همین چند روز پیش از میدان راهنمایی، با خیالی آسوده و اطمینان کامل، به سمت ابتدای خیابان راهنمایی حرکت میکردم. واقعا تمام قوانین را رعایت کرده بودم و حتی کمربند ایمنی هم بسته بودم، یعنی نمونهای از یک شهروند مسئول! اما نمیدانید چه غوغایی بهپا شد!
ناگهان تمام خودروهایی که از جلو میآمدند، با بوقهای ممتد و فریادهایی که حتی یک کلمه از آنها در این ستون قابل چاپ نیستند، به من اعتراض کردند! مدام فریاد میزدند: برعکس میای! یا واقعا نفهمیدی اینجا یکطرفهس؟! این باعث شد درباره سلامت روانی آنها شک کنم.
نهایتش این بود که جلوی ماشین هر کداممان یک مقدار جمع میشد که آن هم من آشنا دارم بدون رنگ آن را به حالت اولش برگرداند. طوری عصبانی شدند انگار من باعث کم فشار شدن آب خانههایشان شدهام یا قیمت برنج پاکستانی را ناگهان بالا بردهام!
اگر سلامت روانی داشتند که به خاطر یک اشتباه کوچک اینقدر خشمگین نمیشدند. حالا مگر چه شده بود که من در خیابان یکطرفه، چند صد متر برعکس میآمدم؟ آیا گناه است که آدم بخواهد یک مسیر جدید و کاملا متفاوت با دیگران را در زندگی خود تجربه کند؟
یک بار هم در کسوت عابر پیاده، تصمیم گرفتم از عرض بزرگراه رد شوم باز هم دیدم ماشینها با بوقهای ممتد و چهرههای وحشتزده از من استقبال کردند! چشم اینکه یک عابر پیاده خونسرد و لبخندزنان در حال گاز زدن ساندویچ سهنونه فلافل را از عرض خیابان نداشتند.
وقتی هم کامل از عرض بزرگراه رد شدم چند خودرو که همگی با دیدن من در حال عبور از عرض بزرگراه بوق ممتد میزدند کنار زدند و از دهانشان همان حرفهایی درآمد که در خیابان راهنمایی شنیده بودم. ناگهان یکی از آنها بعد از اینکه کنار زد با قفل فرمانی در دست پیاده شد و دنبالم کرد و بقیه رانندهها هم او را تشویق میکردند.
همانطور که فرار میکردم با خودم گفتم کاش رانندگان ما سلامت روانی داشتند. خلاصه از همین تریبون به راهنماییورانندگی اعلام میکنم دادن گواهینامه بدون گواهی سلامت روان، اجحاف بزرگی در حق اشخاص سالم است. راستی خواهش دیگرم از راهنمایی و رانندگی این است که به من اعلام کنند چه کسی به من گواهینامه داده است. چون این سؤالی است که هر روز موقع رانندگی، بقیه رانندگان از من میپرسند و روزبهروز بر تعدادشان افزوده میشود.