ریحانه صادقی | شهرآرانیوز - «احساس بدبختی میکنم، چون شریک زندگیام بلد نیست خوشحالم کند»، «دوستی ندارم که بتوانم به او اعتماد کنم، چون همه آدمها خودخواه هستند»، «چندینبار است که در این امتحان مردود شدهام، چون استادم با من مشکل دارد»، «نمیتوانم حتی برای یک روز احساس بدبختی و ناکامی را از خود دور کنم، چون دنیا قدر مرا نمیداند». همه ما با افرادی روبهرو شدهایم که همیشه در دنیای بیرون بهدنبال پیداکردن یک دلیل یا یک مقصر برای مشکلاتشان هستند. این آدمها شاید دوستان ما، خویشاوندانمان، همکلاسیهایمان یا همکارانمان بوده باشند. انداختن تقصیر به گردن دیگری یا بخت بد، کار آسانی است، اما ما باید شجاعت و ظرفیت روانشناختی درک این را داشته باشیم که بخش زیادی از آنچه برای ما اتفاق میافتد، پیامد کنشهای ماست. افرادی که توان طرح سؤال درباره موقعیتهای خاص زندگی خود را ندارند، همیشه احساس ناخشنودی میکنند. مفهوم خوداندیشی ما را به فاصلهگرفتن از قطعیتها و بهچالشکشیدن تعصبات فرامیخواند و به ما یادآور میشود موجوداتی آزاد هستیم که توانایی مستقلبودن در تصمیمگیریها را داریم. خوداندیشی ما را بهسویی سوق میدهد که از خود بپرسیم بهواقع چه از زندگی میخواهیم و چهچیز موجب شادی ما میشود.
شده است با خودتان فکر کنید «باید سفر کنم، باید از همهچیز دور شوم، باید از مرزهای خود فراتر بروم تا خودم را بشناسم»؟ خبر خوش اینکه برای یافتن خود حقیقیتان نیازی به تغییر مکان یا جغرافیا ندارید. حقیقت این است که ما هرجا برویم، همین خود خودمان باقی میمانیم. دانش در درون ماست و راه رسیدن به آن خوداندیشی است. همچنین باید حواسمان باشد که توانایی خوداندیشی چیزی نیست که یکشبه بهدست آید. خوداندیشی فرایندی است که با آن میتوانیم به واقعیت خود از دریچههای متفاوت بنگریم. در این فرایند ما خواهیم توانست پرسشهایی چالشبرانگیز برای خود مطرح کنیم که سبب گشایش ذهنمان میشوند. بدین طریق نهتنها خودمان، بلکه میتوانیم هرآنچه را در اطرافمان میگذرد به چالش بکشیم. خوداندیشی مانند ماشینی برای رشد شخصی است، مانند سفری است که همه ما بلیت رفتن به آن را از ابتدا داشتهایم. با این حال، شاید باورتان نشود، اما بیشتر ما هرگز از این بلیت استفاده نمیکنیم. بیتوجهی به این مفهوم آنقدر گسترده است که بسیاری از آموزگاران و مرشدان حوزه رشد شخصی، خوداندیشی را «هنری فراموششده در روانشناسی» میدانند؛ حتی در روانشناسی!
در همین ابتدا باید روشن سازیم که مقصود از «موفقیت» فقط رسیدن به جایگاهی ممتاز در جامعه نیست. معنای موفقیت، پیش از هرچیز، رسیدن به سعادت و آسایش است؛ داشتن این توانایی که خالق شادی خود باشیم. بنا بر پژوهشهای دنیل گلمن (Daniel Goleman)، سردبیر مجله روانشناسی امروز (Psychology Today)، خوداندیشی نقشی بسیار پررنگ در زندگی ما دارد. خوداندیشی است که ما را قادر میسازد هوش هیجانی را در خود پرورش دهیم. کسی دارای ظرفیت خوبی برای خوداندیشی است که این قابلیت را دارد که تمایلات ناگهانی خود را مدیریت کند. او کسی است که برنامهریزی میکند و شعور اجتماعی مطلوبی دارد. چنین افرادی درک میکنند که زندگی یک مسیر پیوسته برای یادگیری است که در آن ما باید مقابل همه آنچه در پیرامونمان است، پذیرا باشیم.
چنین فردی قابلیت برقراری یک گفتمان درونی سلامت و کاربردی را با خود دارد. گفتمانی که به کمکش خطاها، نقصانها، پریشانیها و نگرانیهایش را کشف کند تا بتواند آنها را التیام بخشد و هرروز به انسانی بهتر تبدیل شود. امانوئل کانت در کتاب «سنجش خرد ناب» خود در اینباره میگوید «جهان بیرون که پیرامون ما قرار دارد، درواقع بازتابی از خود درونی ماست». به عبارت دیگر، اگر تصویر درونی ما از خودمان دارای ویژگیهایی همچون عزت نفس کم و تعصب باشد و قابلیت خوداندیشی نداشته باشیم، همه این ویژگیهای منفی سبب میشوند که جهان بیرون در نظر ما سرکوبگر و خاکستری به نظر بیاید و چیزی برای عرضه به ما نداشته باشد. خوداندیشی به «آگاهی حاصل از خوداندیشی» منجر میشود. آگاهی حاصل از خوداندیشی درواقع یک توانایی «فراشناختی» (metacognitive) است که همه ما توان فراگیری و تقویت آن را داریم. معنای آگاهی حاصل از خوداندیشی، در درجه اول این است که بتوانیم درباره فرایندهای ذهنی و احساسی خود تفکر و اندیشه کنیم تا آنها را درک کنیم و بر آنها چیره شویم.
