نبرد یک «سیاه‌ماهی» در دل میراثی کهن | درباره فیلم کوتاه مشهدی که به سومین جشنواره میراث فرهنگی شیراز راه یافته است تولد صدسالگی «راج کاپور» در جشنواره هند آغاز بلیت‌فروشی اجرا‌های سی‌وچهارمین جشنواره تئاتر استان خراسان رضوی (رضوان) + جدول زمان‌بندی استقبال منتقدان از «هیأت منصفه شماره ۲» کلینت ایستوود بازیگران به یاد زنده‌یاد پرویز پورحسینی | وقتی رفقا هنوز با شماره استاد فقید تماس می‌گیرند! + ویدئو صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: تقویت فرهنگ عمومی راهی برای افزایش هم‌بستگی اجتماعی است فرهنگ عمومی، زیربنای سلامت جامعه است درگذشت «کوئینسی جونز» تهیه‌کننده آثار مایکل جکسون در ۹۱ سالگی تسهیلات تبصره ۱۸ وزارت فرهنگ به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ اکران سیار «آسمان غرب» میلیاردی شد «سعیداسلام‌زاده» مدیر روابط عمومی معاونت هنری شد دلیل تعطیلی برنامه «شیوه» شبکه چهار چه بود؟
سرخط خبرها

آن پیرمرد اصفهانی کجاست؟

  • کد خبر: ۳۹۱۹۵
  • ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۱
آن پیرمرد اصفهانی کجاست؟
حجت الاسلام محمدرضا زائری - استاد حوزه و دانشگاه
یکی از دوستان که مدت‌ها ساکن آمریکا بود، می‌گفت از دکتر حامد الگار که شخصیتی جریان ساز و مدافع و مبلغ جدی اسلام است، پرسیدم: «عامل و انگیزه ابتدایی شما برای تحقیق درباره اسلام و سپس آشنایی علمی و روی آوردن شما به اسلام چه بود؟» و ایشان پاسخ داد: «من که به‌عنوان توریست به ایران آمده بودم، روزی در میدان نقش جهان اصفهان قدم می‌زدم و یکی از آثار هنری و صنایع دستی ایرانی را در ویترین مغازه‌ای دیدم و خریدم. فردای همان روز در حال قدم زدن و تماشای میدان بودم که پیرمرد اصفهانی صاحب مغازه من را از دور دید و دوان دوان به‌سویم آمد و با خوشحالی گفت من از دیروز تا حالا با نگرانی چشم به راه هستم و خدا خدا می‌کردم تا شما را پیدا کنم، چون در محاسبه کالای شما اشتباه کرده ام و مبلغی بیشتر از شما گرفته ام و آن‌گاه مبلغ اضافه را برگرداند!»

همین رفتار به‌ظاهر ساده و احساس تعهد و انصاف مغازه‌دار اصفهانی میدان نقش جهان باعث شده بود تا پروفسور حامد الگار، استاد و دانشمند معروف آمریکایی تحت تأثیر قرار بگیرد و پس از آن با تأمل و دقت معارف اسلامی را بررسی و مطالعه کند و در نتیجه گرایش او به اسلام بعد‌ها صد‌ها و بلکه هزاران نفر به اسلام جذب شوند که من خود در لبنان یکی از علاقه‌مندان و دوستان او را دیده و دریافته ام که چگونه جوانان از ملیت‌های مختلف در آمریکا تحت تأثیر او قرار گرفته اند.

آن پیرمرد اصفهانی اکنون کجاست؟ بی‌شک او اکنون بعد از حدود ۶۰ سال دیگر زنده نیست و خبر هم ندارد که یک رفتار اخلاقی و انسانی او چگونه بر یک مسافر خارجی اثر گذاشته و در پی تحول او منشأ و مبدأ اثرگذاری بر صد‌ها و هزاران نفر دیگر شده است، اما روح آن پیرمرد تا روز قیامت در ثواب همه عبادت‌ها و سعادت یکایک کسانی که از طریق دکتر الگار هدایت شده اند، سهم دارد.

