الهام مهدیزاده | شهرآرانیوز؛ «میتونیم با شهردار مشهد صحبت کنیم؟» به نمایندگی از جمعیت آمده است صحبت کند. کمی مکث و نفسگیری میکند و بعد رو به دوربین میگوید: «آقای کلائی، شهردار مشهد! بارها به همه مدیران شما در شهرداری نامه نوشتیم. گفتند کاری از دستشان برنمیآید. حق دارند. مشکل گود فخار یکیدوتا نیست. باید تصمیمی جدی و اساسی گرفته بشود. آقای کلائی! به شما که شهردار مشهد هستید و دربرابر حقوق همه شهروندان مسئولید، میگویم؛ لطفا یک روز با دادستان و رئیس شرکت آبوفاضلاب مشهد سری به گود فخار بزنید. تمام خانههای اینجا بهخاطر گود بودن محدوده و سرازیر شدن آب باران، پر شده و ۱۴ سال است خالی نشده است. چاههای فاضلاب داخل خانهها، اوضاعش وحشتناک است. تمام دیوارهای خانهها بهخاطر فاضلاب و چاههای وسط کوچه، شوره زده. سقفها ترک برداشته است. همه با ترسولرز میخوابیم. هر لحظه ممکن است سقف روی سرمان بریزد یا زمین فرونشست کند. لطفا به داد هزار ساکن گود فخار برسید. همین....» صحبتهایش حرف دل ساکنانی است که همهشان ظهر یک روز مرداد وسط محله، جمله شدهاند تا بار دیگر از طریق تریبون مردمی شهرآرا به گوش مسئولان برسند.
سال گذشته ۲۹ فروردین با گزارش «گودالنشینی در قلب مشهد» به سراغشان رفته بودیم. اما اینبار مرداد است و ساعت ۱۰ صبح. جمعیتی انتهای میرزاکوچکخان ۸، طحان طرقی ۳ ایستادهاند تا هرکدام مشکلی از مشکلات ساکنان گود فخار را بازگو کنند. برای صحبت کردن، خانمها پیشقدم میشوند و هرکدام از مشکلی میگویند. مشکلات آنقدر زیاد است که صحبتها و گلهها به یک بحث جمعی تبدیل میشود. هرکدام سعی میکند با صدای بلندتری گلهاش را بگوید تا شاید به گوش مسئولان برسد. این میان اما، ترک ساختمانها و فرونشست زمین، حرف مشترک همه است.
ازمیان جمعیت، خانم مسنی با صدای بلند میگوید: «خانم! بهجای این حرفها بیا خانه ما، ببین چه وضعی داریم. اصلا ببین میتونی یه لحظه اینجا بمونی.» همانطور که حرف میزند، راهش را بهسمت انتهای کوچه کج میکند: «بیا دخترجان! ببین خانه ما چه وضعی داره. بوی نم، خانه رو برداشته و رطوبت کل خانه رو گرفته. ما دیگه سنوسالی ازمون گذشته. کم درد دارم که حالا با این نم خانه هم شب تا صبح از درد پا و زانودرد باید توی خانه راه برم. تا چشمام گرم خواب میشه، ترک سقف رو میبینم. هر شب که سرم رو روی بالش میذارم، تا صبح اشهدم رو میخونم. با خودم میگم معلوم نیست فردا صبح زنده باشم یا نه! یا سقف میریزه روی سرم یا زمین زیر پام خالی میشه.»
میانه همین حرفها میپیچد به کوچهای باریک و خاکگرفته. وسط کوچه دریچههای کوچکی قرار دارد. لنگ میزند، اما توانش را بیشتر میکند تا برسد به خانهاش. نفسش به شماره میافتد. همانطور که میرود، بریدهبریده توضیحی برای دریچههای وسط کوچه میدهد: «این سوراخها درِ چاههاییه که شهرداری برای خانهها زده تا مثلا آب بارون بره تو چاه و به خانهها نزنه. ما تو گودی افتادیم و آب بارون از همه طرف میاد سمت کوچههای ما. الان ۱۴ ساله اینجام، اما این چاهها تا حالا یکبار هم خالی نشده.»
