لیلا کوچکزاده | شهرآرانیوز - اهمیت ترجمه یک کتاب آنجاست که میتواند ما را به کتابی علاقهمند یا از آن دلزده کند. ترجمههای خوب، حلقه اتصال خوانندگان یک کتاب در سراسر جهان هستند. اما سؤال اینجاست که از بین ترجمههای متنوع از یک کتاب، کدام را انتخاب کنیم؟ آن هم در بازار داغ ترجمه کتابها در ایران که تا بیش از ۳۰ ترجمه از یک اثر هم دیده شده است. اما کتابخوانان دراینباره راههای مختلفی را بیان میکنند. مثلا مقایسه چند صفحه یا پاراگراف از کتابی که چند ترجمه دارد یا خوشخوانی، روان بودن متن و توجه به ترجمه اثر از زبان اصلی. امروز در تقویم تاریخی جهان، ۳۰ سپتامبر، ۹ مهر روز جهانی ترجمه و مترجم نامگذاری شده است به همین سبب در گفتگو با دو مترجم مطرح مشهدی، نظر آنها را درباره معیارهای انتخاب یک ترجمه مناسب جویا شدیم و از ضرورت تکرار ترجمهها شنیدیم.
تکرارهای خوب و بد
علی شیعهعلی، مترجم آثار نویسندگان انگلیسیزبانی، چون سلینجر و ونهگات، در ابتدا به دلایل تکرار ترجمه یک کتاب میپردازد و آن را به دو دسته تکرار خوب و تکرار بد تقسیم میکند.
این مترجم مشهدی میگوید: چندین بار ترجمه شدن یک کتاب، ذاتا بد نیست. این موضوع فقط در زبان فارسی هم اتفاق نمیافتد و در تمام دنیا رایج است. اما در کشور ما همچون حوزههای دیگر دچار افراط و تفریط هستیم. مثلا از کتاب «ملت عشق» الیف شافاک، ۳۷ ترجمه در اداره ارشاد ثبت شده است.
جالب اینجاست که مترجم اصلیاش میگوید عنوان کتاب را خودش انتخاب کرده است. ولی مترجمان ما، مانند سریدوزی این کتاب را منتشر کردهاند. این کار باطلی است. دلایلش هم تا اندازه زیادی معلوم است. راحتطلبی مترجم و نگاههای تجاری. درواقع شما تجربه امتحانشده درباره کتابی که فروش میکند را تکرار کردهاید. میگویید ما هم ترجمهای تضمینشده بیرون بدهیم. تازه با این فرض که واقعا مترجم بعدی، اثر را خودش ترجمه کند و از روی کار قبلی کپی نکند.
ضرورت تکرارهای خوب
مترجم آثار سلینجر، تکرار ترجمههای خوب را ضروری میداند و دلایل چندی برای آن بیان میکند: ممکن است اثری، ۵۰ یا ۶۰ سال پیش ترجمه شده باشد. اما از آنجا که زبان فارسی پویاست، بازنگری در ترجمه اهمیت دارد و به آن نیاز است. چون بعضی از ترجمههای قدیمی که اتفاقا ممکن است متعلق به مترجمی اسم و رسمدار باشد، ترجمهای خوب و گویا نبوده یا از زبان واسطه ترجمه شده است. مثلا سروش حبیبی سالها پیش کتابی را از زبان فرانسه یا انگلیسی از ایوان گورچانف به فارسی ترجمه کرد. ولی سالها بعد خودش دوباره این کتاب را از زبان روسی به فارسی بازگرداند و ترجمهای بسیار خوب از کار درآمد.
سروش حبیبی سالها پیش کتابی را از زبان فرانسه یا انگلیسی از ایوان گورچانف به فارسی ترجمه کرد. ولی سالها بعد خودش دوباره این کتاب را از زبان روسی به فارسی بازگرداند و ترجمهای بسیار خوب از کار درآمد.
