محمد امیرپور | شهرآرانیوز؛ وقتی پدر لیونل مسی مدیریت کارگاه استیلسازی را رها کرد و مادرش هم از شغلش بهعنوان کارمندی ساده در خط تولید آهنربا استعفا کرد تا همراه پسرشان از رزاریوی آرژانتین به بندر بارسلون بیایند و لیونل مسی کوچکقامت و سیزدهساله با بارسلونا قرارداد ببندد، همهچیز بر وفق مراد بود. لیونل ریزجثه یک استعداد ناب فوتبالی بود، اما به دلیل مشکلات هورمونی به تزریق دارویی نیاز داشت که ماهانه ۱۰۰۰ دلار هزینه برمیداشت. به دلیل همین هزینههای پزشکی هم بود که نیوولز اولدبویز و ریورپلاته حاضر نشدند با او قرارداد ببندند.
۲۰ سال رابطه عاشقانه
پدر مسی با سفارش چند استعدادیاب پسرش را به آزمون باشگاه بارسلونا رساند و کارلوس رکساچ این لطف را در حق خانواده مسی کرد تا اولین قرارداد فوتبالی او را روی یک تکه دستمال کاغذی بنویسد و داستان جذاب لیونل و کاتالانها شروع شود. از سال ۲۰۰۰ که مسی وارد باشگاه بارسلونا شد، تا همین یکیدو هفته پیش رابطه عاشقانه مسی-نیوکمپ در بهترین شکل ممکن پیش میرفت. برای ۲۰ سال مسی ستاره دوستداشتنی کاتالونیا بود. تا قبل از اینکه کابوس شکست ۲-۸ مقابل بایرنمونیخ اعتبار بارسلونا را له کند و رابطه لیونل مسی و باشگاه را شکراب کند، همهچیز عالی بود.
مسی در این سالها با حمایتهای باشگاه، هورمون درمانی شد و رشد کرد. او آنقدر بزرگ شد که نامش در دنیای فوتبال بهعنوان بهترین بازیکن تاریخ بدرخشد و دیگر کسی جرئت نکند برای دادن لقب بهترین بازیکن جهان، او را با پله و مارادونا و حتی کریس رونالدو مقایسه کند. رابطهای دوطرفه و ایدهآل که یک سمتش باشگاه بارسلونا بیشترین دستمزد تاریخ فوتبال را به ستارهاش میداد و سمت دیگرش ستارهای بود که بیشترین گل را بین تمام بازیکنان دنیای فوتبال برای باشگاهش میزد، اما این رابطه حالا به تاریخ انقضایش رسیده است.
جامی دور از دسترس
اولین دلیلی که بعد از اعلام رسمی ستاره بارسلونا مبنی بر جداییاش روی خبرگزاریها رفت، ناامیدی لیونل مسی از موفقیت با بارسلونا در اروپا بود. آخرینبار سال ۲۰۱۵ بود که بارسلونا قهرمان این تورنمنت شده بود. لیونل مسی، سوارز و نیمار مثلث وحشتناک آن تیم بودند و لوئیز انریکه روی نیمکتشان مینشست. شاکله آن تیم هنوز عضو باشگاه هستند و جز نیمار و ماسچرانو و دنی آلوز، دیگر بازیکنان حاضر در فینال هنوز در نیوکمپ حضور دارند، اما بارسلونا دیگر آن تیم رعبآور ۵ سال قبل نیست.
کاتالانها در اروپا دچار اضمحلال شدهاند و نتایج ۳ فصل پیش این تیم که به حذف آنها منجر شد، بهترین گواه این ادعاست. شکست ۰-۳ مقابل رم تزلزل بارسلونا را در لیگ قهرمانان نشان داد. باخت ۰-۴ سال گذشته برابر لیورپول کابوسی برای یاران مسی در آنفیلد بود و باخت ۲-۸ مقابل بایرنمونیخ فروپاشی بارسلونا و مسی در اروپا محسوب میشد. مسی بهتر از هرکسی میداند نسل فعلی بارسلونا شانسی برای برنده بودن در لیگ قهرمانان اروپا ندارد و از نشستن روی اسب بازنده هم خسته شده است.
پس در سالی که مدیران بارسلونا به دلیل بحرانهای مالی تحمیلشده توسط کرونا احتمالا هیچ خرید پرسروصدایی نخواهند داشت، ستاره آرژانتینی ترجیح داده است به باشگاهی برود که شانس برنده بودن در مهمترین تورنمنت دنیای فوتبال را داشته باشد.
پایان امپراتوری مسی!
