ماه سرخ و نماز آیات برای طولانی‌ترین ماه‌گرفتگی قرن در حرم مطهر امام رضا(ع) + جزئیات حکم شرعی استفاده از رنگ موهای نامتعارف چیست؟ اولین سامانه فناورانه حمایت از فعالان قرآنی راه اندازی شد آغاز همکاری بنیاد بین المللی امام رضا(ع) و انتشارات آستان قدس رضوی در تولید آثار امام رضایی آیت‌الله علم‌الهدی: دشمن با تفرقه‌افکنی به دنبال شکست اتحاد مسلمانان است | وحدت سنی و شیعه، کلید مقابلهٔ با تهدیدات خارجی و کاهش نفوذ غربب است ارزش و اجر خدمت به همسر در آموزش‌های پیامبر خدا (ص) استاندار خراسان رضوی: مشهد برای تبدیل شدن به پایتخت گفت وگوی بین مذاهب اسلامی ظرفیت بی‌نظیری دارد لبخند بهشتی در قاب زندگی | دستورالعمل‌های دینی برای دستیابی به شادی پایدار در زندگی روزمره ماه‌گرفتگی شامگاه ۱۶ شهریور ۱۴۰۴ و وجوب نماز آیات + شیوه‌های اقامه نماز آیات جشن مردمی هفته وحدت (۱۴۰۴) در بوستان کوهسنگی مشهد + جزئیات وحدت و تمسک به اصول دین دو مبانی انقلاب اسلامی است برگزاری کنفرانس وحدت با حضور علمای جهان اسلام | وحدت از هفت اکتبر مفهوم جهانی پیدا کرده است برنامه «مهمانی امت محمد» در سطح مشهد و خراسان رضوی برگزار می‌شود آغاز پویش ملی کتابخوانی به یاد شهدای جنگ ۱۲ روزه آغاز طرح ارتقای تجوید قرآن کریم در بستر فضای مجازی اهدای کتاب به زائران، ارمغان جدید زیارت رضوی پخش تلاوت‌های تصویری از قاریان نوجوان در شبکه نهال و پویا مسجد محور تحقق تمدن نوین اسلامی است از نوغان تا روح‌آباد؛ بازتاب عشق زنان روستایی به امام‌رضا(ع) در «اشک عقیق» اهدای جهیزیه توسط خادمان امام رضا(ع) به نوعروسان به شیوه متفاوت
سرخط خبرها

لبیک یا حسین(ع)

  • کد خبر: ۳۵۱۱۶۰
  • ۲۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۰
لبیک یا حسین(ع)
مرز مهران را با تمام سختی‌ها و شلوغی‌هایش به سمت نجف ترک کردیم.

ساعت حدودا یک ظهر بود که سوار ون‌های عراقی شدیم و حدود ساعت۶ عصر رسیدیم نجف؛ نجف عزیز، نجفی که چهارسال از دوری‌اش سوختم، اما باز هم نشد که در لحظه ورود، به حرم امیرالمؤمنین(ع) برویم و برای اینکه بچه کمتر اذیت شود، راهی مشایه شدیم تا جایی برای استراحت پیدا کنیم.

دو روز بود درست‌حسابی نخوابیده بودم و نرسیده به عمود یک، وقتی مرد جوان با سه‌چرخه معروف عراقی که توک‌توک صدایش می‌کنند، آمد و گفت: مضیف؟ حمام! وای‌فای، کولر!

چشمانمان برق زد و سوار رخش سه‌چرخش شدیم و رفتیم تا حسینیه‌ای خارج از مسیر مشایه. فردایش راهی مشایه شدیم. با تمام وجودم متوجه نمی‌شدم که من، من که از گرما متنفرم، در این سرزمین با این دمای بالا چه می‌خواهم.

دمای حدود ۵۰ درجه را باور کنم یا آبی که با مهربانی با شلنگ‌های آب‌پاش سروصورتمان را مهمان می‌شد تا مبادا گرما اذیتمان کند؟

چشمم افتاد به دخترکان حدود سه تا هفت‌ساله که گاهی سه نفر کنار هم با مشت‌های نحیف گره‌کرده و صدای لطیف دخترانه می‌گفتند: لبیکَ‌یاحسین(ع) لبیک‌یاحسین(ع).

بعد نگاهم به پیرمردی افتاد که شاید هشتادساله بود، اما روی ویلچر برقی نشسته بود. صورتش را با چفیه و کلاه پوشانده بود و دوربینی مجذوبش شده بود و رهایش نمی‌کرد. دلم می‌خواست بگویم آقای فیلم‌بردار! بگذار در حال خودش باشد این زاهد حسینی!

چند عمود آن‌طرف‌تر باز هم دخترکانی با همان مشت‌ها‌ی گره‌کرده نحیف و صدایی لطیف می‌گفتند: لبیک‌یاحسین(ع) لبیک‌یاحسین(ع).

جلوتر پیرزنی را دیدم که با چادری رنگ‌ورو‌رفته، اما با عصای چوبی‌اش بین جمعیتی عظیم، همچون یعقوب که به دنبال یوسف می‌گشت، پی حسین(ع) آمده بود و به دخترکان لبیک‌گو برخورد کرد و مشتش را با رگ‌های برجسته تکان داد و با صدای لرزانش گفت: جانم فدای لبیک‌یاحسینتان!

گوشی‌ام را درآوردم و عکسی که از عمود‌۸ گرفته بودم را با ذکر نام دوستان مشهدی‌ام استوری کردم، حدود نود عمود گذشته بود و

آفتاب حسابی سوزان بود و جمعیت هرلحظه بیشتر می‌شد.

چشممان افتاد به موکبی با نامی آشنا!

«موکب ثامن‌الحجج(ع) اهالی بصره»

حجت هشتم! اینجا هم هستی که، فدای سایه گسترده‌ات که همشهری‌هایت را رها نمی‌کنی!

فدای رأفتت که شیعیانت را تنها نمی‌گذاری!

وارد موکب شدیم و چندساعتی را برای استراحت به نام مبارک امام هشتم پناه بردیم و قبل از اینکه چشم‌هایم روی هم برود، به دخترکان لبیک‌گو فکر کردم، به اینکه اینجا زبان مشترک آدم‌ها لبیک‌یا‌حسین(ع) است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->