به گزارش شهرآرانیوز؛ احمد شاهمسعود برای ایرانیها، بهخصوص برای روزنامهنگاران و علاقهمندان تاریخ و دوستداران شخصیتهای معاصر که بر جریان انقلابهای بزرگ تاثیر گذاشتهاند، چهرهای شناختهشده است.
مسعود در یازدهم ماه سنبله (شهریور) ۱۳۳۲ در دره پنجشیر متولد شد و در ۱۸ سنبله ۱۳۸۰ ترور شد. بیشتر عمرش را در راه مبارزه برای آزادی افغانستان سپری کرد؛ مبارزی که هم با دشمنان داخلی جنگید و هم خارجی. برای ما ایرانیها او یادآور شخصیتهایی مانند شهید چمران و چهگواراست.
هرچند محمدکاظم کاظمی، شاعر افغانستانی مقیم ایران میگوید: مسعود در دوران دانشجویی متاثر از تفکرات دکتر شریعتی بود.
در زادروز احمدشاه مسعود با کاظمی همصحبت شدیم تا از روحیات و تفکر مسعود برایمان بگوید؛ مردی که نویسندگان ایرانی درباره او کتاب نوشته یا در بخشی از کتاب خود به او و زندگی و مبارزاتش پرداختهاند، کتابهایی مانند فرمانده مسعود و جانستان، کابلستان.
دانشجوی خط مبارزه
از کاظمی درباره دره پنجشیر میپرسم و اینکه آیا جغرافیای این منطقه در روحیات مسعود تاثیری داشته، میگوید: دره پنجشیر، منطقه کوهستانی است که در مرکز افغانستان واقع شده و راهی است برای رسیدن کابل به شمال کشور؛ به همین دلیل بسیار استراتژیک است. منطقهای صعبالعبور که پر است از معادن و سنگهای قیمتی و بسیار آباد و پر آب. اما منطقه جغرافیایی چندان اثری بر روحیه و مبارزهطلبی مسعود نداشته. آنچه او را متاثر کرده آبشخور فکری او بوده که مهمترین آنها جنبشهای اسلامی بوده و بیشتر آنها متاثر از جنبش اسلامی در ایران و جنبش اخوانالمسلمین در مصر بوده. اسلامگراهای روشنفکر افغان بیشتر متاثر از اخوان بودند، هر چند مستقل از آنها بودند.
وی ادامه داد: افکار و نظریات دکتر شریعتی در میان روشنفکران مذهبی افغانستان طرفداران زیادی داشت. مسعود تحصیلکرده رشته مهندسی از دانشگاه کابل بود. این دانشگاه مرکز تلاقی گرایشهای سیاسی آن زمان بود. گروهی چپ بودند مثل کارمل و نجیب. گروهی هم مسلمان بودند که از میان آنها میتوان به پروفسور نیازی، برهانالدین ربانی و حکمتیار و احمدشاه مسعود اشاره کرد. مسعود حاصل محیط دانشگاهی کابل بود. دانشجویان بسیار فعال بودند. مسعود بسیار جوان بود که وارد فعالیتهای سیاسی شد و خیلی زود راه خودش را یافت و مبارزات مسلحانه را هم آغاز کرد.
زبان فارسی؛ مسعود را محبوب کرد
از کاظمی میپرسم، ایرانیها معمولا مسعود را شخصیتی کاریزماتیک میدانند و به او علاقهمندند و دربارهاش کتاب نوشته و فیلم ساختهاند. ریشه این علاقهمندی در کجاست، میگوید: در بین جریانهای اسلامی که در افغانستان فعالیتهای سیاسی داشتند، عدهای متعلق به قوم پشتون بودند که از لحاظ زبانی با ایران قرابت نداشتند، گلبدین حکمتیار چهره شاخص این قوم بود. عدهای هم از نظر قومی تاجیک بودند و فارسی زبان و حزب جمعیت اسلامی افغانستان غالبا متعلق به این قوم بودند؛ احمدشاه مسعود و برهانالدین ربانی برخی از این چهرههای اهل سنت بودند، اما فارسیزبان و تاجیک.
