آنهایی که ۳۰ سال پیش کنکور دادهاند میدانند سال آخر دبیرستان، بعد از امتحانات اسفند (ثلث دوم)، کورس آزمون بود. یک دور همه درسهای سال آخر را امتحان میدادیم که معرفی شویم به نهایی. یک دور دیگر هم همانها را نهایی امتحان میدادیم. بعدش هم ۲ مرحله کنکور بود و پس از ۴ ماه آزمونهای جورواجور، اواسط مرداد منتظر نتایج میماندند. آنها که وضع بهتری داشتند، مسافرتی میرفتند و همه یک جورهایی استراحت میکردند تا راند بعدی ماراتن زندگی.
این قصه با تغییر دورهای سیستمهای آموزشی، همچنان با تغییرات جزئی به قوت خود باقی بود تا امسال. هرچند انگیزه دانشگاه رفتن در نوجوانهایی که همیشه عجله داشتند تا به جوانی برسند، بزرگ شوند و خودی نشان دهند رفتهرفته کمرنگتر میشد، ولع دانشگاه اسمی و رشته دهانپرکن و افتخارآفرینی نوجوانان برای خانوادهها همچنان جزو اولویتهای آنها به شمار میرفت.
امسال همهچیز پیشبینی نشده تغییر کرد. از همان زمانِ تاریخی که قرار بود ماراتون شروع شود، ابر وحشت بیماری نهتنها بر سر نوجوانان و خانوادهها و شهرها بلکه حتی روی کشور و جهان سایه شوم ترس را پراکند. حالا اولویت والدین زنده ماندن و زنده نگهداشتن کودکان و نوجوانان و کهنسالان است. حتی اگر بچههایشان دانشگاه نروند، کار نکنند، از کسی جلو نزنند و افتخاری برایشان نیافرینند، همین که زنده بمانند، سلامت باشند و فقط باشند، پیروزی مهمی به شمار میرود! زندگی روی اصلی خودش را که هدف غایی بقا و اصالت ماندن و امکان تکثیر باشد نشان میدهد. هدف اصلی در مسیر بودن، حرکت کردن، ماندن، بودن و جریان داشتن را دوباره اولویت همگان میکند و یادآور میشود که حضور در جهان، در زمین، در زمان و در لحظه، چقدر از شرکت در ماراتنهای زندگی ساخت دست ما مهمتر است. چقدر این توقف و نگاه کردن به کل زندگی مهم بوده است و چقدر همه ما نیاز داشتهایم که لختی بیاساییم و فقط نگاه کنیم، ببینیم که دستاورد این همه دویدنها و مسابقهدادن چند مدال بوده است روی سر و سینه همه ما و درک کنیم که زندگی وجوه واقعیتر و زیباتری داشته که از ما پنهان کرده، چون دیده است جزئیاتی را اولویت خود قرار دادهایم که اهمیت زیادی نداشته است.
در این شرایط، کنکوریها و حتی والدینشان با تغییر دیدگاه و کشف زوایای جدید نگرش مواجهاند. با اینکه اولین تعلیق زمان کنکور فشار مضاعفی بر شرکتکنندگان وارد کرد، اخبار جدیدی که مبنی بر تغییرات زمانی برگزاری کنکور است و تکذیبش و باز تأییدش و دوباره ... زیاد اذیتشان نمیکند. مادران و پدران زیادی را میشناسم که دیگر برایشان اهمیتی ندارد فرزندشان دانشگاه برود یا نه! فقط میخواهند سلامت باشد و زندگی کند. کیفیت زندگی و رشد و پیشرفت در اولویت دوم به بعد قرار گرفته است و اولین اولویت بهحق مزمزه طعم شیرین زندگی است.