محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - ژانر موسوم به وحشت در سینمای جهان، یک گونه نمایشی کاملا جاافتاده و مورد احترام است که گونههای کلاسیک آن اغلب در قالب فیلمهای سینمایی ساخته میشوند و نمونههای تلفیقی و چند منظورهاش، عموما به شکل سریال، راه شبکههای تلویزیونی را در پیش میگیرند. این سبک فیلمسازی در جهان پیشینهای نسبتا طولانی هم دارد و گاهی در قالب مجموعه فیلمهای دنبالهدار خودش را نشان میدهد که از مهمترین نمونههای آن میتوان به دنیای سینمایی احضار اشاره کرد؛ مجموعه بههم پیوسته و منسجمی از فیلمهای مشابه، با درجه ترس بسیار بالا، که تا کنون هفت فیلمش اکران شده و چهارتای دیگر نیز در سالهای بعد روی پرده خواهند رفت. آخرین فیلمی که از این مجموعه منتشر شد «آنابل به خانه میآید»، محصول ۲۰۱۹، نام داشت که با استقبال زیادی در سطح جهان روبهرو شد.
آنابل به خانه میآید
اینگونه سینمایی (به طور خاص در شکل کلاسیک) مخالفانی هم دارد که آن را به دلیل درونمایه ماورایی و تخیلی پررنگی که دارد، به بازسازی تونل وحشت شهربازی در سینما تشبیه میکنند و به همین واسطه ژانر وحشت را مورد مذمت قرار میدهند. با این حال، گونه وحشت طرفداران پروپاقرص خودش را هم دارد؛ ضمن اینکه، با وجود پایبندی زیاد سبک کلاسیک سینمای وحشت به شاخصههای ژانری و نمادگراییهای پرتکرار، تلفیق شدن رگههای وحشت با ژانرهای دیگر میتواند جذابیتهای یک اثر برای مخاطب را چند برابر کند. بهجز یک بخش کوچک که انعطافپذیری کمی دارد و ترجیح میدهد مخاطبان خاص خودش را راضی نگه دارد، ژانر وحشت در جهان مدام در حال بهروزرسانی است و خلاقیت هنرمندان این عرصه هر بار میتواند مخاطب را، به شکلی جدید، با ترس و هیجان غافلگیر کند. دنیای زامبیها با آثار مختلف سینمایی و تلویزیونی آن، یکی از نمونههای خلاقانه سینمای وحشت است که با روایت حادثهای، و البته چند زیرگونه دیگر به فراخور موضوع و ساختار، ترکیب شده و مخاطب پیگیر خودش را هم دارد.
«ما»
«ما» اثر تازه جوردن پیل نیز یکی از نوآورانهترین نمونههای تاریخ سینمای وحشت به شمار میرود که توانست این ژانر را با مضامینی انتقادی و اعتراضی در عرصههای اجتماعی فرهنگی، به منعکس کننده دغدغههای فیلمساز مبدل سازد. اساسا این شکل از فیلمسازی در ایران زیاد جدی گرفته نشده و گویی هنرمندان و مخاطبان، در یک توافق نانوشته، تصمیم گرفتهاند که به این گونه نمایشی بیاعتنا باشند. جالب اینکه مقایسه نسبت آثار سینمایی و تلویزیونی ژانر وحشت در ایران نشان میدهد که کفه ترازو به شدت به سمت سریالها سنگینی میکند و فیلمهای سینمایی ژانر وحشت، در مقایسه با سریالها (اعم از سریالهای تلویزیون و مجموعههای شبکه نمایش خانگی) بسیار کمتعداد هستند.
«احضار»
مهمترین دلیل این موضوع را احتمالا باید در پرتو قاعده عرضه و تقاضا در سینمای ایران بفهمیم و ریشههایش را در نگاه مخاطب ایرانی به سینما جستوجو کنیم که آن را به مثابه یک نوع سرگرمی و تفنن قلمداد میکند. عمده مخاطبان سینمای ایران رفتن به سالن سینما و فیلم دیدن را صرفا یک تفریح سالم خانوادگی معنا میکنند؛ در حالی که تفریح را هم منحصر به اموری مفرح و پرنشاط میدانند و شاید از همین روست که آثار کمدی در سینمای ایران با نسبت معناداری پرمخاطبتر از فیلمهای جدی هستند. اما فارغ از این مباحث، به بهانه انتشار سریال «خوابزده»، درشبکه نمایش خانگی در ادامه مروری خواهیم داشت بر مهمترین آثار نمایشی ایرانی که به نوعی در ژانر وحشت تولید شدهاند یا عناصر این گونه سینمایی در آنها پررنگ بوده است.
