.. اما شما، در خواندن این کتاب عجله نکنید. اگر حال یا وقتش را ندارید یا آن را به هر دلیل نمیپسندید، از همینجا خواندن را قطع کنید. یا همه یا هیچ! به عبارت دیگر، یا اصلا نخوانید یا همه را بخوانید که اگر بد و خوبی در این کتاب است -هرچه هست- «درهم» است.
این کلمات، عبارتهای آغازین دیباچهای بر کتاب «فضیلتهای فراموششده» است؛ کتابی از دانشمند فرزانه، مرحوم حسینعلی راشد، در وصف برخی ویژگیها و احوال پدر بزرگوارش، مرحوم حاجآخوند ملاعباس تربتی.
کتاب هم در متن اصلی -به قلم مرحوم راشد- و هم در دیباچه و مقدمات خود، هرگز نخواسته است یک فراانسان غیرطبیعی را به شکل رؤیایی و آرمانی روایت کند، بلکه زندگی آسمانی یک انسان معمولی را در زمین، نشان داده است. مرحوم حسینعلی راشد را معمولا مردم بهخاطر سخنرانیهای مشهورش در رادیوی ملی ایران -پیش از انقلاب اسلامی- میشناسند؛ سخنرانیهای اثرگذار و عجیبی که از رانندههای تاکسی در تهران تا نخستوزیر افغانستان در کابل، مسحور و شیفتهاش بودند، اما کمترکسی با سجایای اخلاقی و مراتب فضل و دانش او آشناست و شاید بسیاری ندانند که همان سالها ازسویی در احاطه علمی، بالاترین جایگاه استادی دانشگاه و حوزه را داشت و ازسوی دیگر در سلوک فردی، صاحب مراتب والایی از اخلاق و معنویت بود که در اقران او بهدشواری میشد یافت. مرحوم حسینعلی راشد به درخواست و اصرار برخی کسانی که اوصاف شگفت پدرش را شنیده بودند، چیزهایی را که از زندگی او بهخاطر داشت، ثبت کرد و این نوشتهها ماند تا سالها بعد که به همت فرزندش بهصورت کتابی مختصر درآمد.
انتشــــــــار کتاب فضیلتهای فراموششده که بازخوردهای مثبت فراوان داشت و با استقبال گسترده و باورنکردنی مخاطبان روبهرو شد، البته حاصل توفیق روزنامه اطلاعات بود؛ حجتالاســـلاموالمسلمین دعایی و حجتالاسلاموالمسلمین حجتیکرمانی با سامان دادن و ایجاد زمینه نشر آن و خصوصا استاد جلال رفیع با مدیریت نشر و نگارش دیباچه مفصل و مفید خود، کتابی به بازار خواندن و اندیشه عرضه کردند که تا امروز ۵۴بار به چاپ رسیده است.
در روزگاری که یا فرورفتن در مناسبات مادی دنیا، همه را از حقایق معنوی غافل ساخته یا گرفتاری در برخی حواشی، زمینه را برای نشر و گسترش خرافات و اوهام فراهم کرده است، این کتاب، هم نسخهای پیراسته از الگوی زندگی طبیعی و عادی با گرایش معنوی به دست داد و هم زمینه مناسبی را برای توجه بیشتر و گرایش عمومی به معنویت و روحانیت و ارزشهای اخلاقی ایجاد کرد.
خصوصیت ممتاز مرحوم حاجآخوند این بوده است که در متن یک زندگی روستایی ساده و از خلال سلوک عادی و معمولی دنیایی خود، به چنان وارستگی و ارتقای روحی عجیبی رسیده بود که مردم درباره او میگفتند: «ما که پیامبران را ندیدهایم، اما گمان میکنیم اگر آنها را نیز میدیدیم، کسانی شبیه آخوند بودند.»
در همین حال که مردم کوچهوبازار چنین شیفته و دلباخته او بودند، بزرگان و فرزانگان، حسرت مقامات علمی و شخصیت معنوی او را میخوردند و معتقد بودند اگر او میخواست، شهرتی جهانگیر و کمنظیر مییافــــــت. مرحوم بدیعالزمان فروزانفر او را با تعبیر «دنیا به دور این مرد، نگشته است» میستاید و آقابزرگ شهیدی، حکیم معروف، میگوید: «اگر به این شدت تعبد نمیداشت، بهجای خراسان همه دنیا را تحتتأثیر قرار میداد» و حاجآقا حسین قمی، مرجع تقلید و فقیه بزرگ، از او چنین یاد میکند: «حاجآخوند ملاعباس نهفقط از خوبان عالم اسلام، بلکه از خوبان دنیاست.»
مرحوم حاجآخوند با مردم و درمیان مردم میزیست. در زمین کشاورزی بیل میزد. محرومیتهایی بیش از محرومیت دیگران داشت. با مشکلاتی بیش از مشکلات دیگران دستوپنجه نرم میکرد و در چنین وضعیتی، مقامات و درجاتی معنوی در عبادت و معنویت و روحانیت داشت که بزرگان به آن غبطه میخوردند.
او گرچه دانشمند و فقیه بزرگی بود، مدارج علمی حوزوی و مقامات روحانی و معنویاش را فراموش کرد و همچون یکی از افراد ساده و سطح پایین طبقات اجتماعی، به ایفای وظایف دینی و نقشآفرینی پرداخت. امروز که به هزارویک دلیل، یافتن امثال او بسیار دشوار است و فضیلتهایی از نوع خصال و سجایای او بهراستی فراموش شده است، خواندن این کتاب ضروریتر از همیشه به نظر میرسد تا بدانیم و به یاد داشته باشیم و باور کنیم که روزی بر این خاک، کسانی، چون او میزیستهاند و روزگاری چنین کسانی با حقیقت روحانیت در لباس روحانیت بودهاند.