روزی امیلیا سانچز، پژوهشگر دانشگاه کلمبیا، در پاورقی یک پژوهش ژنتیک قدیمی به مسئله عجیبی برخورد. در بخش قدردانی این پژوهش، نویسنده که یک متخصص ژنتیک مشهور بود، از زنی به نام جنیفر اسمیت به دلیل برنامهنویسی و انجام همه محاسبات پژوهش تشکر کرده بود.
سانچز پژوهش را به همکارش، رالفز، نشان میدهد و متوجه میشود سطح محاسباتی که جنیفر اسمیت در این پژوهش انجام داده، در بازه کنونی، میتوانسته است او را به مؤلف پژوهش تبدیل کند. امیلیا و رالفز متوجه شدند که در دیگر پژوهشهای حوزه ژنتیک جمعیت نیز مشارکت زنان در فرایند پژوهش تنها در پاورقیها ذکر شده است.
سالها بعد، با تماشای فیلم «اشخاص پنهان» که در آن ۳ ریاضیدان زن در پشتصحنه یکی از مأموریتهای ناسا به تصویر درآمده بودند، ماجرا دوباره برای سانچز و رالفز اهمیت پیدا میکند و این بار به این فکر میافتند که فرضیه خود را بیازمایند: اینکه نام چه تعداد از برنامهنویسان، در حیطههای مختلف علمی، تنها به پاورقیها ختم شده است و چه تعداد از آنها زنان هستند.
سانچز و رالفز با کمک گروهی از پژوهشگران دانشجو، آرشیو بیستساله مقالات یک ژورنال تخصصی در حوزه ژنتیک را بررسی کردند و نامهای مؤلفان پژوهش و افرادی را که در پاورقیها آمده بودند دستهبندی کردند. بعد از بررسی بیش از ۸۰۰ مقاله که حدود هزار مؤلف داشتند (۹۳ درصد از این مؤلفان مرد بودند)، فرضیه اولیه سانچز اثبات شد: نام زنانی که در این پژوهشهای معتبر مشارکت مؤثری داشتند، به جای آنکه به عنوان یکی از مؤلفان پژوهش مطرح شود، بیشتر در بخش قدردانی ذکر شده بود.
گروه پژوهشی سانچز و رالفز با شناسایی تعصبات موجود در پژوهشهای گذشته، امیدوارند بتوانند در پژوهشهای علمی امروزی نیز توجهها را به نام کسانی جلب کنند که در پژوهشها مشارکت دارند و گاه دیده نمیشوند.
مارشا ریچموند، تاریخپژوه، که درباره مشارکت زنان در علم زیستشناسی مطالعه میکند، میگوید دستکمگرفتن مشارکت زنان در پژوهشهای علمی پدیده جدیدی نیست و سابقهای طولانی دارد و بهاحتمال ریشه آن به علم نجوم بازمیگردد. برای نمونه، رایانههای رصدخانه هاروارد که اوایل قرن بیستم، موقعیت و خصوصیات ستارگان را محاسبه میکردند و به اکتشافهای مهمی در حوزه نجوم دست پیدا کرده بودند، در واقع بازتابی از نقش زنان ناسا در سالهای بعد بودند.
ریچموند همچنین مطرح میکند که زنان در طول تاریخ، علاقهمند به ورود به حوزههای علمی نوظهوری مانند بومشناسی و علم پرتوها بودند و استخدام آنها ارزانتر از همتایان مردشان بود، اما با پیشرفت این حیطههای علمی، زنان ناگهان به حاشیه رانده میشدند و مردان جایگاه آنان را به دست میآوردند.
پژوهشهای ریچموند و سانچز و همکارانشان بر این نکته تأکید دارند که با پردهبرداری از حضور زنان در پژوهشهای ژنتیک جمعیت، میتوان دانشمندان آینده را از تأثیر منفی کلیشههای جنسیتی در علم آگاه کرد. چنین پژوهشهایی میتواند راه را برای موفقیت زنان در حیطههایی که همچنان مردان اکثریت آن را تشکیل میدهند هموار کند. رالفز میگوید: «هرچه بیشتر زنان را مشغول کارهای علمی ببینیم، بیشتر برایمان عادی میشود. ما امیدواریم این مسئله در نهایت به تحولی بزرگ منجر شود.»
منبع: Smithsonia