به گزارش شهرآرانیوز، ۱۸ آذرماه یادآور یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران است؛ روزی که سازمان ملل متحد پس از سالها بررسی و ارائه اسناد، رژیم بعث عراق را رسماً آغازگر جنگ تحمیلی معرفی کرد؛ جنگی که از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با تهاجم سراسری ارتش عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و هشت سال به طول انجامید. بررسی اسناد معتبر سیاسی، امنیتی و نظامی نشان میدهد که اگرچه تجاوز عراق هیچ دلیل منطقی، حقوقی و توجیهپذیری نداشت، اما مجموعهای از شرایط داخلی ایران، تحولات منطقهای، معادلات بینالمللی و برنامهریزیهای رژیم بعث، زمینهساز این حمله گسترده شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران در مرحلهای حساس و آسیبپذیر قرار داشت؛ مرحلهای که با منازعه میان نیروهای انقلابی و جریانهای لیبرال، فعالیت گروههای ضدانقلاب در نقاط مختلف کشور، سرقت و خروج بخشی از تجهیزات تسلیحاتی بهدلیل ماهیت ضدآمریکایی نظام جدید، ضعف اقتصاد ملی، و کاهش آمادگی و انسجام نیروهای ارتش همراه بود. در این مقطع، بسیج مردمی هنوز ساختار رسمی و منسجم امروز را نداشت و نیروهای دفاعی در حال بازسازی بودند. امام خمینی (ره) بارها تأکید کرده بودند که هر انقلاب طبیعی است با آشفتگیهایی همراه شود، اما هشدار میدادند: «آمریکا چشم از ایران و نفت ایران برنداشته و به دنبال یافتن نقاط ضعف ماست.»
در سطح منطقه، پیروزی انقلاب اسلامی باعث نگرانی جدی دولتهای وابسته به غرب و رژیم صهیونیستی شد. موشه دایان، وزیر خارجه وقت اسرائیل، انقلاب ایران را «زلزلهای» توصیف کرد که نتایج آن دامن اسرائیل را خواهد گرفت. اسحاق رابین نیز اعلام کرد که «از دست دادن ایران پس از جنگ جهانی دوم بزرگترین ضربه به غرب بوده است.» عربستان سعودی پس از حادثه مسجدالحرام در سال ۱۹۷۹ تصریح کرد که مهاجمان «الهامگرفته از انقلاب اسلامی» بودهاند. همچنین بنا بر گزارش هفتهنامه «الوطن» چاپ پاریس، نگرانی کشورهای خلیجفارس نسبت به پیامدهای انقلاب اسلامی موجب شد تشکیل تدابیر امنیتی مشترک علیه ایران در دستور کار نشستهای منطقهای قرار گیرد. صدام حسین نیز بارها هشدار داده بود که انقلاب ایران بزرگترین تهدید برای دولت سوسیالیستی عراق است؛ بهویژه آنکه نیمی از جمعیت عراق را شیعیان تشکیل میدهند.
در سطح فرامنطقهای، پیروزی انقلاب اسلامی ضربهای سنگین به نفوذ آمریکا در خاورمیانه وارد کرد. فروپاشی رژیم پهلوی، اشغال سفارت آمریکا در تهران، شکست عملیات طبس و ناکامی کودتای نوژه، ایالات متحده را در برابر انقلاب اسلامی در وضعیت انفعالی قرار داد. اسناد رسمی کاخ سفید نشان میدهد که دولت آمریکا پس از این شکستها بررسی گزینههای نظامی از جمله محاصره دریایی، حمله هوایی و حتی جنگ زمینی علیه ایران را آغاز کرده بود. نگرانی واشنگتن از نفوذ شوروی در ایران نیز سبب شد که آمریکا بهطور جدی به دنبال جایگزینکردن عراق بهجای ایران در معادلات منطقهای باشد.
در این دوره، روابط بغداد و واشنگتن بهسرعت ترمیم شد. سفر محرمانه زبیگنیِف برژینسکی، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، به بغداد در سال ۱۹۸۰ نقطهای تعیینکننده بود؛ او پس از این سفر اعلام کرد: «هیچ تضادی میان آمریکا و عراق نمیبینیم. عراق سدّی در برابر موج انقلاب اسلامی است.» کارشناسان این موضع را چراغ سبز آشکار آمریکا برای حمله عراق به ایران دانستهاند. همزمان با ناکامی کودتای نوژه، صدام آمادگی کامل خود را برای آغاز جنگ اعلام کرد و این هماهنگی میان منافع آمریکا و عراق، زمینهساز تجاوز نظامی بغداد به ایران شد.
در کنار این عوامل، عراق از نظر داخلی نیز در بهترین وضعیت چند دهه اخیر قرار داشت. به گفته «وفیق سامرایی» مسئول میز ایران در سرویس اطلاعاتی عراق، این کشور پیش از جنگ بیش از ۳۰ میلیارد دلار ذخایر ارزی در اختیار داشت. عراق از ثبات سیاسی، انسجام نظامی، روابط گسترده با کشورهای عربی و غربی و دسترسی به منابع متعدد جنگافزارهای پیشرفته برخوردار بود. آنتونی کردزمن، کارشناس نظامی آمریکایی، توان عراق را در آن دوره «بهمراتب فراتر از ایرانِ پس از انقلاب» توصیف کرده است.
اهداف اصلی صدام از آغاز جنگ عبارت بود از سرنگون کردن نظام نوپای جمهوری اسلامی، کسب رهبری جهان عرب، تسلط بر اروندرود، بازپسگیری جزایر سهگانه، و تجزیه خوزستان و تشکیل کشور «عربستان». ارتش عراق پیش از جنگ، بر اساس موقعیت جغرافیایی و اهداف ارضی خود، طرحی گسترده شامل سه محور اصلی در جنوب، میانه و شمال تدوین کرده بود؛ بنابراین تجاوز عراق اقدامی ناگهانی نبود، بلکه محصول سالها طراحی سیاسی و نظامی بود.
سرانجام، پس از ماهها نقض مرزها و اشغال برخی نقاط مرزی، ارتش عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ حمله همهجانبه را آغاز کرد؛ در حالی که تنها ۱۹ ماه از پیروزی انقلاب اسلامی میگذشت و ساختار دفاعی و حکمرانی کشور هنوز در مرحله تثبیت بود. این حمله با لشکرهای زرهی، مکانیزه و پیاده، پشتیبانی وسیع هوایی و توپخانهای و حمایت اطلاعاتی و مالی قدرتهای بزرگ انجام شد و از آن زمان تا مهر ۱۳۶۰ بهعنوان «دوران تهاجم و اشغال» شناخته میشود؛ دورانی که مقدمهای بر هشت سال دفاع جانانه ملت ایران در برابر تجاوز سازمانیافته رژیم بعث بود.