«به کجا چنین شتابان؟» بیشک این مصرع یکی از مصرعهای معروف یک شعر نو محسوب میشود؛ مصرعی که حتی جنبه ضربالمثل پیدا کرده است و بسیاری در گفتگوهای محاورهای خود از آن استفاده میکنند، بیآنکه بدانند گوینده این شعر، بزرگمردی از بزرگان ادب پارسی است. این شاعر در روزی، چون امروز یعنی ۱۹ مهر سال ۱۳۱۸ خورشیدی در کدکن -جایی که برخی نیشابورش میدانند و برخی تربتحیدریه- به دنیا آمد.
بزرگمردی با نام محمدرضا شفیعیکدکنی که هرگز پای در دبستان و دبیرستان نگذاشت و از آغاز کودکی نزد پدر روحانی خود و محمدتقی ادیبنیشابوری که ادیبنیشابوری دوم باشد، به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت، آنهم به نحوی که در هفتسالگی تمام الفیه ابنمالک را حفظ کرد. او البته در سالهای بعد هم فقه، کلام و اصول را نزد شیخهاشم قزوینی فراگرفت و پس از درگذشت استاد هم زانوی ادب دربرابر مرجع بزرگ وقت، آیتا... سیدمحمدهادی میلانی، بر زمین زد و به آموختن فقه تا رسیدن به اجتهاد ادامه داد. او در همان دوران، دوست شناختهشدهای، چون مقام معظم رهبری داشت؛ دوستی که در سالهای بعد برای فرهنگ و ادب این مرزوبوم پرفایده بود.
اما به درخواست او بود که پس از درگذشت دیگر دوستش، مهدی اخوانثالث، رهبر انقلاب اجازه دفن وی را در باغ آرامگاه حکیم فردوسی توسی صادر کردند؛ امری که بسیاری معترفند در همین روزها بار دیگر تکرار شد تا خسرو آواز ایران نیز همنشین م. امید شود.
بههرروی پای استاد شفیعیکدکنی ملبس به لباس روحانیت را استاد علیاکبر فیاض، موسس دانشکده ادبیات مشهد که از دوران شاگردی ادیب با وی آشنا بود، به دانشگاه باز کرد و او هم این امر را به فال نیک گرفت و پس از گرفتن کارشناسی ادبیاتش از دانشگاه مشهد، این راه را تا گرفتن دکتری ادبیات از دانشگاه تهران و سپس تدریس و پرورش نسل جدید اهل ادب در این دانشگاه ادامه داد؛ حرکتی که هنوز هم با همان شور روزهای نخست ادامه دارد و کلاس درس او که سال ۱۳۹۸ «نشان عالی هنر برای صلح» بهسبب بیش از نیمقرن تلاشش در اعتلای فرهنگ و ادب پارسی را دریافت کرد، پرشورترین کلاس درس بین همه دانشگاههای ایران است.