وی ادامه داد: این دو ویژگی باعث شد ایرانیها به افرادی مانند مسعود علاقهمند شوند. زمانی که جهاد افغانستان در دره پنجشیر شروع به فعالیت کرد، ایرانیهایی بودند که با مسعود ارتباطی نزدیکتر داشتند و اتفاقا اهل قلم هم بودند که یکی از آنها دکتر پهلوان بود که به جریان پنجشیر و مسعود علاقهمند بود و، چون گرایش قومگرایی داشت، مسعود را بیشتر به ایرانیها معرفی کرد. یکی دیگر از شخصیتهایی که در معرفی مسعود موثر بود آقای محمدحسین جعفریان بود که مدتها با مسعود همراه بود.
این شاعر افغانستانی خاطرنشان کرد: او که نویسنده، شاعر و فیلمساز بود در شناساندن مسعود به ایرانیها موثر بود. گرایشهای انقلابی و اسلامی این دو نفر باعث شد آنها بسیار بههم نزدیک شوند. مسعود نزدیکترین چهره به خط و مشی انقلاب اسلامی ایران هم بود. البته این را هم بگویم که او متعلق به یکی از بزرگترین حزبهای افغانستان بود؛ حزب جمعیت اسلامی که در مناطق شمال و غرب افغانستان نفوذ داشت و در ایران و پاکستان نیز دفتر داشت. او در حضور بینالمللی هم فعال بود. حزب در شناساندن مسعود به مردم جهان و بهویژه منطقه موثر بود. شخصیت خودش هم که بسیار با جذبه و مقتدر بود. او فرمانده پنجشیر بود و شجاعت و اقتدارش زبانزد همه بود و یکی از فرماندهانی بود که مردم او را به عنوان جهاد اسلامی افغانستان میشناختند. نبوغ نظامی او کمنظیر بود همه اینها او را به شخصیتی کاریزماتیک تبدیل کرده بود.
تفاوت مسعود با شهید چمران
به کاظمی میگویم، برخی مسعود را شبیه شهید دکتر چمران میدانند. شما با این نظر موافق هستید، میگوید: مسعود چریک بود و بر امور نظامی احاطه زیادی داشت. این ویژگی او را به شهید چمران نزدیک میکند و اینکه او همیشه در افغانستان بود و مثل تعداد زیادی از رهبران افغانستان نبود که از این کشور خارج شود و از بیرون جنگها را هدایت کند. از نظر سادهزیستی هم میتوان او را شبیه شهیدچمران دانست، مردی که از قدرت و نفوذ برای دستیابی به قدرت و ثروت استفاده نکرد. تفاوتی که مسعود با شخصیتهایی مانند شهید چمران و چهگوارا دارد در این است که او زمانی که توانست در حکومت و قدرت جایگاهی پیدا کند، در قدرت ماند؛ اما یادمان هست که شهید چمران نماند و بعد از دوره کوتاهی که وزیر بود دوباره به جبهه رفت و مبارزه با دشمن را ادامه داد یا چهگوارا زمانی که کاسترو به حکومت رسید، کوبا را ترک کرد و مبارز ماند.
مسعود، اما چند سالی یکی از ارکان حکومت بود و در همین زمان بود که جنگهای داخلی افغانستان شدت یافت و مسعود حتی به جهادگران و مبارزان دیگر هم پشت کرد که اگر نمیکرد، بسیاری از درگیریها و کشتارها کمتر میشد. مردم افغانستان و سیاستمداران به این دوره مسعود انتقادات تندی دارند، اما زمانی که طالبان افغانستان را وارد یکی از بدترین دورهها کردند، مسعود دوباره به یک مبارز تبدیل شد و دوباره اعتماد مردم را جلب کرد.
به باور بیشتر مردم افغانستان نفوذ و قدرت حزبی که مسعود به آن تعلق داشت باعث شد به او لقب «قهرمان ملی» بدهند. با همه اینها مسعود مردی مبارز و علاقهمند فرهنگ و هنر بود، مردی که بر نفس خود غلبه کرد و برای حفظ استقلال افغانستان بیشتر سالهای عمرش را به مبارزه پرداخت. زمانی که طالبان موزه کابل را به ویرانه تبدیل کردند و آثارش را تخریب کردند یا به سرقت بردند، مسعود گفتهبود که ایکاش آن آثار را از موزه خارج کردهبودیم. او بسیار کتابخوان بود و تاثیر زیادی در حفظ آثار مکتوب افغانستانداشت.
منبع: طاهره آشیانی، جام جم