کافی است یکبار تاریخ نیمکت بارسلونا را در ۲۰ سال گذشته مرور کنید تا به نتایج عجیب و شگفتانگیزی برسید. هیچ میدانید آخرین سرمربی بزرگی که روی نیمکت بارسلونا نشست، چه کسی بود؟ لوئیز فنخال در سال ۲۰۰۲. یعنی طی ۲۰ سال گذشته کاتالانها هیچوقت نیمکت مربیگریشان را به یک سرمربی بزرگ نسپردهاند. اگر فکر میکنید فرانک رایکارد و پپ گواردیولا و لوئیز انریکه مربیان بزرگی بودهاند، باید این نکته را در نظر بگیرید روزی که این نامها روی نیمکت بارسلونا نشستند، هیچ اسمورسمی در دنیای مربیگری نداشتند و بعد از خروج از نیوکمپ و بردن جامهای مختلف بود که به مربیان بزرگی تبدیل شده بودند.
اما چه بر سر بارسلونا آمده بود که نیمکتش را که روزی مربیان مطرح دنیا مثل تری ونبلز، یوهان کرایوف، بابی رابسون و سزار منوتی روی آن مینشستند، به پاتوقی برای اسمهای کوچکی مثل خراردو مارتینو، کیکه ستین و والورده تبدیل کرده بود. ظاهرا یک دلیل مهم این تصمیمات به رختکن بارسلونا برمیگشت؛ جایی که هسته قدرت تیم (یعنی پیکه، آلبا، مسی و سوارز) ترجیح میدادند سرمربی کوچک و حرفشنویی روی نیمکت و جلسات تمرینات ببینند تا کاری به آنها نداشته باشد. کسی که کاراکتر بزرگی نداشته باشد تا جایگاهشان را در ترکیب اصلی به خطر بیندازد.
سال گذشته بارسلونا ظرف چند روز اول شکست تحقیرکننده در آنفیلد را تحمل کرد و بعد در فینال کوپا دل ری مقابل والنسیا باخت تا در مسیر برگشت و داخل اتوبوس جلسهای بین بازیکنان برگزار شود. جلسهای بین سوارز، مسی و پیکه درباره آینده ارنستو والورده و اینکه باید از او حمایت کنند یا نه؟ جلسه این ۳ نفر حتی وقتی اتوبوس به فرودگاه رسید و بازیکنان و والورده از اتوبوس پیاده شده بودند، همچنان ادامه داشت و همه اعضای تیم چنددقیقهای منتظر آنها ایستادند تا صحبتهایشان تمام شود. سؤال اینجاست؛ سرمربیای که بیرون اتوبوس چنددقیقه منتظر ستارههای تیمش میماند تا جلسهشان درباره او را به آخر برسانند، آیا قدرت نیمکتنشین کردن آنها یا هر درخواست دیگری را میتواند از آنها داشته باشد؟
والورده، مارتینو یا کیکه ستین مربیانی بیخطر بودند که پایشان را از گلیمشان درازتر نمیکردند و وارد حریم مسی و یاران او نمیشدند، اما بعد از شکست ۲-۸ مقابل بایرن، تماشاگران، رسانهها و افکار عمومی منتظر کنار گذاشتن نسل رو به پایان بازیکنان مسن تیم و آمدن یک سرمربی بزرگ بودند. ۲ خواستهای که درحقیقت ورود به حریم قدرت لیونل مسی بود و او با هوش استثناییاش همین موقعیت را پیشبینی کرد و زودتر درخواست جدایی از باشگاه را داد.
خط قرمزی به نام سوارز
تماشای بارسلونا بدون لیونل مسی کابوسی بود که بالاخره به واقعیت تبدیل میشد. همانطور که خداحافظی پویول، ژاوی و اینیستا که یادگارهای نسل طلایی بارسلونا بودند، اتفاق افتاد، مسی هم باید روزی کمدش در نیوکمپ را خالی میکرد و از باشگاه میرفت، اما هیچکس فکرش را هم نمیکرد این زلزله در همین تابستان رخ بدهد. یکی از مهمترین دلایل عصبانیت مسی از مدیران باشگاه برای قطعی کردن تصمیمش و جدایی از باشگاه، تصمیم مدیران بارسلونا برای فسخ قرارداد لوئیز سوارز بود. همه در رختکن و تیم مدیریتی بارسلونا میدانند که لیونل مسی و لوئیز سوارز نزدیکترین رابطه را با هم دارند، در رختکن کنار همدیگر مینشینند و خارج از زمین فوتبال با خانوادههایشان در یک محله و فاصلهای نزدیک هم زندگی میکنند تا بیشتر شبها با هم وقتگذرانی کنند. مسی و سوارز حتی در چند تابستان گذشته با هم به تعطیلات رفته بودند تا عمق رابطهشان علنی شود، اما حالا باشگاه تصمیم گرفته بود نزدیکترین دوست لیونل مسی را کنار بگذارد، بدون در جریان گذاشتن ستاره نیوکمپ.
