مدتی پیش که نابهسامانی قیمت ارز یکباره حسابوکتابهای بازار را بههم ریخته بود، خبری دردناک و تکاندهنده از سکته قلبی و فوت مردی میانسال خواندم و بسیار بهفکر فرو رفتم. ماجرا این بود که او پس از مدتها دوندگی و برنامهریزی و هماهنگی و قرض، بالاخره مبلغ مورد نیاز برای خرید اقلام درشت جهیزیه دخترش را تأمین میکند و با خوشحالی بهسراغ فروشنده لوازممنزل در محل خود که آشنا بوده است و با هم صحبت کرده بودند، میرود که برای مثال یخچال و اجاقگاز و لباسشویی و جاروبرقی بخرد، اما تازه آنجا متوجه میشود که قیمتها افزایش ناگهانی داشتهاند و آنچه او قرار بوده است با ۷۰ میلیون تومان تهیه کند، اکنون با صدمیلیون تومان هم نمیتواند بخرد!
مرد میانسال که در طول راه فکر خوشحالی همسر و لبخند دخترش را داشته و با خود تصور میکرده است که بهزودی با یک وانتبار کالاها را بهمنزل خواهد آورد و داماد جوان را برای دیدن آنها دعوت خواهد کرد، وقتی با شوک افزایش قیمتها روبهرو میشود، درجا سکته میکند و همانجا در مغازه از دنیا میرود! چه چیزی باعث میشود مردی که حالاحالاها قرار بوده است شیرینی یک زندگی آرام را مزهمزه کند و لذت تماشای خوشبختی فرزندش را بچشد، باید جان خود را از دست بدهد و خانوادهاش را داغدار کند؟ آیا در این شرایط اگر پولی هم از آسمان برسد و جهیزیه این دختر یتیم فراهم شود، دیگر او در آغاز زندگی تازه خود شادابی و سروری خواهد داشت؟
حتى اگر این پدر جان نمیداد و زنده میماند، آیا سالهای بازنشستگی او با دغدغه مدام قسط و قرض و بدهیهایش به همسایه و دوست و آشنا برای او حال و رمقی باقی میگذاشت؟ شاید بتوان در پاسخ به این پرسشها عوامل گوناگون اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را یاد کرد، اما بیتردید یکی از مهمترین عوامل، وجود برخی سنتهای غلط اجتماعی است که در میان ما جاری شدهاند.
آداب و سنتهای اجتماعی هر قوم و ملت، در اساس از ضرورتهای بنیادین شکلگیری و قوام جامعه و تمدن و فرهنگ هستند، اما همواره به آسیبشناسی و بازخوانی مستمر آنها نیاز است، زیرا بدون مراقبت و نظارت و جهتدهی صحیح ممکن است دچار آفتهایی شوند که فواید و آثار مثبت خود را نیز کمرنگ کنند.
تهیه جهیزیه برای زوجهای جوان در آغاز تشکیل زندگی یکی از همین سنتهاست که در کشورها و اقوام مختلف تفاوتهای اساسی دارد، اما در غالب مناطق ایران بر عهده خانواده دختر است. هرچه پیشتر میرویم، اجرای این سنت که بهمرور فربهتر و پیچیدهتر شده است، با شرایط اقتصادی امروز جامعه دشواریها و تلخیهای بسیاری در بر دارد. تصور کنید پدر کارمندی که باید با حقوق ثابت و محدود چند دختر را به خانه بخت بفرستد، چه باید بکند؟ از سویی هر روز قیمتها افزایش پیدا میکند و از سوی دیگر هر بار توقعها و انتظارهای جدیدی مطرح میشود.
حالا تصور کنید که زنی تنها با دستخالی برای تأمین جهیزیه دختران خود چه سرنوشتی خواهد داشت و چهقدر دختران جوان بهعلت همین شیوه غلط از تشکیل خانواده بازماندهاند؟ اگر زمانی اقلام اصلی جهیزیه عروس در نهایت یخچال و اجاقگاز و فرش و رختخواب بود، اکنون بهمرور از ماشین ظرفشویی و مایکروفر تا مبل و تختخواب به آن اضافه شده است و هر سال این فهرست طولانیتر خواهد شد!
هم رسانهها و تبلیغات سطح توقع را بالا بردهاند و هم تولیدکنندگان برخی کالاها یا ارائهدهندگان بعضی خدمات برای افزایش منافع خود چیزهای تازه را ضروری و اساسی جلوه میدهند تا جایی که حتى آرایش داخل یخچال و فریزر با هزینههای میلیونی را نیز بخشی از نیازهای جدی چینش جهیزیه عروس بهشمار میآورند! آیا کسی نباید جلو این روند بدون توقف را بگیرد و آیا کسی نباید بپرسد چرا؟ مگر این آداب و سنتهای غلط وحی آسمانی است؟ مگر نمیتوان این روند را اصلاح کرد؟ (ادامه دارد)