بهعبارت دیگر (٧٢) | هر سال با فرارسیدن ماهمحرم و ایام سوگواری شهیدان کربلا بازار جدل و چالش درباره تقابل شور و شعور حسینی داغ میشود و امسال بهدلایل مختلفی از جمله کرونا حرارت این بازار بیشتر است. برخی بهخاطر دلبستگیهای عاطفی و علایق شخصی و اقتضای محیط خانوادگی و شرایط اجتماعی خاصی که در آن پرورش یافتهاند، خود را با تمام وجود عزادار سیدالشهدا (ع) میدانند و در این ایام با سیاهپوشی و برپایی مجالس سوگواری، عشق و دلباختگی خود را نشان میدهند و شور و غوغایی در اطراف خود برپا میکنند. کسانی هم هستند که در طرف مقابل، بدون آنکه اصل موضوع را انکار کنند یا از اهمیت آن بکاهند، معتقدند که این اندازه شور و هیاهوی رایج برای ماهمحرم سزاوار نیست و ترجیح میدهند بیشتر بر جنبههای فکری و معرفتی موضوع تمرکز کنند و مدعی هستند که شعور بر شور تقدم و اولویت دارد.
تردیدی نیست که میتوان بین این دو بعد جمع کرد و لزوما قرار نیست فقط یکی از این دو را انتخاب کنیم و اساسا باید بکوشیم که هم شعور و آگاهی و معرفت حسینی را رونق دهیم و هم بهمظاهر عاطفی و ظواهر حماسی ماجرا بپردازیم و این چیزی است که رهبران دینی و عالمان راستین همواره بر آن تأکید کردهاند و هرگز عبادت بیآگاهی و زیارت بیمعرفت را شایسته نمیدانند. از سوی دیگر نیز واضح است که هر گوهر گرانبها و کالای ارزشمند در معرض تهدید و آسیب است و بهطور طبیعی، حجم فراوان و انبوهی از خرافات و اضافات و خطاها و نارواییها در طول تاریخ بر گرد این موضوع نشسته و اتفاقا تلاش و همت مصلحان دینی و علمای اصیل آن است که برای زدودن این آفات بکوشند؛ هرچند میپذیریم گاه بهدلایلی چندان در این زمینه موفق نبودهاند یا چنانکه شایسته بوده است تلاش نکردهاند.
اما اگر قرار باشد ما نیز در چالش تقابل دوسویه شور و شعور قرار بگیریم و بهدامن مقایسه این دوگانه بیفتیم، جای چند پرسش صریح و جدی خواهد بود. اگر من این روزها از شعور حسینی حرف میزنم و به شور حسینی انتقاد میکنم، چقدر خودم برای تحقق شعور و آگاهی و معرفت میکوشم؟ اگر من از برپایی مجالس حسینی انتقاد میکنم و از شنیدن صدای نوحه و سوگواری شکایت دارم یا اینقدر سیاهپوشی در و دیوار و کوی و برزن را نمیپسندم، چه اندازه کتابهای عاشورایی میخوانم؟ اگر من از رواج خرافات و تکرار رفتارهای غلط آزردهام، چقدر برای ترویج کردار صحیح و افزایش معرفت و آگاهی تلاش کردهام؟ اگر شعرهای سست و بیمایه را دون شأن سالار شهیدان و حماسه عظیم کربلا میدانم، خود برای نشر شعرهای سخته و سنجیده چه اندازه کوشیدهام؟
اگر از توزیع غذای نذری شکایت دارم و معتقدم نباید مجالس حسینی را به سفره قیمه محدود کرد، خودم برای توزیع و عرضه کالاهای فرهنگی چه مقدار قدم برداشتهام؟ اگر از سخنرانیها و خطابههای ضعیف و نامناسب خشنود نیستم، برای معرفی و تقویت مجالس ارزشمند و معرفی سخنوران دانا و سزاوار چقدر تلاش کردهام؟ شعور حسینی که من از آن دم میزنم و به آن دعوت میکنم، چگونه حاصل میشود؟ آیا نباید برای افزایش سطح آگاهی و میزان معرفت و دانش، کتاب خواند؟ راستی من چقدر کتاب میخوانم و چه اندازه کتابهای خوب را ترویج و معرفی میکنم؟
اکنون زمان پاسخگفتن به این پرسشهاست؛ شاید بهجای نکوهش دیگران و نشستن و شکوه و گلایه، باید این بار برخیزیم و برای همراهی با حرکت این کاروان بزرگ و با عظمت قدمی برداریم.