» ترجمه آثار جیبیِ کم حجم و ارزان قیمت، اما از نظر ادبی دارای وزانت و اعتبارِ نشر معتبر «گالیمار» فرانسه است.

تاکنون، ترجمه ۲۲ اثر ذیل این عنوان منتشر شده که «چرا می‌نویسم؟» تازه‌ترین آن هاست. این کتاب در بردارنده چهار ناداستان با عناوینِ «چرا می‌نویسم؟»، «اعدام»، «شیر و تک شاخ: سوسیالیسم و ذات انگلیسی» و «سیاست و زبان انگلیسی» است.

نخستین متن این کتاب با عنوان «چرا می‌نویسم» نوشته‌ای کوتاه و روشنگر از اورول است که در آن او از ریشه‌ها و انگیزه‌های نوشتن و سوگیری اش در نویسندگی گفته است، و اینجا مروری بر همین نوشته داریم:

اورول -به گفته خودش- کودکی ناساز و منزوی بوده که عوارض عشق به واژه و نوشتن حتی سبب تشدید نچسب بودن او در چشم هم کلاسی هایش شده بوده است. اما آگاهی از داشتن «استعدادی دربه کارگیری واژه‌ها و قدرتی برای مواجهه با حقایقِ ناخوشایند» باعث شده احساس کند می‌تواند ناکامی‌های روزمره اش را به این واسطه تلافی کند.

البته نوشته‌های اولیه اش بسیار ناامیدکننده بوده و حس ناکامی مضاعف به او می‌داده، که با یک دندگی از این مرحله جان به درمی برد، چنان که خودش نیز اعتراف می‌کند که «خودمهاری و پرهیز از واماندن در برخی مراحل ناآزمودگی یا حالات خیره سرانه، بلاشک، شغل نویسنده است.».

اما چه انگیزه یا انگیزه‌هایی به اورول توان پیشروی در حرفه نویسندگی را می‌داده است؟ او چهار انگیزه اصلی برای این کار برمی شمرد:

۱- خودپرسی محض: عطش زبردست دیده شدن و نقل محافل بودن و فراموش نشدن پس از مرگ و ....

۲- اشتیاق زیبایی شناسانه: درک زیبایی در جهان بیرونی و -از سوی دیگر- در واژه‌ها و ترتیب درستشان، لذت تأثیر یک آوا بر دیگری، لذت استحکام نثر خوب یا ضرباهنگ داستان خوب، و ....

۳- انگیزه تاریخی: میل به دیدن جهان همان گونه که هست، پی بردن به واقعیات محض و ذخیره آن‌ها برای استفاده آیندگان.

۴- مقصود سیاسی: میل سوق دادن دنیا به جهتی خاص، تغییر ذهنیت مردم درباره نوع جامعه‌ای که باید برای شناختنش کوشید و ....

اورول در ادامه باز اعتراف می‌کند که ذاتا آدمی است که در وجودش زور سه انگیزه نخست بر انگیزه چهارم می‌چربد؛ اما او نویسنده‌ای به شدت سیاسی شد که مهم‌ترین آثارش نیز همان‌هایی هستند که مقصودی سیاسی دارند. او گرایش به سیاست و سیاسی نویسی را جبر زمانه می‌داند.

پنج سالی که اورول پلیس سلطنتی هند در برمه بود حاصلش شد چشیدن طعم فقر و ناکامی و -درنتیجه- نفرت از صاحبان قدرت، آشنایی با طبقات اجتماعی -و به خصوص طبقه کارگر که به نام آن انقلاب‌ها درگرفته بود- و شناخت ماهیت امپریالیسم. البته باز همه این محرک‌ها هم آن زوری را نداشتند که برآمدن هیتلر و دولت‌های توتالیتر، و درگرفتن جنگ‌های داخلی اسپانیا و جنگ دوم جهانی: «جنگ اسپانیا و سایر وقایع حدفاصل سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۷ تأثیری غیرقابل انکار بر من داشت، و از آن زمان به بعد دیگر فهمیدم کجا ایستاده‌ام. 

از سال ۱۹۳۶ به بعد، تک تکِ جملاتی که در آثار جدی‌ام به نگارش در آورده‌ام، مستقیم یا غیرمستقیم، بر ضد تمامیت خواهی و در دفاع از سوسیالیسم مردم سالارانه در محدوده درک خودم بوده است.» او، در ادامه، در مانیفست گونه‌ای دوخطی، تأکید می‌کند که «اعتقاد به اینکه در چنین زمانه‌ای می‌توان از نوشتن درباره چنین موضوعاتی پرهیز کرد بی معنی است. همه به صورت‌های گوناگون مشغول کارند. موضوع صرفا انتخاب یک جبهه و چگونگی پیشروی به سوی آن است.».

