به گزارش شهرآرانیوز، بسیاری از کارشناسان ریشه این وضعیت را در سوءمدیریت مزمن و نبود نظام پاسخگویی شفاف میدانند؛ روندی که به حذف سیستماتیک نخبگان، تقویت مدیریت رابطهمحور و تداوم عقبماندگی انجامیده است.
در این میان، یکی از پدیدههای مهم و کمترواکاویشده، حضور «علمای درباری» در ورزش است؛ چهرههایی که همچون همتایان تاریخیشان در دربار صفویه، با تمجیدهای بیپایه و پرهیز از نقد سازنده، به توجیهگران وضع موجود بدل شدهاند.
در دوران صفویه (۱۵۰۱–۱۷۳۶ میلادی)، شاهان با جذب علمای وابسته به دربار، آنان را به ابزاری برای مشروعیتبخشی به قدرت سیاسی خود تبدیل کردند. این علما، بهجای ایفای نقش مستقل اجتماعی، به مداحان قدرت بدل شدند. امروز نیز در ورزش ایران، مشابه این پدیده مشاهده میشود: کارشناسان و پیشکسوتانی که بهجای نقد علمی، با تعریف و تمجید افراطی از مدیران، مانع اصلاح و توسعه میشوند.
آنها با تمجیدهای بیپایه و غیرکارشناسی از مدیران ورزشی — ازجمله رؤسای سازمان تربیتبدنی، وزرای ورزش، رؤسای فدراسیونها و مدیران اجرایی — از نقد سازنده پرهیز کرده و بحرانهای عمیق در ورزش ایران را تشدید میکنند. این رویکرد به «کوتولهپروری مدیریتی» (Dwarfism in Leadership) در سطوح مدیریتی و فنی دامن زده و آسیبهای جبرانناپذیری به توسعه ورزش وارد کرده است. نتیجه این فرایند، پسرفت آشکار در نتایج بینالمللی، از جمله در المپیک و بازیهای آسیایی، است.
برای نمونه، اگر مدالهای رشتههای سنتی مانند کشتی، وزنهبرداری و تکواندو را از جدول مدالهای ایران حذف کنیم، جایگاه واقعی ورزش کشور که عمدتاً وابسته به استعدادهای فردی است، آشکار میشود. این مقدمه، دریچهای به بررسی عمیقتر این پدیده از منظر مدیریت ورزشی است؛ که قهرمانی اخیر تیم نوجوانان هندبال در آسیا بهانهای برای طرح این مشکل گردید.
هندبال، رشتهای که طی دو دهه اخیر میتوانست با سرمایهگذاری پایدار به جایگاهی قابلقبول در آسیا برسد، امروز نمونهای روشن از پیامدهای حضور «علمای درباری» است.
کسب عنوان قهرمانی تیم نوجوانان هندبال ایران در مسابقات آسیایی، اگرچه رویدادی قابلتقدیر است، اما نمونهای کلاسیک از نحوه پوشش دادهشدن یک موفقیت توسط «علمای درباری» این رشته است. این موفقیت، که بیشتر مرهون استعداد فردی بازیکنان و فداکاری کادر فنی است، بلافاصله توسط برخی چهرهها به حساب مدیریت وقت فدراسیون گذاشته شد. این در حالی است که نگاهی به عملکرد کلی هندبال ایران در ۸ سال اخیر، حکایت از یک روند نزولی دارد.
در ادبیات مدیریت ورزشی، تیم ملی بزرگسالان هر رشته بهعنوان «محصول نهایی» (Final Product) و ویترین گویای عملکرد یک فدراسیون محسوب میشود. دستاوردهای این تیم، تنها حاصل چند ماه تمرین نیست، بلکه «تبلور عینی و نتیجه نهایی» کلیه اقدامات راهبردی، برنامهریزیهای کلان، سرمایهگذاری در پایه، مدیریت منابع انسانی (از جمله مربیان)، کیفیت لیگ داخلی و سیستم استعدادیابی است. موفقیت یا شکست در این سطح، بهوضوح اثربخشی «نظام حکمرانی ورزشی» آن رشته را نشان میدهد؛ بهگونهای که میتوان قضاوت کرد آیا مدیران تنها به دنبال نتایج کوتاهمدت و نمایشی بودهاند یا برای توسعه پایدار و ساختارمند آن ورزش برنامهریزی داشتهاند. بنابراین، نتایج تیم ملی بزرگسالان را میتوان معیاری کلیدی برای ارزیابی کارآمدی یا ناکارآمدی مدیریت هر فدراسیون دانست.
برخی از پیشکسوتان و کارشناسان هندبال – که از «علمای درباری» این رشته محسوب میشوند – با اظهارنظرهای غیرواقعبینانه و تعریفوتمجیدهای بیاساس، گوی سبقت را در چاپلوسی از یکدیگر ربودهاند. برخی از این افراد، نتیجه بهدستآمده در مسابقات نوجوانان پسر را ناشی از برنامهریزی و طراحی مسابقات در سطوح پایه توسط دبیر فدراسیون دانستند، برخی دیگر عملکرد رئیس فدراسیون را ستودند و عدهای نیز به اقدامات دبیر فدراسیون در زمان مسئولیت کمیته استعدادیابی اشاره کردند.