وحشت در سالن تاریک
«خوابگاه دختران»
نخستین گامهای عصر جدید سینمای ایران به سوی ژانر وحشت، در اوایل دهه ۸۰ برداشته شد؛ زمانی که محمدحسین لطیفی، کارگردان باسابقه سینما و تلویزیون، فیلم پرسروصدای آن زمانش یعنی «خوابگاه دختران» را ساخت. این فیلم قصه چند دانشجوی دختر ساکن یک خوابگاه قدیمی را روایت میکرد که متوجه موضوع عجیب گم شدن چند عروس میشوند و درصدد کشف این راز برمیآیند. «خوابگاه دختران» را اگر در اتمسفر اجتماعی و تاریخی خودش لحاظ کنیم، اثری ستایشبرانگیز و مترقی در سینمای ایران خواهد بود؛ اما در پرداخت قصه نتوانست لحن مناسبش را پیدا کند و چند تضاد مهم در روایت باعث شد که «خوابگاه دختران» شمایلی تصنعی و وصله پینه شده به خود بگیرد.
نقطه قوت فیلمنامه این اثر که ایرج طماسب آن را به رشته تحریر درآورده بود، به تلاش نویسنده برای ترکیب کردن باورهای عام فرهنگ ایرانی، از جمله اعتقاد به جن و روح، با یک قصه معمایی نسبتا پرکشش بازمیگشت. در حالی که ضعف بزرگ آن لحن کمیک اثر در برخی برشهای آن و با محوریت کاراکتر فرهاد (با بازی مجید صالحی) بود که از صلابت و تأثیرگذاری ژانر وحشت در فیلم میکاست و آن را کماثر جلوه میداد.
«آل»
حدودا ۵ سال بعد، مرحوم علی معلم تصمیم گرفت تهیهکنندگی یک فیلم دیگر در ژانر وحشت را بر عهده بگیرد. «آل» به کارگردانی بهرام بهرامیان، اثری با رنگ و بوی گونه وحشت بود که از نامش به نظر میرسید یک فیلم ماورائی پرکشش باشد. در روایت سفر مرد و زن اصلی قصه به ایروان، لحن فیلم هم به مرور دستخوش تغییر به سوی تاریکی و ترس میشود؛ تا اینکه بحث از نسبت واقعیت و خرافه به میان میآید و کابوسهای پیاپی مرد کنجکاوی مخاطب را برمیانگیزند. مشکل بزرگ «آل» در این بود که از یک جایی به بعد، رسما به شاخصههای ژانری خودش در گونه وحشت پشت پا میزند و به جای اینکه سعی کند با تلفیق گونههای مختلف نوآوری به خرج دهد، به یک تریلر روانکاوانه تبدیل میشود که با پرداخت مفصل و تاحدی سوررئال به مقوله کابوس، درصدد تحلیل و بازنمایی نسبت رویا و واقعیت در یک اتمسفر روانشناختی برمیآید.
«آن شب»
اما شاید بیراه نباشد اگر آبرومندترین فیلم سینمای ایران در ژانر وحشت را «آن شب» ساخته کوروش آهاری بدانیم؛ یک اثر به شدت پایبند به قواعد ژانری که در دل یک شب تیره، قصه رازآلود و ترسناکش را روایت میکند و بیش از هر فیلم ایرانی دیگری، به نمونههای کلاسیک ژانر وحشت در مقیاس جهانی شبیه است. قصه «آن شب» از جایی شروع میشود که زن و مرد اصلی فیلم و فرزند نوزادشان، در راه بازگشت به خانه، تصمیم میگیرند شب را در اولین هتلی که سر راهشان هست، استراحت کنند و روز بعد مسیرشان را ادامه دهند؛ اما پس از مستقر شدن در یکی از اتاقهای هتل، با موارد عجیبی روبهرو میشوند که این شروع داستان پرالتهاب آنهاست. «آن شب» در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر حاضر شده و هنوز به اکران عمومی درنیامده است، اما میتوان پیشبینی کرد که بازی شهاب حسینی در نقش اصلی فیلم، یکی از نقاط مثبت آن باشد که میتواند استقبال مخاطب از این گونه سینمایی، یا لااقل دیده شدن امکان تولید چنین فیلمهایی را به همراه داشته باشد. از نقاط ضعف «آن شب»، علاوه بر ریتم کند و نحیف بودن قصه، میتوان به این موضوع اشاره کرد که فیلم تقریبا هیچ نسبتی با ایران ندارد و بهجز دو بازیگر اصلی و زبان فارسی، حاوی هیچ شاخصه بومی دیگری نیست. در واقع، میتوان گفت که «آن شب» یک فیلم خارجی با عوامل ایرانی است.