این را بگذارید کنار تصمیماتی مثل اصرار مسی برای جذب نیمار در تابستان گذشته و بیاعتنایی باشگاه به او و خریدن گریزمان و شکراب شدن رابطه این ۲ ستاره در تمام فصل گذشته. کنار گذاشتن سوارز، یعنی حمله به قلمرو لیونل مسی. ستاره نیوکمپ هم جواب این حمله را با تهدیدی بزرگ داد؛ تهدید به ترک باشگاهی که ۲۰ سال لباسش را پوشیده بود.
دیکتاتوری به نام کومان
شاید مصاحبه احمد میدو، بازیکن مصری که تجربه شاگردی رونالدو کومان را در آژاکس داشت، حاوی پیغام مهمی بود. «کومان بازیکنانی با شخصیت قدرتمند را در رختکنش دوست ندارد. چون نمیخواهد نظر آنها را گوش کند. درواقع او دوست ندارد بازیکنی مثل لیونل مسی را در رختکنش داشته باشد و اگر مسی در بارسلونا بماند، با کومان دچار مشکل میشود.»
احمد میدو درحقیقت از شخصیت دیکتاتور رونالدو کومان در رختکن رونمایی کرده بود. دیکتاتوری که دوست ندارد یک پادشاه و دیکتاتور دیگر را در رختکن خودش تحمل کند. نکته جالب اینکه ستاره آرژانتینی چندروز بعد از انتخاب سرمربی هلندی، اعلام کرد قصد جدایی از بارسلونا را دارد و آیندهاش را در این باشگاه نمیبیند.
مسی خیلی خوب میداند رونالدو کومان از دسته مربیانی است که ورودشان به هر تیمی به معنای آغاز تغییرات است. مثل همان کاری که در باشگاه ساوتهمپتون انجام داد و نتیجهاش شد معرفی ستارههایی مثل ویرجیل فاندایک، سادیو مانه، لوک شاو و پوستاندازی باشگاه. نشستن کومان روی نیمکت تیم ملی هلند، لالهها را بهطور کلی دگرگون کرد و بیش از ۶۰ درصد ترکیب اصلی تیم ملی را تغییر داد تا تیمش در لیگ ملتهای اروپا نتایج خارقالعادهای بگیرد و هلند دوباره اعتبارش را در دنیا به دست بیاورد. این تنها نمونهای از ۲ تیمی است که کومان پایش را به آنجا گذاشته است. پس در بارسلونا هم باید منتظر تغییرات گسترده باشیم، بهخصوص اینکه باشگاه چند بازیکن پابهسنگذاشته و بالای ۳۰ سال دارد که در برنامههای مدیریتی باشگاه جایی ندارند.
کومان برای زیرورو کردن بارسلونا به نیوکمپ آمده است و لیونل مسی خیلی خوب میداند برای این تغییرات و ورود بازیکنان جدید به ترکیب اصلی، کسی از او نظر نمیخواهد. این یعنی کم شدن قدرت لیونل مسی در رختکن و پایین آمدن نفوذش بین بازیکنان. از نگاه ستاره آرژانتینی، بهترین راه، خداحافظی از باشگاه پیش از آغاز طوفان است.
بارتومئوی لعنتی...
تقریبا کسی در شهر بارسلون وجود ندارد که نداند رابطه لیونل مسی و بارتومئو، مدیر باشگاه، افتضاح است. هنوز یکسال تا پایان دوران بارتومئو و انتخابات جدید فرصت باقی است، اما شکست کابوسوار مقابل بایرنمونیخ کاری کرد که بارتومئو برای رفع مسئولیت از شانههای تیم مدیریتی، وعده انقلاب و تغییرات در تیم را بدهد. درحالیکه مسی اعتقاد دارد این انقلاب باید در بخش مدیریتی اتفاق بیفتد و تا زمانی که بارتومئو در تیم باشد و تصمیماتی مثل انتخاب سرمربیای مثل کیکه ستین و خریدن گریزمان با مبلغی هنگفت که میتوانست هزینه جذب نیمار شود را بگیرد، اوضاع در نیوکمپ همینطور خواهد بود. پس لیونل مسی آستینهایش را بالا زده و جنگ را علنی کرده است؛ بارسلونا یا جای من است، یا بارتومئو. جنگی که حالا ۲ جبهه متفاوت هم دارد؛ هوادارانی که پشت سر مسی ایستادهاند و اتحادیه باشگاهها و لالیگا که از مدیر بارسلونا حمایت میکنند.