در تهران دانش آموزی داشتم به نام ساویس. اسم عجیبی است. معنی خاصی هم ندارد. میگفت که اسم پدرم صالح است و اسم مادرم ویستا. ابتدای اسم هر دو شده است اسم من؛ ساویس. برای بعضی والدین، حکایت نام گذاری فرزندان از این قرار است. میخواهند درکنار تمام چیزهایی که دارند و به قول فرنگیها «یونیک» و به قول ما «خاص» است؛ نام یگانه و بیهمتایی را روی فرزندشان بگذارند.
انتخاب اسم برای فرزند، از نخستین گامهای والدین برای تربیت فرزندشان و نشان دهنده باورهای والدین است. هرچند خط قرمزهای ثبت احوال دست وپاگیر نیست و والدین حق دارند اسم مطلوب از نظر خودشان را انتخاب کنند، ما دربرابر هر حقی، مسئولیتی هم داریم.
برخی با انتخاب نامهای مذهبی، مثل علی، سعی در ایجاد یک جریان تربیتی مبتنی بر باورهای دینی دارند که بسیار هم مبارک است؛ هرچند بهتر است به این مهم بسنده نکنیم و روی معنای این اسمها هم عمیق شویم. برخی دیگر با باوری که به هویت ملی دارند، اسم فرزند را از شخصیتهای ملی و اساطیری انتخاب میکنند؛ مثل داریوش و کوروش که این هم پسندیده است. برخی اسمها واژههای پارسی یا عربی هستند که در قدیم اسم خاص نبودند، اما الان هستند مثل پارسا و ایمان. در این بین برخی هم در متون قدیم زرتشتی، پهلوی، عبری و ... دنبال نام میگردند.
یکی از معیارهای انتخاب اسم، باید پیشینه نام در کاربرد زبان روزانه مردم باشد. نامی غریب، گرچه منحصربه فرد، نام مطلوبی نخواهد بود. اسمهای بیش از اندازه خاص، هم به یاد نمیماند و هم امکان شوخی دیگران با آن اسم را فراهم میکند؛ موضوعی که برای آینده فرد مطلوب نیست.
این نکته را هم درنظر داشته باشید که به صرف اسطورهای بودن یک نام، نمیتوان آن را پسندیده دانست. برخی نامهای اسطورهای به شخص ناصوابی اطلاق میشده است؛ مثل آتیلا که در فرهنگ جهان با خون ریزی همراه است؛ چیزی شبیه نِرون و این دو به لحاظ تاریخی تفاوت چندانی ندارند. همین عامل باعث شد بعد از جنگ جهانی دوم، آدولف که اسم کوچک هیتلر بود، در جهان با بی اقبالی مواجه شود. اسکندر، تیمور و چنگیز هم همین وضعیت را دارند. اینها کسانی هستند که به فرهنگ ما خادم نبودند و دریچه خشونت و ظلم را به روی مردم ما باز کردند. تمام اینها یعنی باید پیشینه نام از نظر تاریخی، اجتماعی و سیاسی را بررسی کنیم. گذاشتن نام فردی که میدانیم آدم خوش نامی نبوده است روی فرزندمان، خیانت است.
نکته دیگری که در نام گذاری باید دقت کرد، این است که به برچسبهای ظاهری آن توجه کنیم. مثلا به صرف اینکه نامی در شاهنامه فردوسی آمده است، نمیشود آن را مثبت ارزیابی کرد. برخی از این نامها از آن چهرههای منفور هستند. یکی از آشنایانم نام رُهّام را برای فرزندش انتخاب کرده است. رهام در شاهنامه آدمی خوش گذران و ترسوست که از جنگ فرار کرده است. معلوم است که هیچ پدر و مادری دلش نمیخواهد فرزندش به نام چنین فردی خطاب شود. اگر علاقهمند به انتخاب نامهایی از شاهنامه هستید، دو جلد کتاب «فرهنگ نامهای شاهنامه» نوشته دکتر منصور رستگار فسایی را بخوانید و با ریشه نامها و شخصیتهای شاهنامه آشنا شوید.
اصلاً به فرض که نام، از نظر معنا، مقبول باشد. آیا صرف داشتن معنای خوب، کافی است؟ معلوم است که نه. تلفظ حروف اسم و خوش آوا بودن آن هم مهم است. به همان علت که اسم دخترانمان را نسترن میگذاریم و زنبق نمیگذاریم، انتخاب نام هخامنش با تلفظ درشت و خشنی که دارد نیز خوش سلیقگی به شمار نمیرود.
ممکن است برخی افزایش اقبال به اسمهای فارسی را نشانه مثبتی بدانند، اما بنده به عنوان درس خوانده رشته زبان و ادبیات پارسی این طور فکر نمیکنم. به نظرم بیش از آنکه مردم در نام گذاریها بخواهند به پیشینه تاریخی و فرهنگی شان بپردازند به علاقه مندیهای شخصی خودشان پرداخته اند.
برای نمونه، نام کژال را انتخاب میکنند به این دلیل که مردم کمتر انتخاب کرده اند و ظاهر آن را پسندیده اند، نه به این دلیل که آن را با مطالعه فرهنگ کُردی انتخاب کرده باشند. به بیان دیگر افزایش تنوع اسمها به معنای افزایش مطالعه جامعه یا رخ دادن تغییری چشمگیر در بافت فرهنگی مردم نیست، بلکه گسترش فضای عمومی باعث شده است اسمهای بیشتری را بشناسند که مردم قدیم نمیشناختند. توصیه کلی بنده به پدرها و مادرها این است: ۹ ماه فرصت دارید. برای انتخاب نامی با معنا، روان، متناسب با نام خانوادگی، اعتقادات و فرهنگتان، لطفاً قدری مطالعه کنید.