هوای کلانشهر مشهد امروز آلوده است (۱۴ تیر ۱۴۰۳) راه اندازی ایستگاه ویژه غواصی و کار در اتفاع آتش نشانی مشهد آغاز کار ستاد دهه آخر صفر شهرداری مشهد با محوریت خدمت رسانی به زائران در این ایام قرائت میثاق‌نامه خدمت ۱۷۰۰ دانش‌آموخته علوم پزشکی در حرم امام‌رضا(ع) بایدو فرصتی که زائران از آن سهمی ندارند شهردار مشهد خبر داد: اجرای عملیات تراش و روکش آسفالت بولوارهای نامجو و ارشاد نجات فضای سبز مشهد با آب خاکستری | فضای سبز یاری‌گر منابع آبی آخرین وضعیت خطوط مترو از زبان شهردار مشهد | با تکمیل خطوط متروی مشهد، سرویس‌دهی به زائرانی که با قطار، هواپیما و اتوبوس وارد مشهد می‌شوند، امکان‌پذیر می‌شود ترافیک سنگین در بزرگراه امام‌علی(ع)، میدان امام‌خمینی(ره) و خیابان شیرازی (۱۳ تیر ۱۴۰۳) کیفیت هوای ۴ منطقه کلانشهر مشهد در شرایط «پاک» قرار دارد (۱۳ تیر ۱۴۰۳) اعمال‌قانون ۲۰۳۸ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | ۶۸ نفر در تصادفات مصدوم شدند (۱۳ تیر ۱۴۰۳) ویدئو | برقراری تخفیفات نقدی ۲۲ درصدی عوارض پرداخت و پایان کار شهرداری مشهد شهروند خبرنگار | گلایه شهروند از اسراف برق در محله پورسینای مشهد + پاسخ برگزاری مراسم چهلمین روز شهادت رئیس‌جمهور شهید در مشهد + فیلم و عکس آغاز عملیات اجرایی بهسازی و نوسازی گذر تاریخی نوغان مشهد گذری بر تاریخ قدیمی‌ترین هتل مشهد | «پارس» با پنجره‌هایی رو به ارگ قدیم تصادف مرگ‌بار کامیونت با موتورسیکلت در محور چناران-مشهد (۱۱ تیر ۱۴۰۳) صدور بیش از ۱۵۹ هزار مجوز بهره‌برداری از غرف بازار‌های سیار شهرداری مشهد اعلام نرخنامه مصوب عکس پرسنلی اتحادیه عکاسان و فیلمبرداران مشهد
سرخط خبرها

آخرین اخبار چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

جولان آل، جن و دوال‌پا در شب‌های تاریک | درباره موجودات موهوم در باور مردم مشهد

  • کد خبر: ۴۸۳۸۱
  • ۱۰ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۰
جولان آل، جن و دوال‌پا در شب‌های تاریک | درباره موجودات موهوم در باور مردم مشهد
محمود ناظران‌پور - تاریخ‌پژوه
موجودات موهوم، بخشی از باور‌های هر قومی است. در مشهد هم در باور مردم، چندتایی از این دست موجودات بود و احتمالا هنوز هم کم‌وبیش وجود دارد. جن و آل و مُردوزما یا همان مَردآزما، بخشی از این موجودات بودند که هرکدام به‌نوعی آدم‌ها را می‌ترساندند یا آزار می‌‎رساندند. داستان‌های فراوانی از دیدن هرکدام از این موجودات، در بین مردم وجود داشت که با آب‌وتاب برای هم تعریف می‌کردند. در قلعه‌خیابان، یک رئیس پاسگاه داشتیم که انسان متهوری بود. این داستان را او تعریف می‌کرد. می‌گفت: «یک شب، یک نفر با اسب آمد و خبر آورد که در «هندل‌آباد» دعوا شده و کار بالا گرفته است و اگر پاسگاه دخالت نکند، چند نفر کشته می‌شوند». می‌گفت: «گفتم خودم می‌آیم، ببینم چه خبر است.» روستای هندل‌آباد، حالا در حاشیه جاده سرخس و کمی پایین‌تر از روستای «تنگل‌شور» قرار دارد.
 