نکته قابل تأمل این است که این «علمای درباری» هیچ اظهارنظری درباره نتایج ضعیف تیمهای جوانان و نوجوانان دختر – که در هفتههای گذشته ثبت شد – ارائه نکرده و چرایی باخت تیم نوجوانان دختر به تیم هند را مورد پرسش قرار ندادند.
متأسفانه در طول این سالها، هیچگاه مشاهده نشد که این افراد به سوءمدیریت موجود در هندبال یا نتایج ضعیف تیمهای ملی و عملکرد غیرشفاف فدراسیون بپردازند و در خصوص وعدههای انتخاباتی داده شده مطابله گری داشته باشند.
ـ انصراف باشگاههای نامدار و ریشهدار از لیگ هندبال؛
ـ انصراف باشگاهها در میانه راه برگزاری لیگ (در هر دو بخش مردان و زنان)؛
ـ برگزاری نامنظم لیگ و بیاخلاقیها و درگیریهای متعدد در مسابقات لیگ؛
ـ تغییر و جابهجایی مکرر در ترکیب کمیته مسابقات؛
ـتغییرات بسیار زیاد در کادرفنی تیمهای ملی و صوریبودن کمیته فنی؛
ـ عدم ارائه گزارش و پاسخگویی از سوی کمیته فنی و مدیران فدراسیون پس از شکستهای متوالی؛
ـ انجام تغییرات مدیریتی متعدد در کمیته داوران؛
ـ صدور احکام فلهای در ساختار فدراسیون برای افرادی که حتی عملکردی نداشتهاند؛
ـ رفتوآمدهای مکرر افراد در ارکان فدراسیون با عزلونصبهای بیدلیل؛
ـ بلاتکلیفی انتخابات برخی هیئتهای استانی حتی پس از گذشت یک سال؛
ـ شائبه مهندسی انتخابات در برخی هیئتهای استانی مانند قم، چهارمحال و بختیاری، آذربایجان غربی و...؛
ـ انحصاریشدن هندبال ساحلی؛
ـ صدور ابلاغ برای منتقدان یا خانهنشینکردن پیشکسوتان و صاحبنظران؛
ـ ازدستدادن کرسی مهم نایبرئیسی هندبال آسیا و عدم معرفی نخبگان و بزرگان این رشته در انتخابات کمیسیونهای فدراسیونهای آسیایی و جهانی؛
ـ مهاجرت برخی نخبگان؛
ـ عدم توانایی در جذب اسپانسر مالی واقعی.
این موارد، تنها بخشی از مشکلات ساختاری هندبال کشور است که توسط «علمای درباری» این رشته نادیده گرفته شده و زیر فرش پنهان میشود. آنها با بزرگنمایی موفقیتهای مقطعی – مانند هندبال ساحلی – واقعیت تلخ این ورزش را نادیده میگیرند و با تملق و چاپلوسی، هندبال و مدیرانش را به بیراهه میکشانند.
پدیده «علمای درباری» محدود به هندبال نیست؛ بلکه در سطح کلان ورزش ایران نیز خود را نشان میدهد:
۱. کوتولهپروری مدیریتی: حذف نقد سازنده، میدان را برای مدیران غیرمتخصص باز کرده است.
۲. وابستگی به رشتههای سنتی: نتایج بینالمللی ایران عمدتاً بر دوش کشتی، وزنهبرداری و تکواندو است؛ در حالی که در سایر رشتهها – بهویژه ورزشهای تیمی – پس از بازیهای آسیایی تهران، عقبگردی آشکار مشاهده میشود.
۳. فرسایش سرمایه اجتماعی ورزش: ناکامیهای پیاکن، همراه با پروندههای مالی، اخلاقی و مدیریتی، اعتماد عمومی را بهشدت تضعیف کرده است.
۴. سیاستزدگی در ورزش: ورزش کشور همواره در پستهای مختلف و مهم، شاهد حضور افراد غیرمتخصص از اقشار گوناگون – نظامی، پزشک، روحانی، کارشناسان علوم سیاسی و... – بوده است. این افراد، بدون داشتن تجربه و تحصیلات مرتبط، با لابی در مراکز قدرت، در وزارت ورزش یا کمیته ملی المپیک منصوب شدهاند. جالب اینکه در مواردی، برخلاف قوانین و مقررات، ابتدا در پستهای مدیریتی قرار گرفته و سپس برای استخدام دولتی اقدام شده است.
۵. مهاجرت ورزشکاران و نخبگان: به دلیل سوءمدیریت، تعداد قابل توجهی از ورزشکاران، مربیان و داوران – که هزینههای هنگفتی برای پرورش آنها صورت گرفته بود – از کشور مهاجرت کردهاند.
پدیده «علمای درباری ورزش» بیش از یک اصطلاح انتقادی است؛ این پدیده، نماد یک بحران مدیریتی ساختاری است که ریشههای توسعه ورزش ایران را نشانه رفته است. مقابله با این بحران، نیازمند شجاعت برای بازگشت به اصول علمی و شفافیت سازمانی است.