با حرفهایی که میزند، من و جمعیتی که حرفهای پیرزن را تصدیق میکنند، به خانه کوچکی میرسیم. آسفالت جلوی خانه ترک خورده و گود شده است. از روی ترکهای آسفالت رد میشود و میگوید: «بیا مادرجان! نترس. تا حالا که توی زمین فرونرفتیم. انشاءا... برای تو هم اتفاقی نمیافته. فقط برای احتیاط از کنار گودی رد شو. چه میدونم، شانس که ندارم، یک وقت همین الان برات دردسر نشه.»
پرده جلوی در خانه را که کنار میزند، بوی نم خانه تمام بینی آدم را پر میکند. پیرزن داخل راهرویی باریک میشود. آنقدر باریک که تنها خودش میتواند جلو برود و ما پشت سر او: «خانههای اینجا همه ۴۰ یا ۵۰ متریه. اینجا هم راهروی خانه است، هم آشپزخانه. چهکار کنم؟ کل خانه همین راهرو و یک اتاق کناری است.»
بهخاطر عجلهای که برای نشان دادن خانهاش به ما دارد، هنوز نفسنفس میزند. با همان حال چند قابلمه و دیگ را از کنار دیوار برمیدارد تا اوضاع دیوار نمکشیده خانهاش را بهتر و کاملتر نشان دهد: «میبینی چه وضعی داریم؟ تا بالا نم کشیده و زرداب زده روی گچ دیوار. دستت رو اگه به دیوار بزنی، نم دیوار رو کامل حس میکنی.»
ما وسط دیوارهای گِلشده زندگی میکنیم
حرفشهایش از اوضاع خانه ادامه دارد که یکی از خانمهای همسایه از بیرون صدایم میزند: «خانم! بیا خانه ما رو هم ببین. شاید گزارشی نوشتی و فکری به حال ما کردن. خانه ما که اوضاعش بدتره.» پیرزن با شنیدن صدای زن همسایه، حرفهای او را تایید میکند: «راست میگه. خانه این بیچارهها سقفش ترک خورده به چه بزرگی. حالا قبلش صبر کن یک چای برات بریزم، بعد برو خانه اقدسخانم. هیچی تو خانه ما نباشه، چای رو داریم.»
زمین جلوی در خانه همسایه هم گود شده است. اقدسخانم فرش خانه را تا نیمه کنار میزند تا از نزدیک، نم و فرورفتگی کف خانه را ببینیم: «میبینی چه وضعی داریم؟ این گودی رو دیدی؟ هر لحظه ممکنه زمین نشست کنه. خانه ما نسبت به خانههای اون طرفی به چاههایی که شهرداری داخل کوچه زده، نزدیکتره. حتما دیدین که شهرداری تو کوچه سه تا چاه زده. هرکدوم از خونهها هم چاهی دارن که زیاد با چاه شهرداری فاصله نداره. این چاهها رو چندساله خالی نکردن. چاه خانههای ما هم هست که همه با هم از زیر راه داره به خانهها و نم و رطوبت میزنه. اینجا نمیتونی خانهای رو پیدا کنی که نم و رطوبت نداشته باشه. دیوارها گِل شده و ما وسط چهاردیواریهای نمزده و گلشده زندگی میکنیم.»
پیگیریها بی جوابند
براتی یکی از ساکنان گود فخار است. او بیشترین پیگیری را برای رفع مشکل ساکنان محل، کرده و به قول خودش به هرجا که فکرش میرسیده و میتوانسته، نامه زده است تا مسئولان فکری برای هزار ساکن این محله بیندیشند. میگوید: همین چند هفته قبل بود که نامهای به آقای فیضی، عضو شورای شهر، زدم تا سری به اینجا بزند و از نزدیک با مشکل مردم آشنا شود. یک نامه هم به معاون دادستانی زدم و از او خواستم که به داد مردم این محدوده برسد. مشکلات و بدبختیهای مردم اینجا یکیدوتا نیست که بگوییم خب الان یک مشکل را اگر حل کنند، دیگر دردسری نداریم.