رسیدن به این مرحله نهفقط یک هدف ساده، بلکه یک ضرورت است. میتوانیم به آن همچون تولدی دوباره بنگریم، مثل بیدارشدن روبهسوی آگاهی، همچون نوری که بر تاریکی میتابد. به کمک خوداندیشی درک خواهیم کرد که هرکدام از ما صدای خود را داریم و همینطور، ابزار درست برای آنچه میخواهیم باشیم. برای دستیابی به این مرحله، باید به این 7نکته توجه شود:
دانش خود را عمق ببخشید و پیشینه خود را بشناسید: یکی از گزینههای مناسب برای شناخت خود، این است که ریشههایمان را بکاویم. گاهی یک سبک خاص تربیتی از جانب والدین یا سبک آموزش خاصی در اینکه ما حالا چه هستیم و خود را چگونه میبینیم، نقشی تعیینکننده دارد.
نیازها، انگیزهها و احساسات خود را بشناسید: انسانها تمایلات اجتماعی بسیاری دارند. ما به احساس صمیمیت نیاز داریم، به احساس تعلق به یک گروه اجتماعی خاص و به دستیابی به اهدافی خاص. اگر انگیزههای خود را درک کنیم، میتوانیم بسیاری از احساساتمان را نیز درک کنیم. گاهی نیز در این مسیر درخواهیمیافت که بسیاری از این تمایلات، درواقع قیدهایی هستند که اصلا کمکی به رشد شخصی ما نمیکنند.
سازوکارهای دفاعی خود را بشناسید: سازوکارهای دفاعی ما زمانی فعال میشوند که هویتمان در خطر قرار میگیرد یا وقتی که با اطلاعاتی رنجآور درباره خودمان روبهرو میشویم. آگاهبودن از اینکه چه چیزهایی موجب برانگیختن این واکنشها میشود و اینکه ما معمولا از چه راهبردهایی برای دفاع استفاده میکنیم، بیشک اطلاعاتی واقعبینانه درباره عمیقترین ترسها، نقصانها و نیازهایمان در اختیار ما قرار میدهد.
نقاط قوت و ضعف خود را بررسی کنید: انسان ملغمهای است از شایستگیها و کاستیها، فضیلتها و عیبها، نورها و سایهها. آگاهبودن از هریک از این وجوه و بررسی موشکافانه آنها، بیشک ابزاری مهم برای کار روی خود و خوداندیشی در اختیارمان قرار میدهد.
اهداف خود در زندگی را بیابید: زندگی بدون هدف، فقط وجود داشتن است. ذهنی که هدفی ندارد، موفق به شکوفایی نخواهد شد، شاد نخواهد بود و انگیزه و دلیلی برای هرروز ازخواببرخاستن نخواهد داشت. از اهدافی که هماکنون زندگی شما را تعریف میکنند، فهرستی تهیه کنید. بررسی کنید که چرا این اهداف برای شما اینقدر اهمیت دارند و چه کارهایی برای دستیابی به آنها انجام میدهید.
از «حباب فرهنگی و اجتماعی» پیرامون خود آگاه باشید: خوداندیشی، اگر با نگرشی نقادانه استفاده نشود، هیچ معنا یا غایتی نخواهد داشت. از خود چنین سؤالهایی بپرسید: چگونه جامعهای که در آن زندگی میکنم، مرا متأثر میکند؟ آیا من در بند صنعت مد هستم؟ آیا خیلی نگران این هستم که دیگران چه فکری درباره من میکنند؟ آیا من همرنگشدن با جماعت را نسبت به دنبالکردن تمایلات واقعی خود در درجه بالاتری از اهمیت قرار میدهم؟
خوداندیشی را به عادتی روزانه در خود تبدیل کنید: در روز باید دستکم نیمساعت را به خوداندیشی اختصاص دهید. روی چیزهای مهم زندگیتان متمرکز شوید؛ روی موقعیتهای احساسی و ذهنی، روی آنچه در اطرافتان قرار دارد. ذهنآگاهی را تمرین کنید. یک دفترچه یادداشت داشته باشید، پیادهروی کنید، نقاشی کنید و سکوت کنید و ساکت بمانید. در پایان، خوداندیشی را به عادتی آگاهانه تبدیل کنید. برای اینکه هرروز به انسان آزادتری تبدیل شوید، بیمایگی، ترس و بیاشتیاقی و ملال را در منطقه امن خودتان کنار بگذارید. سعادت حقیقی را پدید آورید و در سایه آن خود را بازیابید.