مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ صبح زود است. عباس عادت دارد زودتر از همه توی آزمایشگاه حاضر شود. هنوز باقی استادان از راه نرسیدهاند و همهمه دانشجویان، سکوت دانشکده را نشکسته است. روپوش سفیدرنگ و همیشه اتو خوردهاش را از توی کمد برمیدارد و مهتابیها را روشن میکند.
بوی اتانول و مواد شوینده توی دماغش میزند. ردیف شیشههای قهوهای رنگ را با برچسبهای دقیق که پشت سرهم ایستادهاند برانداز میکند و یکی را از ردیف بیرون میکشد. نور سفید مهتابی روی میزهای ضداسید میلغزد و گرمای ملایم انکوباتور را حس میکند. هر روزش با تقتق شیشهها، وزوز مکنده و کلیک دکمهها میگذرد.
عباس از دبستان «ترقی» به اینجا میرسد. از کوچهپسکوچههای جنوب تهران و دبیرستان «دارالفنون». سال۱۳۴۱ وقتی دکترای عمومی داروسازی را از دانشگاه تهران میگیرد، چمدانش را جمع میکند و از ایران میرود. برای ششسال در امریکا و در شهرهای کلمبیا و شیکاگو زندگی میکند و میخواند و مینویسد. هر روز به این امید از آزمایشگاه به خانه برمیگردد که زودتر مقطع فوقدکترا را پشت سر بگذارد و به ایران بازگردد.
او تا آخرین مرحله از تحصیلات تکمیلی را در امریکا طی میکند و بعد با نخستین پرواز خودش را به تهران میرساند. وقتی به خانه میرسد، متخصص شیمیآلی و داروسازی است و خیلی زود در دانشگاه تهران مشغول به تدریس میشود. او از این دو، منظری میسازد که بعدها برنامه درس، آزمایشگاه و اخلاق حرفهای نسلهای متوالی داروسازی ایران را صورتبندی میکند. عباس شفیعی «پدر داروسازی نوین ایران» است.
این عنوان برایند انبوهی از کارهای کوچک روزمرهاش است که از یکسو طراحی دروس، تصحیح جزوهها و راه انداختن آزمایشگاههای کشور را شامل میشود و از سویی دیگر، پژوهشهایش را به صنعت گره میزند. عباس سالیان سال، رئیس دانشکده داروسازی باقی میماند و ریاست مرکز علوم تحقیقات دارویی را هم عهدهدار میشود.
روزی که خبر میرسد در خط مقدم نفسها سنگین است، چشمها میسوزد و پوستها تاول میزند، تا صبح نمیتواند بخوابد. مدام از این پهلو به آن پهلو میشود و وقتی علاجی برای آشفتگیاش پیدا نمیکند، از تخت بلند میشود و لابهلای کتابهایش به دنبال نشانهها میگردد. پزشک بیمارستان صحرایی میگوید: تاولها حاکی از شیمیایی بودن بمبهاست.
صدام باب جنایتی تازه را گشوده است. عباس از فکر تاولهای بزرگ و سرخرنگ، پوستهای چروکیده و آزرده و بوی تند خردل بیرون نمیآید. میخواهد ترسی که به جانش افتاده را به رویهای معقول تغییر دهد. هوا هنوز گرگومیش است که درخواست نمونهها را میدهد. لولههای آزمایشگاه را آماده کرده است و چشمانتظار دادههای میدانی بیمارستانهای صحرایی مینشیند.
توی سرش هزار سؤال چرخ میخورد. چطور ماده عمل میکند؟ کجا مینشیند؟ چه اثری بر بدن میگذارد؟ بدن چطور از خودش دفاع میکند؟ امدادگران چطور میتوانند با آسیب کمتر به قربانیان گازهای شیمیایی کمک کنند و او کجای داستان ایستاده است؟ وقتی در دهه ۶۰، صدای آژیر و مهیب بمباران امان مردم مرزهای غربی را میبرد، عباس شفیعی روی شناخت عوامل شیمیایی، سازوکار آسیب و راههای خنثیسازی و درمان متمرکز میشود.
او پیشتر و بعدها نیز بارها و بارها میان بالین بیماران و آزمایشگاه پل زدهاست. او همزمان شبکهای از همکاریهای علمی و صنعتی را فعال نگهمیدارد تا دانش فنی بومی در زمینه داروسازی را گسترش دهد.
او در این مسیر، جوایز ملی بسیاری نظیر خوارزمی و رازی را از آن خود میکند. کتابهای زیادی تألیف میکند و کتابهایش برنده جوایز متعددی میشوند. دانشگاه کلمبوی سریلانکا به او دکترای افتخاری میدهد و طرحهای تحقیقاتیاش، صنعت داروسازی نوین ایران را متحول میکند. او بارها بهعنوان شیمیدان و داروساز برجسته کشور معرفی میشود و نشان و مدال دریافت میکند.
در سال۲۰۱۵ فهرست یکدرصد دانشمندان برتر جهان منتشر میشود که نام «دکتر عباس شفیعی» نیز در این فهرست درج میشود. او نهفقط یک چهره ماندگار در تاریخ علم پزشکی ایران، بلکه چهرهای شناخته شده در جهان است. پدر داروسازی نوین ایران، زاده مهرماه ۱۳۱۶ بود و در تمام سالهای بابرکت زندگیاش، لحظهای دست از تحقیق و پژوهش نکشید.
شاگردانش او را با روشهای طرح سؤال و آنچه باید ببینند، بهخاطر میآورند. آثارش هنوز هم در دانشگاه تدریس میشود و حتی پس از پایان زندگی هم، در آسمان علم ایران ادامه دارد. دکتر شفیعی در بیستوششم خرداد۱۳۹۵، در سن هفتادونهسالگی از دنیا رفت. شفیعی، صورت انسانی دانشگاه بود. او ترکیب سهگانه دانش، دقت و خدمت بود که شیوه زیست منحصربهفردش، تا همین امروز شیوهای آموختنی برای زنان و مردان علم است.