حکایت آتش سوزی جنگل و راوی نامعلوم

  • کد خبر: ۳۷۷۱۴۲
  • ۱۳ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۲
حکایت آتش سوزی جنگل و راوی نامعلوم
روزی از روز‌ها جنگل انبوه ناحیه دوردست که شامل درختان سربه فلک کشیده بود و جانوران بسیاری اعم از کوچک و بزرگ و پرنده و چرنده و درنده در آن زندگی می‌کردند، در اثر آتش روشن مانده یکی از گردشگران بی ملاحظه آتش گرفت.

روزی از روز‌ها جنگل انبوه ناحیه دوردست که شامل درختان سربه فلک کشیده بود و جانوران بسیاری اعم از کوچک و بزرگ و پرنده و چرنده و درنده در آن زندگی می‌کردند، در اثر آتش روشن مانده یکی از گردشگران بی ملاحظه آتش گرفت. در اثر خشکی و گرمی هوا آتش به سرعت به دیگر نقاط جنگل سرایت کرد و اندک اندک حریقی گسترده تمام جنگل را در کام خود گرفت. حیوانات جنگل وقتی آتش گرفتن کاشانه خود را دیدند، هریک در حد توان خود تلاش کردند تا آتش را خاموش کنند.

گورکن‌ها روی آتش خاک ریختند، فیل‌ها خرطوم‌های خود را از آب برکه پر کردند و روی آتش ریختند، درندگان اعلام کردند تا اطلاع ثانوی حیوانات دیگر را نخواهند خورد تا همه بتوانند در امنیت کامل به خاموش کردن آتش مشغول شوند، بز‌ها دوره‌های آفلاین مالی را به روش‌های خاموش کردن آتش اختصاص دادند، خرگوش‌ها از آنجا که کار خاصی بلد نبودند بیخود این طرف و آن طرف می‌پریدند، گنجشک‌ها اخبار آتش سوزی جنگل را در شبکه ایکس ترند کردند و... در این میان طوطی نیز مسافت نواحی آتش گرفته تا برکه را بال می‌زد و نوک کوچک خود را از آب پر می‌کرد و بازمی گشت و آب را روی آتش می‌ریخت. آتش نیز پیس صدا می‌کرد، اما خاموش نمی‌شد. 

میمون وقتی رفت و بازگشت طوطی را دید، به او گفت:‌ای طوطی، نوک تو مگر چقدر جا دارد که این همه راه می‌روی و برمی گردی؟ با این مقدار آب که آتش خاموش نمی‌شود. طوطی گفت: من شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما پس فردا روزی که وجدانم از من پرسید زمانی که جنگل در آتش می‌سوخت تو چه می‌کردی، من می‌گویم هرکار از نوکم برمی آمد انجام دادم. 

در این هنگام پلنگ که شاهد گفت وگوی میمون و طوطی بود، گفت: شما دو تن هنر‌های زیادی دارید. می‌توانید با ادابازی و تقلید صدا به سایر حیوانات جنگل روحیه بدهید تا با توان و انرژی بیشتری به خاموش کردن آتش بپردازند. میمون و طوطی پذیرفتند و روی درخت بلندی رفتند و شروع به درآوردن ادا و صدا کردند.

 ادابازی و تقلید صدای میمون و طوطی موجب روحیه گرفتن حیوانات شد و آن‌ها با سرعت و توان بیشتری به خاموش کردن آتش پرداختند، اما از آنجا که دامنه آتش از هرسو گسترده شده بود، نتوانستند کاری از پیش ببرند و در پایان روز، جنگل و حیوانات همه با هم آتش گرفتند و سوختند و جزغاله شدند و به همین علت هنوز مشخص نیست راوی این داستان چه کسی بوده است و از همین رو تاریخ دانان و جانورشناسان، صحت و اصالت این داستان را به کل زیر سؤال برده و تماما منکر شده‌اند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.