قاسم فتحی | شهرآرانیوز - جمشید مشایخی همیشه پیر بود. همیشه موهای سفیدی داشت. همیشه نقش پدرها و برادرهای دلسوز را بازی میکرد. نسل ما و حتی یکیدونسل قبلتر از ما هم مشایخی را با همین شکل و شمایل همیشگیاش به یاد میآورند. توی «خشت و آینه» ابراهیم گلستان که سال ۱۳۴۰ تولید شده، سیساله بود، ولی انگار پنجاهساله نشان میداد. او در واقع نماد پیر فرزانهای بود که راه راست را میتوانست به همه نشان بدهد و مدام سخن حکمتآمیز بگوید و این توانایی را داشت که توی خشت خام خیلیچیزها را تماشا کند و جوانها را سر عقل بیاورد. بعید میدانم تا چندنسل دیگر این شمایل از جمشید مشایخی در حافظه بصری ایرانیان از بین برود.
قیصر
او بخش پررنگی از خاطرات خوب سینما و تلویزیون کشور است. حضور او در «قیصر»، «هزاردستان»، «طلسم»، «سوتهدلان»، «ماه عسل»، «گاو»، «سرب» و ... نمونههایی از این خاطرههای ماندنی است. او در سال ۱۳۶۳، بابت بازی در دو فیلم «گلهای داوودی» و «کمالالملک»، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر شد. از نمایشهای مهم او بازی در نقش «بزرگ آقا» در نمایش «میراث» به کارگردانی بهرام بیضایی در تالار ۲۵ شهریور در آذر ۱۳۴۶ بود. البته در کارنامه او بازی در نقشهای بیرحم مثل «شازده احتجاب» و «کمالالملک» و رضا تفنگچی/خوشنویس در سریال «هزار دستان» هم وجود دارد.
هزاردستان
جمشید مشایخی سال ۱۳۳۶ به استخدام اداره تازه تأسیس هنرهای دراماتیک درآمد و به عنوان بازیگر کار خود را در برنامه نمایشی کانال سوم غیردولتی آغاز کرد، اولین فعالیت هنری وی بازی در تلهتئاتر «بعد از سی سال» به کارگردانی علی نصیریان در سال ۱۳۳۹ بوده است و با ایفای نقش در فیلم کوتاه «جلد مار» هژیر داریوش به همراه فخری خوروش جلوی دوربین رفت.
کمالالملک
او حتی به خاطر بازی سینماییاش برای مدتی از کار تئاتر اخراج شد. رفتار کدخدامنشانه، اظهارنظرها و واکنشهایش به بازیگران جوانتر اغلب تیتر روزنامهها و خبرگزاریها میشد و البته خیلیها در مقابلش و به احترام کسوتش چیزی نمیگفتند. مثلا بعد از اینکه رضا عطاران گفته بود برای خنداندن مردم حاضر است شلوارش را هم پایین بکشد خطاب به او با عصبانیت گفت: «آقای رضا عطاران اگر میخواهید مردم را بخندانید بهتر است از بالای یک درخت چنار بپرید که مردم بخندند نه اینکه آن سخن زشت را به کار ببرید که من از گفتنش شرم دارم.» و بعدش هم گفته بود: «هنرمندان ما باید معلم اخلاق باشند و ما نباید به خاطر بیاخلاقیها به این افراد جایزه هم بدهیم.»
او اغلب در نقشهای دوم یا مکمل حضور پیدا میکرد، اما چنان در ایفای نقش تبحر داشت که به اندازه بازیگر نقش اول دیده میشد و تأثیرگذار جلوه میکرد. در «قیصر» نقش کوتاهی بازی کرد و در چهل وپنج سالگی اش ما در مقام تماشاگر میپذیریم که او هم میتواند دایی فرمان باشد و هم نقش پیرمردی شکستهبال و خانه نشین را بازی کند که خواهرزاده جوانش، قیصر، معتقد است که خان دایی اش او را مأیوس کرده است. گاهی مانند «خانهای روی آب» یا «جرم» تنها همان حضورش در یک تک سکانس، آنقدر اثرگذار است که او را به یاد بیاوریم.
داستان هولناکی که او در مورد کرمها و فرو کردن میله برق درون خاک برای دکتر سپیدبخت تعریف میکند، به همان اندازه بازی او را پرجلوه میکند که حضور مرتضی افجهای در برابر رضا سرچشمه (پولاد کیمیایی) و حرفهایی که درباره شکستن اعتصاب و نفت میزند. جمشید مشایخی شامگاه ۱۳ فروردین سال ۹۸ و پس از طی یک دوره بیماری درگذشت. این بازیگر پیشکسوت که از بیماری گوارشی رنج میبرد، در طول تعطیلات نوروز در بیمارستان «عرفان» بستری بود و در نهایت بر اثر سکته جانبهجان آفرین تسلیم کرد.