او برای وضعیت چاههای فاضلاب نیز پیگیری کرده، اما به گفته خودش، جواب مسئولان سربالا بوده است. این ساکن محله در ادامه با اشاره به یکی از پیگیریهایش بیان میکند: چندبار به شرکت آبوفاضلاب رفتم و گفتم برای چاههایی که مدتی است پر شده است، فکری بکنید. گفتم حداقل طرح اگوی این محدوده را اجرا کنید. گفتند شما در گودی قرار دارید. برای اینکه فاضلاب این قسمت را جمع کنیم، باید ۲۰ تا ۲۵ متر فاضلاب را با پمپ بالا بکشیم. گفتند نمیتوانیم برای اگوی اینجا فاضلاب را پمپ کنیم. برای من واقعا جای سؤال دارد چطور هر روز در اخبار میگویند که قرار است آب را از دریای عمان و ازمیان رشتهکوهها و با فاصله هزارانهزار کیلومتری بهسمت استانهای شرقی پمپ کنند، اما فاضلاب این چند خانواده را نمیتوانند ۲۰ متر پمپ کنند بیاید بالا؟
او ادامه میدهد: من حتی به معاون دادستان نامه زدهام. شما امروز اوضاع خانهها، نم و رطوبت و نشست زمین را دیدید. ممکن است هرلحظه تمام هزار ساکن اینجا بهخاطر نشست زمین و ترک خانهها زیر آوار بروند. چاههایی که شهرداری برای جمعآوری فاضلاب وسط کوچهها حفر کرده، پر شده است و ۱۴ یا ۱۵ سالی است که اصلا خالی نشده است. در فاصله یکی یا دومتری این چاهها، چاه خانههای مردم است که با این اوضاع نم و رطوبت، همه این چاهها میتواند با هم فروبریزد.
وقتی در گود مشکلات افتادیم
او سرآغاز مشکلات ساکنان گود فخار را به ساخت بولوار میرزاکوچکخان توسط شهرداری در سالهای قبل، مرتبط میداند و میگوید: شهرداری برای اینکه این بولوار را احداث کند، خاکریزی زیادی کرد و عملا ما که در گودی بودیم، بیشتر در گود افتادیم و بدبختیهایمان بیشتر شد.
براتی به پلههای سمت راستش اشاره میکند که با یک نگاه ساده میتوان گفت ۲۸ یا ۳۰ پله برای رسیدن به سطح بولوار بالا رفته است. بعد میگوید: «تنها راه رفتوآمد ما همین پلههاست. میبینید چقدر زیاد است؟ زن و بچه مردم هر روز صبح سیوخردهای پله را بالا میروند تا به بولوار برسند. یک نرده هم ندارد که حداقل دستشان را بگیرند و در سرما و یخبندان زمین نخورند.» آنها بازی میکنند. مادری، دختربچهاش را صدا میزند: «هانیه! بیا اینجا.» دختری ده، یازدهساله دواندوان از میان بوتههای خار خودش را به ما میرساند. هنوز چند قدم مانده است برسد که مادرش میگوید: «هانیه خیلی فهمیده است. چندبار آمد و گفت که آن آخر زمین و لابهلای بوتههای خار، چند نفر مواد تزریق میکردهاند.» با آمدن هانیه مادرش رو به او میگوید: «هانیه! از اون روز که سرنگ رفت به پای یکی از بچهها بگو...»
هانیه برای گفتن ماجرا کمی خودش را جمعوجور میکند. نفس بلندی میکشد و اتفاقی را که به چشم دیده است، بهسرعت و یکنفس تعریف میکند: «خانم! اون روز بچهها آمده بودن اون آخر که خاراش بیشتره، بازی میکردن. یکدفعه تو پای محمد یک آمپول رفت و جیغ کشید. بعد از اینکه باباش آمپول رو از پاش درآورد، بردنش دکتر. دیگه ما ندیدیمش. دیگه اونجا بازی نمیکنم. مامان میگه دزدا میبرنت.»
