مرحوم میرزا مهدی اصفهانی یکی از چهرههای حوزه شیعی در یک سده گذشته است. وی حیات خود را صرف در ساحت دین و تعلیم و تعلم در حوزه معارفی اسلام نمود و با بر جای گذاشتن آثار مکتوب، شاگردان و مکتبی که دنباله روان و مخالفانی در حوزه شیعی یافت، به سوی عالم باقی شتافت.
شاید نخستین پرسشی که انسان را در مواجهه با میرزا مهدی اصفهانی درگیر میکند این باشد که تفاوت وی با دیگران از هم عصرانش در چه بود که موجب مطرح شدن اندیشه و آثار وی شد. اگر میرزا مهدی اصفهانی را به صرف علوم فقهی حوزوی بررسی کنیم، بیجا نیست که بدانیم استاد وی همچون شیخ نائینی در فقه و بلکه اصول از وی نامورتر بود و بلکه میرزا در ابتدای ورودش به حوزه مشهد معروف به تدریس تعالیم اصولی و فقهی نائینی بوده است. بنابراین، نمیتوان گفت که اصول و فقه از شاخصههای ممیز میرزا در مطرح شدن نام و اندیشه وی بوده است، هرچند ممکن است که در تدریس مبانی استاد خود از ویژگیهای برجستهای هم برخوردار بوده باشد.
شاید تأملی در مهمترین کتاب میرزا مهدی اصفهانی، یعنی همان کتاب «ابواب الهدی»، بتواند پاسخی برای این پرسش ما فراهم آورد. ابواب الهدی، چنان که از نامش برمی آید، اشاره به مسئله هدایت و البته مهمتر از آن دروازههای هدایت دارد. با این نام، دست کم میتوان بدین حدس رسید که میرزا مهدی اصفهانی درباره مسئله هدایت مخاطبان خود، آن هم از مسیری خاص تأمل میکرده است. او، خود، در مقدمه کوتاه این اثر مینویسد «خواستم به حول و قوه الهی، رسالهای موجز بنگارم که راهنمایی به مسیر هدایت و زدوده از راههای هلاکت باشد». با توجه به اینکه فضای پیرامونی میرزا مهدی در دوران حیات وی معمولا دینی بوده و فرهنگ اعتقادی مردمان بیش از هر فرهنگ و نظام فکری دیگری بر آنان حاکم بوده است، هدایت دوباره مردمان میتواند نشانهای از این باشد که میرزا را تأملی در مبانی اعتقادی و دینی مردمان و بلکه بسیاری از عالمان دینی پدید آمده بود.
نکته مورد اشاره راقم این سطور این است که با اینکه میرزا در جامعه با ارکان فکری و اندیشگی دینی میزید، هنوز نوشتن اثری در هدایت مردمان را لازم میداند، زیرا خود در جای دیگری میگوید که در اندیشه عالمان دینی تأمل کرده و بر آن بوده است که اگر امام دوازدهم (عج) امام هدایت است، چرا مردمان علم و دانش خود را از مسیرهای دیگری پی میجویند. چرا آن چنان که شایسته و بایسته پیروی از امام است، و اوست که حجت خداوند برایشان است، هنوز نگاه اندیشگی برخی مسلمانان به اندیشههای فیلسوفان یا نظامات اندیشگی منطقی و فلسفی یونانی است؟ میرزا، نهضت ترجمه را آفت و سبب دوری مسلمانان از علوم اهل بیت (ع) میداند.
اگرچه در منقولات میرزا آمده است که خود در عالم رؤیا امام غایت (عج) را زیارت کرده و بر سینه شان عبارتی یافته است که هرکه علم را از منبعی غیر از ما بگیرد، مساوی با آن است که ما را انکار کرده است. البته برخی دیگر این خواب را به مکاشفه تعبیر کرده اند، اما هرچه باشد، یک سؤال برای راقم این سطور باقی میماند و آن این است که آیا همان تأملات میرزا درباره حدود و ثغور اندیشگی مردمان را باید تأملی فلسفی (در معنای به کارگیری خرد و پرسشگری درباره هر موضوعی) دانست یا نه. آیا اگر سخن سقراط را بپذیریم که فلسفه با حیرت و پرسش آغاز میشود، نمیتوان گفت که این تأمل میرزا، خود، اولا و بالذات تأملی فلسفی است؟
برخی ممکن است پاسخ گویند که عقل در میرزا عقلی دیگر است. این سخنی مغشوش و البته نامعلوم است.
در عالم اندیشمندان اسلامی میرزا مهدی اصفهانی نخستین فردی نبود که سخن از بازگشت به نوعی خاص از هدایت میراند. او در عین حال آخرین فردی نخواهد بود که سخن از تصحیح اعتقاد مردمان خواهد راند. مخالفت با فلسفه از همان ابتدای مواجهه با آن پدید آمد. حتی اگر یونان را از منابع فکر فلسفی بدانیم، یونانیان از در مقابله با اندیشههای سقراط درآمدند و جام شوکران به وی نوشانیدند. سوفسطاییان در برابر فیلسوفان شوریدند. به هر حال، داعیه هدایت گرچه امری سزاوار است، به همان ترتیب امری دشواری هم به حساب میآید. مهمترین داعیه قرآن هم هدایت است.
اندیشه میرزا مهدی اصفهانی پس از گذشت دههها از وفات وی همچنان منشأ بحثهای بسیاری در حوزه اندیشگی شیعه شده است. ابواب الهدی، گذشته از موافقت ها، البته با مخالفتهای زیادی مواجه شده است. هنوز زمان تعیین دقیق میزان تأثیرگذاری میرزا بر فرهنگ باور و اندیشگی شیعی فرا نرسیده است، اما همه این دعاوی که حول این اندیشه وجود دارد در نهایت ما را به سمت میزان این تأثیرگذاریها راهنمایی خواهد کرد.