حقیقتی درباره کتابهای ترجمه وجود دارد که خیلی از کتاب خوانها از آن آگاه نیستند یا بی تفاوت از کنارش میگذرند. در تهیه و خواندن هر کتابی که از زبانی دیگر به فارسی درآمده است، کیفیت ترجمه عاملی مهم و اثرگذار است. این عامل درباره متون ادبی -در اینجا رمان و داستان- اهمیتی دوچندان پیدا میکند. اگر برای نمونه هدف ما از خواندن متنی علمی دستیابی به محتوای آن است، به احتمال قوی نوع نگارش نویسنده اهمیت چندانی ندارد مگر اینکه در رساندن همان محتوا مؤثر واقع شده باشد. اما هدف خواننده جدی و پیگیر ادبیات از مطالعه اثری داستانی صرفا دسترسی به محتوای آن نیست و اگر هم باشد، باز برای ترجمه اثر یادشده چیزی بیش از معادل گذاری واژههای بیگانه لازم است تا این محتوا به خواننده منتقل شود. یک اثر داستانی خوب لحن و ویژگیهای سبکی و زیباشناسی دارد که دریافت آن برای رسیدن به مفهوم و محتوای اثر بایسته است. همچنین صرف نظر از مفهوم، مخاطب حرفهای و جدی داستان و رمان با این آثار به مثابه تولیدات یا آفریدههایی هنری روبه رو میشود که میخواهد از آنها التذاذ هنری ببرد؛ بنابراین رعایت لحن و سبک و ... در برگردان اثر به فارسی ضرور است.
اما چه مترجمانی میتوانند این وظایف را به بهترین شکلِ شدنی انجام دهند؟ بدیهی است مترجمانی مسلط به زبان مبدأ داستان یا رمانی که قصد ارائه آن را به مخاطب ایرانی دارند (انگلیسی یا فرانسوی یا اسپانیایی یا آلمانی یا روسی یا هرچه) و بیش از آن، مسلط به زبان مقصد یعنی همین فارسی خودمان. مخاطب مترجمان ما با زبان فارسی میخواند و میاندیشد یا دست کم بخش عمده تعاملاتش را صورت میدهد و چیرگی بر ظرافتها و دقایق این زبان است که برای عرضه محصول ادبی به فارسی لازم است. مترجمی برخوردار از این تواناییها به مدد مطالعاتش در زبان و ادبیات غنی فارسی، کنایهها و ضرب المثلها و استعارهها و… را که در متن اصلی به کار رفته، چنان جامه فارسی میپوشاند که خواننده حین خواندن، مدام به دست انداز مغلق گویی متن برگردانده نیفتد و بیگانگی متن اصلی توی صورتش کوبیده نشود. او نوشتهای به زبان ملی خواننده اش ارائه میکند که در عین رساندن سخن نویسنده و روان بودن -مگر اینکه متن اصلی سخت خوان باشد- ویژگیهای سبکی و ادبی قلم نویسنده و لحن او را منتقل میکند.
چنین مترجمی اغلب سراغ متنی میرود که بتواند مستقیم از زبان مبدأ و بدون میانجیگری زبانی دیگر به مقصد (زبان فارسی) انتقال دهد (مانند شادروان ابوالحسن نجفی که نوشتههای روبر مرل و آلبرکامو و ژان پل سارتر و دیگران را از فرانسوی به فارسی ترجمه کرد یا مرحوم نجف دریابندری که کتابهایی از ادبیات آمریکا همچون «پیرمرد و دریا»ی همینگوی یا «رگتایم» دکتروف را از انگلیسی برگرداند یا پرویز دوایی که از زبان چک داستانهای بهومیل هرابال را به فارسی برگردانده است یا از بین جوان ترها آبتین گلکار و حمیدرضا آتش برآب که داستانهایی از ادبیات روس را ترجمه میکنند). البته این حکمی قطعی نیست و مترجمانی هم داریم که به واسطه یک زبان خارجی (عموما انگلیسی یا فرانسوی) کارهایی از زبانهای مختلف را ترجمه میکنند، ولی اولا در انتخاب متن دوم وسواس و دقت به خرج میدهند و دوم اینکه به زبان ملی خود احاطه درخوری دارند که نتیجه کار را به ترجمهای شایسته بدل میسازد (نمونه اش عبدا... کوثری که اسپانیایی نمیداند، اما جزو مطرحترین مترجمان ادبیات آمریکای لاتین است. متن دومی که او از آن بهره میگیرد، ترجمه انگلیسی این ادبیات است).
در این میان کسانی هم هستند که بیش از یکی دو زبان خارجی میدانند (مانند سروش حبیبی که از زبانهای گوناگون آثار شاخص ادبیات جهان را به مخاطب فارسی زبان معرفی کرده است). نتیجه اینکه اگر خواننده جدی و پیگیر و حرفهای ادبیات داستانی هستید، در انتخاب آثار خارجی به نام مترجم آن دقت کنید. یک مترجم بد میتواند اثری به کلی بی ربط با متن اصلی آن تحویلتان دهد!