تلویزیون و لحن دینی
«او یک فرشته بود»
در یک دوره خاص تاریخی، صدا و سیما سعی کرد گونه وحشت را به بدنه آثار نمایشی خود اضافه کند و برای رقم خوردن این اتفاق، مجموعههای مناسبتی ماه رمضان گزینه بسیار مناسبی بود. دو سریال «اغما» و «او یک فرشته بود» مجموعههای تلویزیونی شبکههای یک و دو سیما در رمضان سالهای ۸۴ و ۸۶ بودند که با بهرهگیری نسبی از جذابیتهای ژانر وحشت، در واقع این گونه نمایشی را ایرانی کردند و پرداخت مذهبی و ماورائی آنها، به لحاظ فرهنگی، یک پیشرفت مهم محسوب میشد. البته سریال «اغما»، ساخته سیروس مقدم و با متنی از علیرضا افخمی، نسبت کمتری با ژانر وحشت داشت و تقریبا میتوان گفت که یک مجموعه ماورائی دینی بود. اما سریال «او یک فرشته بود»، ساخته علیرضا افخمی و نوشته علیرضا کاظمیپور، با پرداخت دینی مفهوم شیطان که یکی از عناصر پررنگ در سینمای کلاسیک وحشت است، نوآوری درخور توجهی ارائه کرد و با استقبال خوب مردم هم همراه شد. «او یک فرشته بود» ابتدای مسیرش را با سر و شکل یک سریال معمولی و خانوادگی با مایههای اخلاقی و دینی پیش برد؛ اما در یک سوم پایانی کاملا مفهوم شیطان را پررنگ کرد و با قرار دادن شاخصههای دینی به عنوان قطب خیر در درام، اثرگذار و جذاب ظاهر شد.
شبکه خانگی و شکست اقتصادی
با رونق گرفتن شبکه خانگی و تولید پیاپی سریالهایی که عموما در سبک و محتوا شبیه یکدیگرند، هنرمندان در سالهای اخیر دو بار به فکر تولید سریالهای خانگی در ژانر وحشت افتادهاند که هر دو مورد، به لحاظ اقتصادی، پروژههایی شکست خورده محسوب میشوند. ابتدا سریال «احضار» به کارگردانی رامین عباسیزاده، با خیزشی به شدت شجاعانه، سعی کرد توجه مردم را به مجموعههایی با ژانر وحشت جلب کند. همانطور که از نام این مجموعه برمیآید، «احضار» از نسخه خارجی این فیلم الهام گرفته شده بود و در فضای کلاسیک و بدون توجه به شاخصههای فرهنگی، سعی داشت نسخه نابی از گونه وحشت را به مخاطب ارائه دهد. بزرگترین ضعف «احضار» اما، بیستاره بودنش بود؛ به طوری که در میان انبوه سریالهای پربازیگر ایرانی، کسی آن را جدی نگرفت و حتی مدتی هم توزیعش با اخلال روبهرو شد؛ اما به هر ترتیب به پایان رسید. حدود یک سال بعد، سیروس مقدم، کارگردان باسابقه سریالهای ایرانی که آثار موفقی را در کارنامه دارد، با تیم تولید قدرتمندتر و بودجه بیشتر، توزیع مجموعه «خوابزده» را در شبکه خانگی آغاز کرد که هنوز هم ادامه دارد. «خوابزده» قصه نسبتا روان و مخاطبپسندی دارد و با محوریت تقابل و کشمکش همیشگی شیطان و انسان، سعی میکند شکل ایرانی و قصهگوی گونه وحشت را پیادهسازی کند. البته دست سریال «خوابزده» هم، در مقایسه با رقبای قدرتمندش در شبکه خانگی که لشکری از ستارههای سینما و تلویزیون را همراه خود دارند، تا حدی خالی است؛ اما کارگردانی باسابقه با استفاده از چهرههای کارکشتهای مثل مهدی سلطانی، لادن مستوفی، فرید سجادی حسینی و علیرضا شجاع نوری، باز هم میتوانست کار را دربیاورد و مجموعه را بسیار بهتر از این بسازد.
ضعفی که در «خوابزده» چشمپوشی نمیشود مربوط به ریتم کند آن است که با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر شبکه خانگی و لزوم پرداخت هزینه برای هر قسمت سریال، کل مجموعه را زمینگیر کرده است. «خوابزده» اگر در قالب یک مینیسریال یا حتی سریالی کوتاهتر در حد ۱۵ قسمت طراحی شده بود، شاید میتوانست علاوه بر فروشی به مراتب بالاتر و استقبال گستردهتر مخاطبان، ژانر وحشت را در ایران احیا کند. این در حالی است که ریتم آزاردهنده این مجموعه و پرداخت مفصل و پر آب و تابش به وسوسههای شیطانی، یک اشتباه نابخشودنی محسوب میشود که «خوابزده» را از نفس انداخته است.
تریلر سریال «خوابزده»