اما پرداختن به یک باور یا اندیشه، بی توجه به جنبه‌های زیبایی شناختی و ناتوان از خلق هنر، راه به جایی نمی‌برد، هرچند آن اندیشه و انگیزه بسیار انسانی باشد. اورول، فارغ از اینکه نتیجه کارش چه بوده، خود به این موضوع باور دارد و می‌نویسد: «بیشتر از هر چیز، کوشیده‌ام سیاسی نویسی را به هنر مبدل کنم. همیشه نقطه آغازم نوعی احساس جانب داری است، احساس بی عدالتی.

وقتی نگارش کتابی را آغاز می‌کنم، به خود نمی‌گویم می‌خواهم اثری هنری خلق کنم؛ می‌نویسم، چون می‌خواهم دست به افشای دروغی بزنم، می‌نویسم، چون پی به حقیقتی برده‌ام که می‌خواهم نظر‌ها را به سویش جلب کنم و اولین دغدغه‌ام یافتن گوش شنواست. بااین حال، اگر تجارب زیبایی شناختی در کار نبود، نه از پس نگارش کتاب برمی آمدم، نه حتی مقاله‌ای طولانی برای مجله.» و یادآور می‌شود که، اگر غیر این بود، آثارش کاسته می‌شد به چیزی در حد تبلیغات محض.

درنهایت، جرج اورول به یک اصل مهم دیگر هم اشاره می‌کند: او یک دلیل موفقیت آثار ادبی با درون مایه سیاسی را بی طرفی، و وفاداری به واقعیت می‌داند، چنان که خودش در «به یاد کاتالونیا»، که کتابی است صریحا سیاسی، سعی کرده بی طرفی پیشه کند و تمام حقیقت را بازگو کند، هرچند در جا‌هایی کمی حوصله سربر هم بشود.

«چرا می‌نویسم؟ (جستار‌های ادبی و سیاسی)»، نوشته جرج اورول، ترجمه کیارش درگاهی، نشر ققنوس، ۱۵۵ صفحه، ۱۵۰هزار تومان.

درباره «جستار سیاسی» با نگاهی به آثاری از جرج اورول و هرتا مولر | جمع بی طرفی و جامع نگری

مروری بر کتاب «فلاکت روزمره»، ۶ جستار از هرتا مولر
زندگی زیر سایه سنگین دیکتاتوری

سیدمحسن موسوی زاده | شهرآرانیوز؛ در یک دهه گذشته، انتشار کتاب‌های مختلف درباره زندگی حاکمان کشور‌هایی که اقمار سیاسی شوروی بودند سبب شده تا ابعاد مختلفی از زندگی و راه و روش حکومت داری افرادی مانند انور خوجه (۱۹۰۸-۱۹۸۵)، دیکتاتور آلبانیایی، برای عموم مردم روشن شود. بااین حال، در چند سال اخیر، بازار نشر به کتاب‌هایی که زندگی در این نوع رژیم‌ها را از دیدگاه مردم عادی روایت می‌کنند هم روی خوش نشان داده است. این کتاب‌ها سعی می‌کنند نشان دهند که زندگی روزمره در آن حکومت‌ها با چه دشواری‌هایی مواجه بوده است. در همین راستا، به تازگی کتابی با عنوان «فلاکت روزمره» منتشر شده است که سعی دارد زندگی در حکومت رومانی در زمان چائوشسکو را به تصویر بکشد.

نیکلای چائوشسکو (۱۹۱۸-۱۹۸۹) دبیرکل حزب کمونیست رومانی و رئیس جمهور این کشور از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۹ بود که با سیاست مشت آهنین حکومت می‌کرد. سیاست‌های او به مشکلات اقتصادی، فقر گسترده و شکل گیری جوی فراگیر از ترس منجر شد. سرنوشت چائوشسکو در جریان انقلاب رومانی در دسامبر ۱۹۸۹ رقم خورد: او، در مواجهه با اعتراضات گسترده و در پی ازدست دادن حمایت شخصیت‌های کلیدی نظامی و سیاسی، سعی کرد از بخارست فرار کند، اما در ۲۵ دسامبر ۱۹۸۹ دستگیر، محاکمه و اعدام شد.

نویسنده کتاب هرتا مولر، نویسنده، شاعر و مقاله نویس برجسته رومانیایی تبار آلمانی، است. مولر سال ۱۹۵۳ در یک روستای آلمانی زبان در غرب رومانی به دنیا آمد. خانواده او جزو اقلیت آلمانی کشور رومانی بود. پس از جنگ جهانی دوم، نیرو‌های نظامی شوروی مادر خانواده را به اردوگاه کار اجباری اعزام کردند.

حکومت کمونیستی رومانی نیز دارایی‌های پدربزرگ هرتا را -که زمانی کشاورز و تاجری ثروتمند بود- ضبط کرد. پدر او، که زمان جنگ جهانی دوم از اعضای گروه «وافن- اس اس» (= یکی از شاخه‌های نظامی آلمان) بود، در دوره حکومت کمونیست‌ها از طریق رانندگی کامیون امرارمعاش می‌کرد.

