گروه ورزش/شهرآرا،حرف درست را حسن روشن در مصاحبهاش با خبرگزاری فارس به زبان آورد که اعلام کرد:« دراستقلال همه ادعای سرمربیگری دارند!» حسن روشن دست روی عامل بازدارندهای گذاشته که بخش اعظمی ازمشکلات و حواشی استقلال در سالهای ناکامی از همین جا شکل گرفته است؛نقطهای که دانه درشتها و به اصطلاح بازیکنان محبوب حدود خود را نمیدانند و براثر یک زیاده خواهی موروثی وایجاد برخی لابیها میکوشند به آنچه دست یابند که هرگز در حد واندازهشان نیست.
همین فشارها، لابی گرها، مشاورههای ناردست و سهم خواهیها کم دراتخاذ تصمیمهای نادرست سالهای اخیر اثر گذار نبوده است. به وضعیت استقلال لیگ بیستم نگاه کنید. استقلال لیگ بیستم قرار است به کدام دستاورد بزرگی برسد که قبل از آنکه نام مدیرعاملش را بداند یا از نام سرمربیاش رونمایی شده باشد اقدام به جذب بازیکن کرده است؟ آیا استقلال در همین نقطه شروع دچار خطایی ویرانگر نشده است؟
آیا باشگاهی که این طور وارونه قدم در مسیر تصمیم گیری و انتخاب میگذارد میتواند فصل روشنی را پیش روی خود تصویرکند؟ حال سرمربی استقلال هرکس با هر ظرفیتی باشد یا هر مدیری فراخوانده شود آیا در چنین باشگاهی راه برای موفقیت و کامیابی باز است؟ آیا میشود دورنمای روشنی را تصویر کرد وقتی مهم ترین تصمیم باشگاه وسرمربی که انتخاب بازیکن است توسط دیگر افراد انجام شده؟
موفقیت بدون برخورداری از استراتژی صحیح به دست نخواهد آمد واستقلال نیز احتمالا با شرایط موجود محکوم به فنا و نابودی است مگر آنکه معجزهای رخ دهد که تاریخ ثابت کرده شانس نیز سراغ کسانی خواهد رفت که برای رسیدن به موفقیت زحمت و مرارت کشیده باشند.
استقلال به واقع اکنون در ضعیفترین دوران خود به لحاظ انتخاب استراتژی به سرمیبرد و نه تنها برای انتخاب سرمربی و مدیرعامل خود دچار سردرگمی عظیمی شده بلکه قادر نیست مسیر انتخاب بازیکنان را لااقل در ظاهر هم که شده برمدار منطق و تایید افکارعمومی و کارشناسان پیش براند.
استقلال لیگ بیستم یقینا به واسطه این وارونه کاریها به سرنوشتی دچار خواهد شد که درسالهای گذشته شاهدش بودیم. وضعیتی بغرنج که بارها و بارها تکرار شد تا استقلال با وجود برخورداری از ظرفیتهای مناسب سالهای مهمی را از کف بدهد ودست رقیب سنتیاش را برای تکرار قهرمانیها در لیگ برتر باز بگذارد.
به واقع اگر در باشگاه استقلال تصمیم گیریها بر اساس اصول اولیه مدیریت فوتبال پیش میرفت این همه سال ناکامی و سقوط عاید این باشگاه نمیشد اما انتخابهای نادرست و تصمیمگیرهای احساسی و زودتر از موعد که غالبا به جهت تسویه حساب یا اعمال تفکرات شخصی بود، بیشترین لطمه را به باشگاه استقلال وارد آوردند تا این باشگاه اکنون در مایوسانه ترین روزگار خود قرار بگیرد وآیندهای بس تاریک ترازآنچه تا امروز دیدیم را پیش روی خود تصور کند.
به واقع موفقیت تیمی که ابتدا بازیکنانش انتخاب میشوند، بعد سرمربی و در نهایت مدیرعامل امکان پذیرنیست. این اتفاق حتی درتیمهای نیمه حرفهای نیز کمتر رخ میدهد اما دراستقلال سالهای اخیر بارها این روند تکرار شد.
استراماچونی زمانی به استقلال آمد که مدیران باشگاه تمام بازیکنان مد نظر خود را به خدمت گرفته بودند، درحالی که استقلال ابتدا باید سرمربیاش را میشناخت و بعد سراغ پروسه انتخاب بازیکنان میرفت. با این حال سرمربی ایتالیایی استقلال به موفقیتهای نسبی دست یافت اما خود او نیز اسیر سیاست بازیها شد و نتوانست در این باشگاه تاب بیاورد که اگر میآورد شاید در همین شرایط نیز استقلال جام قهرمانی لیگ برتر را بر فراز دستان بازیکنان احساس میکرد.
حال و هوای استقلال بی شباهت به فضای باشگاههایی نیست که قدرتهای در سایه حرف اول را در آن میزنند. آنها که در پس پردهها پنهان شدهاند، کار را پیش میبرند وهیچ نامی از آنها در رسانهها دیده نمیشود وگرنه این همه وارونه کاری و تصمیمات اشتباه عادی به نظر نمیآید.
استقلال امروز درحقیقت محصول تفکر مدیری است که خود مورد تایید اعضای کنونی هیات مدیره باشگاه استقلال نبود. استقلال امروز را مدیری بسته که خود از سوی هیات مدیره فردی خوانده شد که به اعتبار باشگاه لطمه وارد کرده است. آیا شخصی که به قول اعضای هیات مدیره به کیان باشگاه آسیب وارد ساخته باید این گونه در نقل و انتقالات آزاد گذاشته میشد تا براساس تفکرات خودش قرارداد برخی بازیکنان را تمدید کند و با بازیکنان جدید نیز قرارداد منعقد کند؟
باشگاه استقلال قبل از آنکه فرصت جبران داشته باشد بازهم دچار اشتباهی مهلک و کشنده شده است و وضعیتی را به وجود آورده که جا برای شانه خالی کردن سرمربی و حتی مدیربعدیاش از زیر بار انتقادها را باز کرده است. استقلال همین حالا از آنچه باید باشد نیز عقب است.