رئیس پاسگاه می‌گفت: «لباس فرمم را پوشیدم و کلاهم را گذاشتم و سوار اسب شدم و شبانه راه افتادم به‌سمت هندل‌آباد. از پاسگاه که رد شدم، از گوشه چشمم دیدم یک موجود سفید دراز مثل شبح، از دل تاریکی شب، دارد همراهم می‌آید. گفتم حتما آل است. می‌ایستادم، می‌دیدم می‌ایستد و راه می‌افتادم، می‌دیدم همراه من راه می‌افتد. اسب را می‌تازاندم، می‌دیدم او هم سرعتش را بیشتر می‌کند. گویی جلوتر از من، اما همراه من، اسب می‌راند.» می‌گفت: «تا به هندل‌آباد رسیدم، نصف‌عمر شدم. دم قهوه‌خانه هندل‌آباد، از اسب پریدم پایین و روی تخت نشستم. چند نفری دورم جمع شدند که چی شده سرکار؟ چرا رنگت پریده است؟ گفتم نمی‌دانم چه موجودی بود که از قلعه‌خیابان تا همین‌جا همراهم می‌آمد.
برایم آب آوردند. کلاهم را از سرم برداشتم که آب بخورم که دیدم یک نخ سفید، از گوشه کلاهم آویزان است و فهمیدم همان بوده که هی جلوی چشمم می‌آمده است.»

در داستان‌های «سلیم جواهری» که از داستان‌هایی است که دربین مردم رواج داشته است، از این دست قصه‌ها فراوان است. از این قصه‌ها، کتابی هم در قدیم چاپ شده بود. چاپ سنگی این کتاب در خانه‌ها بود. من این کتاب را خوانده‌ام که ازقضا داستان‌های بسیار شیرینی هم دارد. جایی از داستان، درباره موجود موهومی است که در قدیم معتقد بودند وجود دارد؛ موجودی که ابتدا به شکل بچه یا بره و بزغاله ضعیفی است، اما بعد که مورد ترحم آدم قرار می‌گیرد، ناگهان پا‌های دراز تسمه‌مانند (دوال یعنی تسمه یا کمربند) ش را می‌پیچد دور آدم. در آن داستان، مردی در جنگلی، بچه ضعیفی را می‌بیند و از غذای خودش به او می‌دهد و بعد که می‌بیند بچه نمی‌تواند راه برود، او را بغل می‌کند و می‌گذارد روی کولش و بعد ناگهان می‌بیند که پا‌های بچه، دراز شد و پیچید دور کمر و پاهایش.

واقعیت این است که بیشتر این توهمات و تصور وجود موجودات موهوم، به‌خاطر تاریکی بود. تاریکی، وهم دارد. قدیم، شب‌ها حتی در شهر بزرگی مثل مشهد، آن‌قدر‌ها چراغی نبود و همه‌جا تاریک می‌شد و همین تاریکی، زمینه‌ساز شکل‌گیری باور‌های مختلفی درباره موجودات موهوم بود. جن و پری و آل و مردآزما و دوال‌پا، همه و همه، محصول این ماجرا بودند. شب‌ها، به‌ویژه شب‌های بلند پاییز و زمستان، آدم‌ها دورهم جمع می‌شدند و همین قصه‌ها را برای هم تعریف می‌کردند و باعث می‌شدند این باور قوت بیشتری بگیرد.
بعد‌ها که برق آمد و چراغ‌ها بیشتر و بیشتر شد، این باور‌ها هم کم و کمتر شد. دیگر نه کسی مردآزمایی دید و نه آلی، زائویی را ترساند؛ نه دوال‌پایی بر گرده کسی سوار شد و نه کسی شبانه سر از مجلس عروسی اجنه درآورد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
در دور دوم، شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->