مریم محبی | شهرآرانیوز؛ دختر کوچک شکمش را به میز تکیه داده و دارد با اسباب بازی هایش بازی میکند. خانمی که به نظر باید مادرش باشد دارد از او فیلم برداری میکند، بدون اینکه کودک متوجه شود. اصلا شرط چالش همین است: ندانستن. خودش در تصویر نیست، اما صدایش میآید که دارد با گوشی تلفن صحبت میکند: «خودم و مرتضی و سامان میخوایم بریم دوردورا خوش بگذرونیم.» دخترک نگاهی به مادرش میاندازد. حتما دارد در ذهنش از خودش میپرسد چرا اسم من را نمیگوید. اسباب بازی از دستش میافتد روی میز. مادر دوباره میگوید: «آخه بهاره نمیتونه بیاد. شاید اذیتمون کنه.» و دختر مینشیند روی زمین و درحالی که سرش را چسبانده به لبه میز و دست هایش را هم گذاشته است کنار سرش، میزند زیر گریه. یعنی با خودش چه فکر کرده است؟ شاید دلش شکسته. شاید دارد با خودش فکر میکند که مگر چه خبط و خطایی از او سر زده است که برای تنبیهش نباید با بقیه برود خوش بگذراند و تنها بماند، بی خبر از عوالمی که در دنیای آدمهای بزرگ ترش رخ میدهد.
چالش این مرتبه: دروغ بگویید
شاید شما هم در اینستاگرام به این چالش برخورده باشید، به این چالش و صفحه یکی از اینفلوئنسرها که این چالش را راه اندازی کرده و از دنبال کنندگانش هم خواسته است تا با پیوستن به او همراهی اش کنند. اصل چالش هم بر این اساس است: شما باید از طرف مدنظرتان فیلم بگیرید درحالی که خودش نمیداند، بعد از طریق یک تماس تلفنی یا ضبط صدا به صورت ساختگی سخن بگویید و چه سخنی؟ هر صحبتی که میتواند او را متعجب کند، به واکنش وادارد، حتی به هول و هراس بیندازد تا به هر طریق ممکن واکنشی از او سر بزند که نشان بدهد حسابی غافل گیر شده است. بعد این را ثبت و ضبط کنید و به اشتراک بگذارید.
میبینید؟ هیچ کاری ندارد. هم سرگرمی است و هم دورهمی و خنده! افراد زیادی هم در این چالش شرکت کرده اند، پیر و جوان و بزرگ و کوچک. تنوع موضوعی اش هم کم نیست. یک نفر پدرش را سوژه کرده و از این میگوید که در خفا خودرو پدر را برداشته و تصادف کرده است، فردی دیگر پیش مافوقش از این میگوید که قرار است به مرخصی برود و دیگری از پول کلانی که برای محصول باب میلش خرج کرده است. بعد هم تصاویر چشمهای گرد شده و ابروهای بالا رفته و حتی فحشها و گریه هاست که آغاز میشود.
مگر کودک معنای چالش را میفهمد؟
شاید تا جایی چنین حرکتی در حد همان یک چالش بی فایده بماند که آدمها خودخواسته و با میل شخصی خود در آن شرکت کرده اند. اما این یکی نشان میدهد همیشه هم این گونه نمیماند و خارج شدن از هر چهارچوب و حدوحدودی میتواند اثرات منفی ناخوشایندی به بار بیاورد. بارگذاری این ویدئو در فضای مجازی واکنشهای زیادی را به دنبال داشت. واکنشهایی که رفته رفته تقابلها با آن بیشتر شد و از آن با عنوان کودک آزاری یاد کردند و علیه فردی که این کار را انجام داده است، جبهه گرفتند. کاربری نوشته بود: «کسی که چنین ویدئویی رو منتشر میکنه با مفهوم کودک آزاری آشنا نیست. وقتی هم با استیکر خنده این چالش رو منتشر میکنه، یعنی هنوز متوجه نیست که یک کودک خردسال معنی چالش رو نمیفهمه.»
کاربر دیگری نوشته بود: «جدای از این چالشهای مسخره، به نظرم اون مادر باید بفهمه که با بچه خودش همچین کاری نکنه.» و در این بین کاربر دیگری خطاب به آنهایی که گفته بودند این کار و این رفتار به خود طرف مربوط است و خودش با میل خودش چنین کاری را کرده است، نوشت: «شما که میگین کودک آزاری نیست و شوخیه و به خودش مربوطه، آخه این چه شوخی بیخودیه؟ بچه که در جریان چالش گذاشتن و این چیزا نیست. اذیت میشه حتما.» در این میان، کاربر دیگری هم دست گذاشته بود روی نکتهای که هر از گاهی با چنین اتفاقهایی باید به خودمان گوشزد کنیم: «ببینین چقدر استقبال کردن از چالش. ببینین چقدر دنبال کننده داره. نباید دوباره بگیم از ماست که برماست؟» حالا شاید بد نباشد این سئوال را از خودمان بپرسیم که ریشه این حجم از استقبال از چنین چالشهایی کجاست. حتی باید با وسواس بیشتری به این قبیل اتفاقها نگاه کنیم و بترسیم، از اینکه مبادا ادامه این روال بیش از پیش ما را نسبت به چهارچوبهای انسانی و اخلاقی بیتفاوت کند.
بی خود و بی جهت
اگر خاطرتان باشد همین چند وقت پیش چالشی در تیک تاک پرماجرا به راه افتاد که نوجوانها فقط برای تماشای واکنش والدین خود صفحه تلویزیون را میشکستند و بعد آن واکنش را در فضای مجازی به اشتراک میگذاشتند. چالشهای بی خود و بی جهت البته کم نداشتیم. شاید یکی از همانهایی که همین لحظه در ذهن خود شما شکل گرفته است. احتمالا لفظ چالش را هم باید یکی از الفاظ مد شده این روزها بدانیم که هر کسی را از هر قشری میتواند با خودش درگیر کند و دست کم قلقلک بدهد تا اتفاقهای این شکلی را تجربه کند.
با چالشی که خیلی اوقات یک هدف ارزشمند پشت آن نهفته شده و دنبال این است که گرهی را از کار خلقی باز کند، مثل جمع آوری پول برای درمان یک بیماری. اما خیلی اوقات نه تنها هدفی پشت آن نیست، بلکه حسابی به لودگی میکشد و حتی به «با هم خندیدن» هم اکتفا نمیکند و میشود «به هم خندیدن»، آن هم با چاشنی تمسخر و دست انداختن دیگران و حتی باز هم فراتر، یعنی آزاردادن و آسیب زدن. آسیب زدنی که هم میتواند فیزیکی باشد و اگر حواسمان زیادی جمع نباشد و محو ظاهر قضیه شویم، میتواند به لایههای روحی و روانی هم برسد.