شیعهعلی میگوید: تکرارهای خوب میتواند، نقصهای ترجمههای قبلی را رفع کند. البته من اعتقاد دارم حتیالامکان نباید موازیکاری کرد. در رمان معروف سلینجر «ناطوردشت» میبینیم که محمد نجفی آن را به زبان محاوره ترجمه کرده است. در حالی که متن اصلی اینگونه نیست. خوب حتما آقای نجفی صلاح دانسته به این شکل ترجمه کند. البته ترجمه اول ناطوردشت، از آقای احمد کریمی بود. ترجمهای درخشان و پایبند به متن اصلی. درهرصورت باید توجیهی برای ترجمه جدید پیدا کنیم. چون مترجمان گاهی میخواهند لحن جدیدی در ترجمه درست کنند. دراینباره میتوان به ترجمه شاهکار مرحوم نجف دریابندری از «بازمانده روز» ایشیگورو هم اشاره کرد که البته اولین ترجمه خودش هم هست و تکراری نبوده. خوب فرض کنید مترجمی این اثر را ساده ترجمه کند و بعد مترجم قهاری خلاقیتهایی به خرج دهد. این هم جزو تکرارهای خوب محسوب میشود. گرچه ما در ایران عموما با جنبه خوب آن روبهرو نیستیم.
ترجمه از زبان مبدأ
مترجم آثار سلینجر، با این توضیح، به شیوههای انتخاب ترجمه خوب از بین چند ترجمه یک کتاب میپردازد و میگوید: قطعا فاکتورهای استانداردی در این باره وجود دارد. اما اینگونه نیست که اگر فلان مترجم سرشناس یا ناشر معروف، کتابی را ترجمه و منتشر کند، دیگر همه چیز تمام شده و معیار خوبی است. در اینجا میتوان به این موضوع توجه کرد که آیا آن انتشارات، سرپرست مجموعه مترجم دارد؟ و سابقه علمی و فرهنگی آن آدم چیست؟
خیلی از بزرگان میگویند اگر سروانتس قرار بود دنکیشوت را به فارسی بنویسد به خوبی قاضی نمینوشت. خوب اینها استثنائات است. ترجمه مستقیم خیلی خوب است، اما در بسیاری از زبانها مثل روسی، چینی و ژاپنی مترجم تخصصی کم هستند.
او ترجمه بیواسطه از زبان مبدأ را هم معیار مهمی در انتخاب میداند که البته آن هم میتواند مثال نقض داشته باشد. شیعهعلی به رمان دنکیشوت اشاره میکند و میگوید: مرحوم محمد قاضی که تحصیلات اکادمیک مرتبط با ترجمه هم نداشت این رمان را از زبان فرانسه ترجمه کرد. در حالی که این کتاب به زبان اسپانیایی و در قرن ۱۶ و ۱۷ نوشته شده بود و لحن پیچیدهای داشت. خیلی از بزرگان میگویند اگر سروانتس قرار بود دنکیشوت را به فارسی بنویسد به خوبی قاضی نمینوشت. خوب اینها استثنائات است. ترجمه مستقیم خیلی خوب است، اما در بسیاری از زبانها مثل روسی، چینی و ژاپنی مترجم تخصصی کم هستند.
برندسازی
به نظر شیعهعلی بهرهبردن از نظر مخاطبان دیگر هم در شبکههای اجتماعی معتبر میتواند راهگشا باشد. او به شبکه اجتماعی گودریدز (Good reads) اشاره میکند. شبکهای که کاربران در آن کتابهایی را که خواندهاند، پیدا میکنند، به کتابها امتیاز میدهند و کتابهای محبوب خود را به دوستانشان توصیه میکنند. البته به گفته این مترجم، حتی رعایت این معیارها هم گاهی نمیتواند فاکتور دقیقی برای انتخاب بهترین ترجمه باشد. چون ممکن است ما همه معیارها را رعایت کرده باشیم، اما مترجم نتوانسته باشد لحن نویسنده را دربیاورد.