مولر که معلمی می‌کرد، در دهه ۱۹۷۰، پس از آنکه پیشنهاد همکاری با پلیس مخفی چائوشسکو را رد کرد، شغل خود را از دست داد و در ادامه مترجمی را پیشه خود ساخت. او، در سال‌های بعد، چند داستان منتشر کرد و به تدریج چنان اعتباری پیدا کرد که سال ۲۰۰۹ به جایزه نوبل ادبیات دست یافت.

کمیته جایزه نوبل ادبیات اعلام کرد: «نوبل ادبیات می‌رسد به هرتا مولر، کسی که با استحکام شعر و صراحت نثر دورنمایی از زندگی محرومان را به تصویر کشیده است.» اعطای نوبل ادبیات به این نویسنده -که دیگر به آلمان مهاجرت کرده بود- تقریبا هم زمان شد با بیستمین سالگرد فروریختن دیوار برلین و واکنش مثبت بسیاری از رسانه‌های آلمان را در پی آورد.

مولر در جستار‌های کتاب «فلاکت روزمره» تصویری تیره و بهت آور از زندگی زیر حکومت چائوشسکو ارائه می‌دهد، داستان زنی جوان که در جهانی پر از ترس، شک و خیانت زندگی می‌کند، جایی که گویی دیوار‌ها شنوا هستند، دوستان قابل اعتماد نیستند، و حتی زبان ابزاری برای جاسوسی و تهدید به شمار می‌آید.

هر جستار یادداشتی خصوصی است که تجربه زیسته مولر را با زبانی شاعرانه و پر از حس خفقان، اگرچه گاهی پراکنده، بازگو می‌کند. خواننده با جملاتی کوتاه و تصاویری ذهنی مواجه می‌شود که لحظه به لحظه فشار و اضطراب زندگی در فضای پلیسی و توتالیتر را به خوبی منتقل می‌کنند.

البته مولر در این نوشته‌ها تنها به روایت یک زندگی شخصی نمی‌پردازد، بلکه -همچنین- تصویری از ترس‌های روزمره، تردید‌های کوچک و بزرگ، و شکاف‌های عمیق انسانی در جامعه‌ای سرکوب شده به دست می‌دهد، جایی که اعتماد به دیگران کم کم رنگ می‌بازد، و سکوت، خود، نوعی مقاومت به شمار می‌آید.

«فلاکت روزمره»، به نوعی، نمایشی است از حافظه جمعی زخمی یک نسل که در میان خشونت و رعب تلاش می‌کند هویت انسانی خود را حفظ کند. درنهایت، این کتاب، نه فقط بازتاب یک دوره تاریخی، بلکه طنین صدای خاموش کسانی است که زیر بار سنگین نظامی سرکوبگر رنج کشیدند. خواندن این کتاب به ما نشان می‌دهد که چطور ممکن است رنج‌ها و درد‌های فردی بازتابی از تراژدی بزرگ‌تر جامعه باشند، و در تاریک‌ترین لحظات امید به دیده شدن و شنیده شدن زنده بماند.

در «فلاکت روزمره»، ظاهر آن است که مولر تلاش دارد تجربه زیسته اش از زندگی در رژیم چائوشسکو را بازنمایی کند، اما آنچه بیش از هر چیز برجسته است نوعی تقسیم بندی دوگانه و ساده ساز از جهان پیرامون است: نویسنده در جایگاه قربانی مطلق ایستاده و جامعه اطراف -در قامت دستگاهی یکپارچه- در برابر سرکوب همدست و ساکت ظاهر می‌شود.

مولر فضا را با نوعی تهدید اشباع و خفه می‌کند. تقریبا هیچ کنش خنثی یا خاکستری‌ای در کتاب دیده نمی‌شود: همسایه، همکار، خیابان، حتی سکوت، همه، حامل نشانه‌ای از سرکوب‌اند. حاصل این نگاه تصویری است که در آن هرگونه امتناع از همکاری با ساختار قدرت، بلافاصله، با تهدید، طرد یا حذف روبه رو می‌شود.

این نگاه، هرچند ممکن است در مورد شخص نویسنده موجه باشد، اما در روایت کلی کتاب به شکل نوعی قربانی سازی افراطی می‌نماید که بسیاری از پیچیدگی‌های اخلاقی و اجتماعی دوران را نادیده می‌گیرد: تجربه کسانی که سکوت کردند یا کنار کشیدند و همکاری نکردند و همچنان زنده ماندند جایی در روایت مولر ندارد.

درنتیجه، کتاب، ناتوان از آنکه تحلیلی چندوجهی از زندگی تحت سلطه باشد، در سطح روایتی درونی و فردی و -ازنظر اخلاقی- یک سویه می‌ماند، روایتی که خواننده را بیشتر به همدلی با رنج شخصی برمی انگیزد تا به درک لایه‌های پنهان یک نظام توتالیت رهنمون گردد.

«فلاکت روزمره: درباره ترس و شوخی در زمانه تاریک»، نوشته هرتا مولر، ترجمه ستاره نوتاج، نشر اطراف، ۱۲۸ صفحه، ۱۷۷هزار تومان.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->