به گزارش شهرآرانیوز - فیلم تازه کیمیایی داستان مهدی بلیغ کلاهبرداری است که حتی کاخ دادگستری تهران را هم فروخت! کسی که از دل طبقه فقیر جامعه بیرون آمده بود و شاگرد اول مدرسه بود اما آنقدر خانوادهاش دست تنگ بود که مجبور شد مدرسه را رها کند اما همین هوش بالا بعدا او را به معروفتربن خلافکار تهران تبدیل کرد. قصهی کلاهبرداری بلیغ وقتی شروع شد که فهمید به راحتی میشود به مردم زمین ملک فروخت او قولنامه جعل میکرد و زمین ها و خانه ها را با قیمتهای عجیب به مردم میفروخت و تا آنها میخواستند بفهمند قولنامه حعلی است بلیغ غیب شده بود!
معروفترین داستان بلیغ فروش کاخ دادگستری به دو تاجر عرب است او زمان معامله سرایدار را با تطمیع و پرادخت پول راضی کرده بود اتاق وزیر را برای یک ساعت به او اجاره دهد و مهمانهایش را در کاخ بگرداند او حتی دویست جفت دمپایی با رنگ های مختلف پشت در اتاقها گذاشت و به مشتریها گفت این اتاق ها را اجاره داده و نمی شود از آنها بازدید کرد! ۵۰۰ هزار تومان بیعانه گرفت تا ده روز بعد ملک را تحویل بدهد اما دیگر خبری از او نبود.
بلیغ اما درگیر یک انتقام جویی شد که زندگیاش را به هم ریخت و همین قصه فیلم تازه مسعود کیمیایی است. بلیغ همراه با مهدی نظری و هوشنگ مجتبایی سه سارق با سابقه بودند که یک باند سرقت را شکل دادند. آنها با هم پیمان بستد که اگر هر کدام به چنگ پلیس افتادند دیگران برای رهایی او اقدام کنند. در این میان کسی که بیش از دو تن دیگر به این عهد و پیمان دل بست و وفادار ماند، مهدی بلیغ بود که زودتر از آن دو هم گرفتار شد. آنها از یک راسته طلافروشی دزدی کردند و هرچه بود و نبود برداشتند اما بلیغ گرفتار شد. در زندان پیامی از هوشنگ مجتبایی گرفت که نه تنها سهمش را بالا کشیده بلکه زنش را هم از راه به درکرده او به محض خروج از زندان ابتدا مهدی نظری را کشت اما هوشنگ از چنگش گریخت او به جرم قتل دوباره به زندان افتاد اما به وقوع انقلاب از زندان ازاد شد ولی باز هم دستگیر و این بار با حکم صادق خلخالی اعدام شد
داستان مهدی بلیغ داستانی جذاب برای مسعود کیمیایی است. قصه انتقام، خیانت به عهد، نارفیقی و وفاداری. مسعود کیمیایی حتی مهدی بلیغ را می شناخته و از نزدیک او را دیده و بلیغ ماجراهای جالبی از زندگی خودش را برای کیمیایی تعریف کرده و همین آشنایی همه را مشتاق کرده تا روایت کیمیایی از زندگی او را بشنوند.