مادرش کمی نزدیک میآید و میگوید: «آخروعاقبت زمین ول همینه. معتادا جمع میشن. چندبار مردم رفتن گفتن بابا فکری واسه این زمین ول و بیحاصل بردارین. یک فضای سبز کوچیک و جمعوجور میشه درست کرد که بچهها وسط این خار و خاکها، برای بازی دنبال هم ندوند. کاش فقط همینها بود. از این زمینهای آخر کوچه دوسهبار مار و عقرب اومده به خونههای مردم. تابستونها هم که پشه سالک بچهها رو میگزه. واقعا نمیشه یک فکری برای مردم بیچاره اینجا بکنن؟»
درحال رایزنی با شهرداری
معاون مهندسی و توسعه شرکت آبوفاضلاب مشهد درباره وضعیت چاههای فاضلاب و فرونشست خانههای گود فخار به شهرآرا میگوید: مردم چندباری پیگیری کردهاند که به آنها گفتیم با توجه به گود بودن این محدوده امکان انتقال فاضلاب وجود ندارد. طرحهای اگو و فاضلاب بر اساس پروژههای ثقلی است. مهدی حاجی آبادی میافزاید: مشکل گود فخار همین اختلاف ارتفاع است. محدوده گود فخار چندین متر پایینتر از سطح شهر قرار دارد. الان تمام دور و اطراف این محدوده پروژه اگو اجرا شده، اما آنجا بهخاطر اختلاف ارتفاع و عدم پمپاژ اگو امکان اجرای آن فعلا وجود ندارد. البته این به معنی آن نیست که شرکت آبوفاضلاب مشهد هیچ قصد و برنامهای برای ساکنان این محدوده ندارد. او ادامه میدهد: شهرداری مشهد در محدوده گود فخار ایستگاه سپتیک دارد و بر این اساس در حال رایزنی با شهرداری مشهد هستیم تا با توسعه این ایستگاه و اتصال آن به شبکه اگو بتوانیم فاضلاب این محدوده را جمعآوری کنیم. او یک راهکار دیگر هم برای رفع مشکل مردم ساکن در گود فخار دارد. میگوید: اهالی اگر همراهی کنند و یک زمین برای ایجاد ایستگاه جمعآوری در اختیار شرکت آبوفاضلاب قرار دهند داخل این زمین ایستگاهی برای جمعآوری فاضلاب و انتقال آن به شبکه اگو میزنیم.
منتظر طرح مشاورند
حسین عبدا... زاده نیز که تا دیروز شهردار منطقه ۵ بود، در تشریح شرایط گود فخار میگوید: این گود با عمر چهلساله یکی از مکانهایی بوده که برای کورههای آجرپزی از آن خاکبرداری میشده است و اهالی با وجود آگاهی از مشکلاتش، بهدلیل معضلات مالی یا ارزان بودن قیمت اراضی، در این محله ساکن شدهاند. او با اشاره به مشکل فاضلاب اهالی گود، مسئولیت را متوجه اداره آبوفاضلاب میداند و تاکید میکند: جلسات زیادی برای حل مشکل فاضلاب این منطقه داشتهایم و پیشنهادهای متعددی مطرح شده است که در آخرین جلسه نمایندگان آب و فاضلاب اعلام کردند مشاوری برای این پروژه گرفته میشود تا براساس طرحش، فاضلاب گود را جمعآوری و پمپاژ کنند. امیدوارم شهردار جدید منطقه با اهتمام جدی این موضوع را پیش ببرد.
شهردار سابق منطقه ۵ و شهردار فعلی منطقه ۸ مشهد، ۹ هزارمترمربع زمین رهاشده را مشکل دیگر اهالی بیان میکند و میگوید: این زمین سه مالک اصلی دارد. بعد از جلسات متعدد، تفاهم اولیه برای همراهی و همکاری این افراد ایجاد شده است تا تغییر کاربری در این گود صورت بگیرد و بتوانیم پرونده اراضی آن را به کمیسیون ماده ۱۰۰ ارسال کنیم.
برابری اسناد با متراژهایی که اهالی مدعی آن هستند، دیگر چالش مدیریت شهری با این گود است که عبدا... زاده به آن اشاره میکند و ادامه میدهد: مالکان درحال پیگیری هستند تا بهزودی بتوانند سندهای خود را با متراژ واقعی این منطقه برابر کنند، پس از آن کار ارسال پروندهها به کمیسیون ماده ۱۰۰ و ثبت صلحنامه داخل شهرداری، همزمان انجام میشود.
او در پایان به ظرفیت سازمان بازآفرینی برای ساماندهی این منطقه اشاره میکند و میگوید: این سازمان با ایجاد دفتر تسهیلگری در نزدیک گود فخار، نقش موثری در پیشبرد برنامههای شهرداری در این محدوده داشته است و مردم و مدیریت شهری میتوانند از توان آن استفاده کنند.