زن امروز اگرچه در جهانی پر از فناوری، ارتباطات گسترده و نقشهای متنوع زندگی میکند، همچنان با پرسشهایی بنیادی روبهروست؛ پرسشهایی درباره هویت، شأن انسانی، تعادل میان احساس و عقل، میان خانواده و جامعه، میان استقلال و وابستگی. نام فاطمهزهرا (س) هربار که مطرح میشود، معمولا برخی میپرسند مگر الگوی چهارده قرن پیش، میتواند برای زن امروز که در فضای اجتماعی و فرهنگی کاملا متفاوتی زندگی میکند، معنایی داشته باشد؟
زمانی میتوانیم به پاسخ این سؤال برسیم که نگاه خود را از ظاهر تاریخی شخصیتها برداریم و به لایههای عمیقتر حیات آنها برسیم؛ جایی که دیگر زمان، قومیت و جغرافیا تعیینکننده نیست، بلکه ارزشهای انسانی و نحوه مواجهه با زندگی، نقش اصلی را دارند.
یکی از سوءتفاهمهای رایج درباره حضرت فاطمه (س)، محدود کردن ایشان بهعنوان «زنی که از جامعه دور بود» است؛ گویی که غیبت از صحنههای اجتماعی، شرط شخصیت او بوده باشد.
اما مراجعه به منابع معتبر، نشان میدهد که حضور اجتماعی فاطمه (س) نهتنها کمرنگ نبود، بلکه از نوع مؤثر، هدفمند و اخلاقی بود. ایشان نه برای رقابت، نه برای کسب قدرت و نه برای خودنمایی، بلکه برای دفاع از حقیقت، کمک به انسانها و هموار کردن مسیر عدالت، وارد میدان میشد.
خطبه معروف او، رفتارهای اجتماعیاش و نقش فعالش در دفاع از ولایت، نشان میدهد که حضورش گزینشی، آگاهانه و مسئولانه بود؛ نوعی از حضور که حتی امروز نیز میتواند الگویی کارآمد باشد. او نشان داد که زن میتواند در عین تعهد به خانواده، در عرصههای سرنوشتساز جامعه نیز نقشآفرینی کند؛ نه با تقلید از الگوهای مردانه، بلکه با حفظ اصالت زنانه خود؛ متنی اصیل که در جامعه امروزی در حال گم شدن است.
یکی از خدمات مهم فاطمهزهرا (س) به جامعه، تثبیت ارزشهای انسانی در بستری بود که در آن زمان، زن هنوز در مسیر بازیافتن شأن واقعیاش قرار داشت. رفتارهای ایشان از تربیت فرزندانی که ستونهای اخلاق، علم و سیاست شدند تا حمایت از محرومان و گفتوگوهای روشنگرانه با مردم، بیانگر نوعی «خدمت نرم» است؛ خدمتی که شاید با استانداردهای امروز کمتر دیده شود، اما اثر آن در تغییر فرهنگ و ذهنیت جامعه، بسیار عمیقتر است. او با رفتار خود به جامعه آموخت که زن نه ابزار قدرتطلبی مردان است و نه به کناری راندهشده، بلکه میتواند سرچشمه تحول فکری و اخلاقی باشد.
اگر از زاویه دیگری نگاه کنیم، زن معاصر بیش از هر دوره دیگری، با مسئله هویت درگیر است. فشارهای رسانهای، استانداردهای ظاهربینانه، رقابتهای بیپایان و نقشهای متناقض، بسیاری از زنان را میان توقعات جامعه و نیازهای درونیشان، سرگردان کرده است.
در چنین بستری، زندگی فاطمه (س) الگویی از یک هویت یکپارچه ارائه میدهد؛ هویتی که در آن، از معنویت و عقلانیت گرفته تا محبت و مسئولیت، آرامش و قدرت درکنار یکدیگر هستند. او نشان داد که میتوان در خانواده، ستون آرامش بود و همزمان دربرابر ظلم با قدرت ایستاد؛ میتوان مهربان بود و درعینحال اندیشهورز. میتوان حضور اجتماعی داشت، اما بدون فرسودگی، بدون تبدیل شدن به ابزار نگاههای بیرونی.
کاری که فاطمه (س) برای جامعهاش انجام داد، تنها در ظاهر اقدامات او خلاصه نمیشود؛ ارزش اصلی در «نوع نگاه» اوست. نگاه او به انسان، به خانواده، به عدالت و به معنای زندگی، امروز نیز مسئلهای زنده و ضروری است. در جهانی که سرعت و شتاب، گاه انسان را از خودش دور میکند، الگوی زنی که آرامش درون، عقلانیت و اخلاق را در مرکز حیات گذاشته است، نهتنها تاریخی نیست، بلکه عمیقا معاصر است.
زن امروز شاید نیاز نداشته باشد دقیقا همان کارهایی را انجام دهد که فاطمه (س) کرد، اما نیازمند همان ستونهای معنوی و فکری است که او بر آن ایستاد؛ ستونهایی که زن را در نقشهای متنوع امروزش، استوار نگه میدارد.
فاصله زمانی میان ما و فاطمهزهرا (س)، فاصلهای در ظاهر است. مسئله این نیست که زن امروز مانند فاطمه (س) زندگی کند، بلکه این است که بفهمد چگونه فاطمه (س) در هر شرایطی «خودش» بود؛ انسانی که تصمیمهایش از آگاهی و احساس مسئولیت میآمد، نه از فشار جامعه. این همان الگویی است که زن امروز، با همه تحصیلات و مهارتهای مدرنش، هنوز به آن محتاج است؛ الگویی که کمک میکند میان شتاب روزگار و نیازهای درونیاش، پلی برقرار کند. فاطمه (س) زنی از گذشته نیست، زنی از آینده است؛ آیندهای که بدون او معنا ندارد.