این مترجم آثار انگلیسیزبان، به برندسازی مترجمان هم اشاره میکند و در توضیح آن میگوید: هر مترجمی میتواند نویسنده خاص خودش را در زبان مبدأ انتخاب و فقط آثار او را ترجمه کند. این اتفاق به نوعی برندسازی است و مخاطب با خیال راحت میداند، مترجم با لحن نویسنده آشناست و با او اخت شده و میتواند در انتخابش مصمم باشد. به گفته شیعهعلی، یکی از دلایل استقبال از آثار موراکامی در کشور ما همین است که دو تا سه مترجم سرشناس فقط آثار او را ترجمه میکنند.
پایبندی به لحن و ساختار
مریم خراسانی، مترجم ادبی، آنچه ترجمههای مختلف را با یکدیگر متفاوت میسازد، تلاش و نگاه مترجم در پایبندی به لحن اثر و ساختار متن اصلی میداند.
به گفته او واحد ترجمه، جمله است و مترجم باید بتواند جمله به جمله جلو برود و متن را درک کند. باید ببیند ساختار جملات نویسنده چگونه است؛ ساده است یا پیچیده. دایره معنایی کلمات ایهام دارد یا نه. باید به انسجام معنایی متن در ارتباط پاراگرافها با یگدیگر هم توجه کند. پس قدم اول فهمیدن جملههاست و اگر مترجم متوجه نمیشود و نمیتواند ارتباط بگیرد، نباید به سراغ ترجمه آن کار برود.
در فرهنگ فرانسه، کنار بعضی کلمات نوشته کلمات عامه در کنار بعضی هم نوشته خودمانی. خوب اینها با یکدیگر متفاوت است. باز هم میگویم مترجم باید از همه چیز سردربیاورد و با مطالعه به اطلاعات لازم دست یابد.
آنطور که این مترجم میگوید، مترجمان باید با دنیای نویسنده آشنا شده باشند. فهمیده باشند نویسنده چه میخواهد بگوید. درباره زندگی و سبک نویسنده مقاله بخوانند و مطالعه کنند. او میگوید ترجمه ریزهکاریهای زیادی دارد. نباید آن را دستکم گرفت. صبر و بردباری میخواهد. مترجم باید همیشه درحال خواندن باشد و بتواند برای کلمات، واژههای زیای در ذهنش بپروراند. مترجم باید محقق باشد و نباید از تحقیق خسته شود.
خراسانی یکی از دلایل ناموفقبودن مترجمان را تغییر لحن نویسنده بیان میکند و میگوید: ترجمه متن با گفتگوها فرق دارد. باید بتوانی لحن نویسنده را دربیاوری که لازمهاش مطالعه زیاد است تا کلمات را بشناسی. مثلا در فرهنگ فرانسه، کنار بعضی کلمات نوشته کلمات عامه در کنار بعضی هم نوشته خودمانی. خوب اینها با یکدیگر متفاوت است. باز هم میگویم مترجم باید از همه چیز سردربیاورد و با مطالعه به اطلاعات لازم دست یابد.
نیاز مترجمان جدید
مترجم آثار برنده در جایزه گنکور، درباره معیار انتخاب ترجمه خوب هم میگوید: احمد شاملو ذوقی و خلاقانه ترجمه میکرد و من شخصا ترجمههایش را دوست دارم. خوب کسانی که تاحدی به زبان اصلی مسلط هستند، میتوانند خودشان با توجه به ذوق و سلیقهشان درباره انتخاب مترجم تصمیم بگیرند، اما مخاطبان دیگر هم میتوانند با خواندن بخشی از کتاب متوجه رسا بودن متن کتاب بشوند. اینکه نامفهموم نباشد. مخاطبان به خوبی این را متوجه میشوند و اینها به نشر معروف یا مترجم معروف بستگی ندارد. ما مترجمان جوانی داریم که ترجمههای خوبی دارند و باید آثار آنها نیز خوانده و دیده شود. از طرفی آنقدر کتاب در دنیا نوشته میشود که به مترجمان جدید همیشه نیاز هست.