دانشگاه فردوسی ۷۰ ساله شده است و بهعنوان دومین دانشگاه جامع و ملی در ایران مرجعیت علمی بالایی دارد. این دانشگاه هر سال نخبگان زیادی را با محوریتهای آموزشی و پژوهشی و ابعاد فناورانه بهکشور عرضه میکند و در سالهای اخیر و در بعد بینالمللی نیز در ایران پیشگام شده است. با این حال دانشگاه فردوسی ضعف بزرگی دارد و آن جداشدن از محیطشهری و مسائلکشوری است. مشهد آسیبهای اجتماعی فراوان دارد و هنوز سیستم سیاستگذاری مبتنی بر عصر دیجیتال بر آن حاکم نیست. خردهفرهنگهای محلی در فرهنگ مدنی و شهرنشینی حل نشدهاند و این شهر بهلحاظ آسیبهای اجتماعی در وضعیت اسفناکی قرار گرفته است. کشور نیز با نهادهای موازی، سیاستگذاریهای قیاسی و بحرانهای اقتصادی دستبهگریبان است. در چنین فضایی هرچه دانشگاه فردوسی مشهد در کشور رتبههای بالا کسب کند و مقالههای بینالمللی و دانشجویان افتخارآفرین تقدیم کند، بخشی از رسالت دانشگاههای جامع و ملی را انجام نداده است. این نقص به جغرافیای بنبست و فضای فیزیکی بزرگ و جداشده از شهر برمیگردد. در زمان تأسیس دانشگاه در سهراه ادبیات، چینش ساختمانها و فضای عمومی و وضعیت جغرافیایی دانشگاه، امکان حضور مردم در نقطهای راهبردی را فراهم ساخته بود، اما اکنون دانشگاه فردوسی بهلحاظ ارتباط با شهر و مردم در بعد مکانی و فرهنگی در بنبست قرار دارد.
دانشگاهی که نتواند دستاوردهای علمی خود را به شهروندان، شهر و کشور ارائه دهد، حتی اگر هویت بینالمللی کسب کند، اثربخشی و کارآمدی بهدست نخواهد آورد. فردوسی حکیم که نام او هویتبخش دانشگاه است، با گذاشتن وقت، زندگی و هر آنچه در توان داشت، توانست تاریخ، زبان و هویت ملی ایران را از سرزمین طوس احیا کند؛ بهگونهای که ستون شرقی و خراسانی ایران قلمداد میشود. اکنون دانشگاه فردوسی اغلب رشتهها و گرایشهای علمی را دارد، اما در مسئلهای بهنام کنش ارتباطی در مورد شهر و کشور ناتوان است. آرمانشهر فردوسی نخبگان، نظریهپردازان، مفاخر و مشاوران رشتههای مهندسی، انسانی و پایه را در خود جای داده، اما ضعف در مکان، فضا و از همه مهمتر حوزه عمومی، امکان اثربخشی را سلب کرده است. خراسان ستون شرقی ایران است و خراسان بزرگ توان بازیگری منطقهای و بینالمللی را فراهم میسازد. دانشگاه فردوسی فلسفه و فرهنگ خردمندانه ملی و شیعی را برای کنترل خشونت، بنیادگرایی در منطقه و الگوبودن بهلحاظ استانداردهای ادب فارسی و انسانی را دارد. این دانشگاه میراثدار فارابی، ابنسینا، ابوریحانبیرونی و خواجهنصیرالدینطوسی است که مرجعیتهای علمی زمانه خویش بودند. چنین میراثی اکنون با ۳ مشکل در ساماندهی کنش ارتباطی برای خلق سپهر عمومی روبهرو استمشکل اول به غیبت مکانهای عمومی و خلق معماری و جغرافیایی برمیگردد که امکان ایستادن، دیدن، گفتگو و اندیشه را فراهم سازد. ایجاد مکانهای عمومی، چینش صندلیها، ایستگاههای اتوبوس و مترو و امکان حضور مردم در دانشگاه بهلحاظ نبود موانع فیزیکی راهگشاست. مسئله بعد نبود فضاهای عمومی است که دانشکدهها، شهروندان و دانشجویان بتوانند در آنها زیست مسالمتآمیز را تجربه کنند.
نگاه رشتههای علمی به یکدیگر و برچسبهای شهر و دانشگاه حوزه مبهم و حتی بیگانهای خلق کرده است. قومیتها، اقوام، شهرهای مختلف و حتی کشورهای گوناگون در دانشگاه حضور دارند و نیاز به فضاهای عمومی است که زندگی مسالمتآمیز را تمرین کنند. در نهایت مشکل حوزه عمومی وجود دارد؛ مکان سهراه ادبیات چنین سپهری را فراهم ساخته بود، اما اکنون با همه امکانات، تالارها، کتابخانه و ۳۰ هزار عضو دانشگاه فراهم نیست. حوزه عمومی یعنی فضایی انتقادی، آزاد و مبتنی بر گفتگو که نخبگان و شهروندان میتوانند غیررسمی و بدون دخالت انواع ایدئولوژی با یکدیگر دیدار کنند. با چشمانداز بلند و اقداماتی حسابشده و تدریجی، دانشگاه فردوسی میتواند در ایران پیشگام ارتباط با جامعه شود. مکانهای دانشگاه زیاد است؛ فقط باید ساماندهی شود. برای فضاها نیز میتوان از اشتراک کلاسهای آزاد، سالنهای همایش، موزه، اماکن ورزشی، سلف و رستورانها با برنامهریزی و دسترسیهای حسابشده اقدام کرد.
ایجاد شرکتهای دانشبنیان، پژوهشکدهها و کلینیکهای علمی نیز راهگشای مسائل جامعه است. بهعلت افزایش سطح سواد، گسترش طبقه متوسط و سرعت خارقالعاده فناوری اطلاعات، روندهای جهانی شکل گرفته است و دانشگاه در این زمینه باید پیشگام باشد. صدای شهر، کشور و مردم که دانشگاه را فرامیخوانند، بهگوش میرسد و دانشگاه فردوسی مشهد میتواند در زمینه دانشگاه اجتماعی و مسئولیتپذیر همانند همیشه پیشگام باشد.