بگذارید همین اول کار و سرچراغی، سمتوسوی خودم را روشن کنم و بگویم کجای ماجرا ایستادهام؛ اینکه سخت باور دارم که گرفتاریهای سرزمینم با یک «جو همت» کم میشوند و نه با یک «جو بایدن»! اگر شما نیز این فرض را بپذیرید، پس شکرخدا در این باره با یکدیگر چالش و مناقشهای نداریم؛ بنابراین میروم سروقت اصل داستان و بلندبلند چنین فکر میکنم: رفقا! من این را میفهمم که مردم کشورم رتبهسوم را در جستوجوی موضوع «انتخابات آمریکا» در گوگل داشته باشند، اما هرگز نمیتوانم درک کنم که چرا بازارهای ما چنین با شدت و غلظت، در پی رفتن یکی از کاخ سفید و آمدن آن دیگر، بالاوپایین شوند. شاید بگویید که همهاش به پولخارجی (دلار) ربط دارد و ناآگاهی یا کم دانایی مرا در این باره بهرخ بکشید! بله، باور بفرمایید من هم تا این مقدارش را میدانم، اما خواهش میکنم بیایید بنشینیم کناردست یکدیگر و ماجرا را بار دیگر و از نمای نزدیک ببینیم.
شاید از شدت روشنی و تکرار این پدیده است که دهشتناکی و قبح و زشتی آن برای یکیک ما ایرانیها عادی شده است و نمیگذارد آشکارا دربارهاش بپرسیم و درباره چرایی و چگونگیاش پرسوجو کنیم. پرسشهایی از این دست که در کجای دنیا بازارهایش به انتخابات آمریکا اینگونه حیثیتی و پررنگ واکنش نشان دادند و بهبیان درستتر چنین زیرورو شدند؟ در خود ایالاتمتحده که انتخابات در آنجا برگزار شد، بازارها چنین آیا بالاوپایین شدند؟ در بازارهای مالی و سرمایهای هنگکنگ و سنگاپور و تایوان و دبی و ژاپن چه؟ مگر نه اینکه این کشورها بهمراتب اقتصادشان تأثیرپذیرتر از تحولات سیاسی و اقتصادی آمریکاست و اقتصاد نحیف و آسیبدیده ما بهجز تحریم شوم، میراث و بهره و آوردهای از اقتصاد آنسوی آتلانتیک نبرده است؟ پس واقعیت ماجرا چیست؟
بیشک ما میتوانیم مته بهخشخاش نگذاریم و چشم خودمان را ببندیم و این ماجرا را نیز مانند برخی ماجراهای دیگر عادی جلوه دهیم و لاپوشانی کنیم و بگوییم: «انشاءا... گربه است!» و هر پرسشگری را نیز به توهم توطئه یا هر چیز دیگر متهم کنیم یا اینکه صفرتاصد ماجرا را زیر سر تحریمهای ویرانگر بدانیم. همچنین میتوانیم خاماندیشانه از ارتباطات مویرگی در دهکدهجهانی سخن بگوییم یا پای «اثر پروانهای» را بهمیان آوریم و اظهار فضل کنیم: «بالزدن پروانهای در برزیل میتواند سبب تندباد در تگزاس شود!»، اما همه میدانیم که اینها هیچیک پاسخ ما نیستند و یکجای کار میلنگد و دستبرقضا بدجور هم میلنگد!
سخن کوتاه کنم. باور کنید من نمیدانم که مردان سیاست باید پاسخ این پرسش را بدهند یا مردان اقتصاد؛ یا پاسخ را در این آشفتهبازار باید از زبان دلالهای کفبازار بجویم؟ کسی چه میداند! شاید هم دارندههای «ژنخوب» و «ویژهخوار»هایی باید پاسخ مرا بدهند که ۶ ماه مانده به انتخابات آمریکا با تردستی چنان بلایی بر سر اقتصاد رنجور سرزمینم میآورند که یک واحد پول خارجی را بهعدد بیش از ۳۰ هزار تومان برسانند تا پس از رفتن این یکی از کاخ سفید و آمدن آن دیگری، بتوانند با کاهش ۱۰ هزارتومانی نیز همچنان خر مرادشان را برانند و از آب گلآلود این اقتصاد بیمار، ماهی خودشان را بگیرند. با این همه، اگر شما فردی را یافتید که بتواند این «چرا» یی را پاسخ گوید، سلام مرا نیز به او برسانید!