دوستی دیگر نیز از قول مدیر یک مرکز اسلامی در یکی از کشور‌های اروپایی نقل می‌کرد که گفته بود: «روزی سوار تاکسی شدم و هنگامی که به‌مقصد رسیدم، اسکناسی را به‌عنوان کرایه دادم و راننده تاکسی مقداری سکه به‌عنوان باقی‌مانده آن پس داد و دیدم که بیشتر از آنچه باید می‌داد به من برگردانده است. در فاصله همان چند ثانیه‌ای که می‌خواستم در را باز کنم و پیاده شوم، یک لحظه این تصور به ذهنم گذشت که می‌توانم چیزی نگویم و مبلغ اضافه را برنگردانم، اما وقتی پیاده شدم با خودم گفتم این چند سکه ارزشی ندارد و برای همین پیش از آنکه برود او را صدا زدم و مبلغ را به او پس دادم. وقتی سکه‌ها را گرفت، گفت من خودم می‌دانستم و عمدا سکه‌های بیشتری به شما دادم! با تعجب پرسیدم برای چه؟ گفت: راستش من مدت‌هاست دارم درباره اسلام مطالعه می‌کنم و تا حد زیادی هم قانع شده‌ام و تنها تردید و شبهه‌ای که در فکرم باقی مانده، رفتار‌های نادرست مسلمان‌هاست و این چالش را نتوانسته بودم حل کنم، زیرا به خودم می‌گفتم اگر اسلام مکتب درستی باشد، باید بتواند رفتار پیروان خود را اصلاح کند.
 
امروز که شما سوار تاکسی من شدید، تصمیم گرفتم شما را امتحان کنم و برای همین مبلغی را اضافه به شما برگرداندم! منتظر بودم تا رفتار شما را ببینم و با خودم گفتم این را یک نشانه به‌حساب می‌آورم، اگر این مدیر مرکز اسلامی پول را برگرداند، معلوم می‌شود تعالیم اسلامی صحیح و اثربخش است و اگر برنگرداند می‌فهمم که فایده‌ای نداشته و ادعا‌های مسلمانان فقط شعار‌هایی توخالی است. اکنون که شما با رفتاری درست و متعهدانه پول من را پس دادید، تصمیم خود را گرفتم و امروز عصر برای ادای شهادتین و اعلام اسلام به مرکز اسلامی خواهم آمد! آن راننده تاکسی رفت و من کنار خیابان روی زمین نشستم. پاهایم نای حرکت نداشت و زانوهایم سست شده بود! تمام تنم می‌لرزید و به خود نهیب می‌زدم که نزدیک بود سعادت و آخرت یک انسان را با چند سکه نابود کنی! معلوم نیست با هدایت این راننده تاکسی چند نفر دیگر از خانواده و نزدیکانش هم به اسلام علاقه پیدا می‌کنند و تو داشتی همه این‌ها را با چند سکه عوض می‌کردی!»
این شخص هم اگر خدا به‌دادش نرسیده بود، ممکن بود به‌خاطر یک خطای ظاهرا کوچک تا روز قیامت در گناه جدایی آن راننده و همه نزدیکانش از اسلام سهیم باشد!

رفتار‌های ساده و کوچک ما گاهی این قدر اهمیت پیدا می‌کنند و عظمتی به‌اندازه ابدیت و سعادت یا شقاوت جاودانه انسان‌ها می‌یابند. شعار‌ها و حرف‌های ما درباره اسلام زیاد است، اما کسی به حرف‌های زیبا و دل‌فریب ما نگاه نمی‌کند، بلکه همه منتظرند تا ببینند آن حرف‌ها و شعار‌ها چه‌قدر در زندگی واقعی و روزمره ما اثر گذاشته و در رفتار‌های ساده و عادی ما تحقق یافته است!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->