اینکه میگویند: «گربه برای رضای خدا موش نمیگیرد!» حرف بیربطی نیست؛ بهویژه در زمانه ما که بیشتر کارها فقط برای بهدستآوردن منفعت است. اما در تاریکترین ادوار تاریخ هم بودهاند کسانی که خلاف این قاعده فراگیر عمل کردهاند و همه زندگیشان را وقف رضای خدا و خلق خدا کردهاند.
بهطور مشخص از صنفی بهنام پرستاران سخن میگویم که در روزگار بلای بزرگی بهنام کرونا، تازه دارد قدر و قیمتشان شناخته میشود. با آنها که از سر اضطرار به این شغل پناه آوردهاند کاری ندارم، اما کسانی که از سر اختیار جامه سپید پرستاری را بر تن میکنند تا مرهمی بر زخمها و جراحتهای بیماران بگذارند، پدیدههای شگفتانگیزی هستند. راهبردن به چشماندازی که پرستاران جهان را از آنجا بهتماشا مینشینند، کار دشواری است.
برای فهم بهتر جان و جهان پرستاران میتوان در عشق بیبدیل مادر به فرزند تأمل کرد؛ عشقی دیوانهوار که در پس آن هیچ توقعی پنهان نیست. فرزند، فرزند است؛ چه مؤمن باشد، چه کافر؛ چه زشت باشد، چه زیبا؛ چه رشید باشد، چه نحیف؛ چه قدردان باشد، چه ناسپاس. مادر، مادر است و چهبسا فرزندی را که شرورتر است و بیش از دیگران دردسر درست میکند، بیشتر دوست بدارد و دوچندان از او مراقبت کند. مهر مادر به فرزند فراسوی اخلاق و ایدئولوژی و مذهب و زشت و زیباست.
پرستاری که از سر اختیار و علاقه به این شغل روی آورده، بیش از هرکس دیگری به مادر شبیه است. پرستار هم وقتی زخمی را مرهم مینهد، به نژاد و رنگ و ایدئولوژی طرف کاری ندارد. از نگاه او همه بیماران و مجروحان یکی هستند و «بنیآدم اعضای یک پیکرند» فقط یک شعر نیست. او وظیفه خود میداند که یک انسان را از رنج و مرگ نجات بخشد و گاه ممکن است این انسان دشمن او باشد و تا چند لحظه قبل با تفنگ قلب او را نشانه رفته باشد.
این میزان از مهر و عشق و فداکاری فقط و فقط در نزد مادران یافت میشود و اصلا به همین دلیل است که بیشتر، خانمها به این شغل روی میآورند و همه ما با شنیدن کلمه پرستار بهیاد خانمها میافتیم. باری آنها که میگویند: «گربه برای رضای خدا موش نمیگیرد!» حرف بیربطی نمیزنند؛ کار پاکان را قیاس از خود میگیرند و نتیجهای که میگیرند، حاصل همین قیاس معالفارق است. اما آنکه گفت «اگر خوبان نبودند، زمین هرآینه اهلش را در خود فرومیبرد!» به همین اندک جانهای بزرگ و رشکبرانگیزی اشاره داشت که اگر نبودند، زمین به دوزخی هولناک بدل میشد.