به گزارش شهرآرانیوز، نزدیک صبح بود و داشتم خود را برای یک روز پرهیجان دیگر آماده میکردم که صدای دور و آشنای دلنشینی که روزها بود منتظرش بودیم، از پشت پنجره به گوشم رسید.
با خودم گفتم یعنی ممکن است؟ خودش است؟ پرده را کنار زدم. آری، حدسم خداراشکر درست از آب درآمد. زمین و آسمان، دل منتظرانِ نگران را خوشحال کرده بود. این قطرات ریز باران بود که در آخرین روزهای پاییزی ۱۴۰۴، زمین را متبرک کرده بود و دلها را شاد.
هیجان روزم افزون شد و انگیزهام مضاعف که زودتر لباس بر تن کنم و بر سنگفرشهای خیس خیابان و زیر بارش رحمت الهی، قدم بزنم. یاد نماز بارانی افتادم که چند روز پیش، هزاران زائر و مجاور در حرم امام مهربانیها، به رسم همان نماز معروف، قدقامتالصلوه گفته بودند و هوای دل و چشمشان، بارانی بود برای آسمانی که نباریده بود؛ اما بالاخره امروز، آسمان بر سرِ ما مشهدیها هم منت نهاد و رخ شیرینش را در کشاکش آلودگی هوای شهر، نشانمان داد.
مردم کوچه و خیابان، زیر لب «خدایا شکرت» میگفتند و به تماشای قطرات باران ایستاده بودند. رسانهها، یکییکی، عکس و تصاویر این موهبت الهی را انتشار میدادند تا مخاطبان، صبحگاهشان را با لبخند و شکر این نعمت، شروع کنند. عدهای چتر برداشته و صبحشان را با پیادهروی در هوای بارانی آغاز کردند. لباس گرم و پاییزه پوشیدن امروز معنا پیدا کرده بود.
درختان هم سیراب این نعمت الهی شدند و برگ و بارِ خاکگرفتهشان، شسته شد. انگار شهر آلوده مشهد، با همین بارش اندک الهی، جان گرفته بود و در چشم تکتک شهروندان میشد برق این خوشحالی را دید که جملگی مصداق «شکر نعمت، نعمتت افزون کند» شده بودند.