فاطمه سیرجانی | شهرآرانیوز؛ همه اتفاقات مهم زندگیشان همینجا رقم خورده است، همینجا به دنیا آمدهاند، بزرگ شدهاند، عاقد خطبه عقدشان را همینجا خوانده است و بعد سر خانه و زندگیشان رفتهاند.
سالهای سال همینجا بودهاند. آبادانی اگر نبوده است، گرمای تنور و نان بوده است. برای من بهعنوان گزارشگر حضور در اینجا از یک ساعت مشخص شروع شده و ادامه یافته است و تمام میشود، اما برای آنهایی که قرار است یک عمر در کوچهپسکوچههای فرسوده و قدیمی زندگی کنند، برای پیرمردهایی که عمرشان را در پناه دیوارهای فرتوت خانه تمام کردهاند، برای پسربچههایی هفت هشتساله که دستان کوچکشان را زیر چانه زدهاند و خیره به افق نگاه میکنند، برای جوانهایی که اشتیاق به دیدن فردایی روشن تکتک سلولهایشان را پر کرده است، زندگی در این وضعیت خیلی ساده نیست.
«یکی نیست به داد ما برسد، از سر بدبختی و بیچارگی افتادهایم ته دنیا و رها شدهایم به امان خدا. شما فقط یکبار بیایید اینجا ببینید ما چه میکشیم! نه از بهداشت خبری است و نه امنیت جانی. حتی راننده تاکسیها هم جرئت آمدن ندارند. قبرستان کهنه هم قوزبالاقوز شده است و خانه امنی برای کارتنخوابها و معتادها. شما را به خدا به مسئولان بگویید ما را هم ببینند. به خدا ما هم آدمیم!»
اینها صحبتها و گلههای یکی از ساکنان انتهای پنجتن آلعباست که تلفنی با ما در میان میگذارد، محدودهای که در قدیم نامش التیمور بود. او میخواهد شهرآرا صدایش را به گوش مسئولان برساند. البته دفتر تسهیلگری محله، قبرستان کهنه انتهای پنجتنآلعبا را کشف کرده است، گورستانی بینامونشان که سالهاست میتی در آن دفن نمیشود، سوتوکور و سرد و سرشار از مشکل است.
تعیین تکلیف قبرستان قدیمی
قرار مان با ۲ کارشناس دفتر تسهیلگری محله در یکی از روزهای سرد زمستانی است. با آنها بهسمت محل حرکت میکنیم. در میانه راه کارشناس شهرسازی دفتر تسهیلگری از برنامهها و اقداماتی که تاکنون برای بهبود اوضاع محله انجام دادهاند، میگوید، همچنین از معضلات و مشکلاتی عدیدهای که حل آن همکاری بین نهادها و ارگانهای مختلف را میطلبد.
مهدی بازرگان میگوید: «معمولا ساکنان این مناطق از قشر ضعیف جامعه هستند که هموغمشان نان شبشان است و سیرکردن شکم زن و بچه. یکی باید خواستهها و مطالبات بحق آنها را دنبال کند. ما بیکار ننشستیم، نشستهای متعددی را با فرماندار مشهد، شهردار منطقه، رئیس کمیسیون مناطق پیرامونی و خانم رمارم، عضو شورای شهر، برای تعیینتکلیف قبرستان متروکه برگزار کردیم. خوشبختانه پیگیریها و مطالبهگری نتیجه مطلوبی داشت و انشاءا... بعد از تعیینتکلیف قبرستان، امیدواریم اتفاقات خوبی برای محله رقم بخورد.»
افسانه سردار، کارشناس حقوقی دفتر تسهیلگری محله، نیز که در این مسیر ما را همراهی میکند، در ادامه صحبتها میگوید: «بیکاری، وضعیت نامناسب اقتصادی، فقر فرهنگی، بیسوادی، آگاهینداشتن به حقوق شهروندی و اعتیاد از مشکلات ساکنان این محدوده از منطقه است. تراکم جمعیت، ساخت وسازهای غیرمجاز و گاهی حتی غیراستاندارد را به این مشکلات اضافه کنید که امکان ارائه خدمات مطلوب را از سمت سازمانها میگیرد. شما ببینید اینجا نه از فضای سبز خبری است، نه زمین بازی برای کودکان. درحالیکه اگر یک بوستان محلی کوچک یا زمین ورزشی فنسکشیشده وجود داشت، خانوادهها دغدغه اوقات فراغت فرزندشان را نداشتند.»
۹ سال نامهنگاری نتیجه نمیخواهد؟!
طبق قرار قبلی بازرگان با امامجماعت مسجد اماممحمدباقر (ع) قرار است ساکنان محله در نزدیکی قبرستان کهنه جمع شوند تا حرفها و گلهها را از طریق رسانه شهرآرامحله به گوش مسئولان برسانند. انتهای کوچههای پنجتن ۷۲ و ۷۴ بهشکل مثلثی به قبرستان مزبور منتهی میشود. جمعیتی حدود ۵۰ نفر از کوچک و بزرگ در انتهای آن به انتظار ایستادهاند. راه باریکی به قبرستان متروکه محله التیمور میرسد.
حضور زنان در این جمع پررنگتر است. نمیدانیم دغدغهمندتر هستند یا با مشکلات بیشتری دستوپنجه نرم میکنند. یکی از آنها که نایلونی پر از برگههای کوچک و بزرگ در دست دارد، با هیجان میگوید: «من به نمایندگی اهالی از سال ۹۰ پیگیر مشکلات و خواستههای آنها هستم.»
زن میانسال است و از ما میخواهد برای پیشگیری مشکل، نامش در گزارش آورده نشود. او با اشاره به پوشه سبزرنگی که حاوی نامههای متعدد خطاب به ارگانها و سازمانهای مختلف است، میگوید: «مشکل محله که یکیدوتا نیست، از خانههای فساد بگیرید تا مکانهای توزیع و استعمال موادمخدر.»
بعد نامهای را از لابهلای برگهها بیرون میکشد و نشانمان میدهد: «ببینید سند تمام این نامهنگاریها هم موجود است.»
روایت زندگی او که همراه ۲ خواهرش انتهای این محله زندگی میکنند جالب است. از بین آن جمعیت جرئت کرده است و تعریف میکند: «۳ خواهر هستیم. پدر و مادرمان فوت کردهاند و سرپرست نداریم. ۲ خواهر بزرگترم بیمار هستند و سالهاست در بستر افتادهاند. من یگانه نانآور خانه هستم. چندسال قبل وقتی از سرکار به خانه برمیگشتم، ناگهان در تاریکی شب، بعد گذر از تلی از خاک، شیء نوکتیزی را روی کمرم حس کردم. در همین فاصله مردی که صورتش را پوشانده بود، از بالای درخت جلو پایم پرید و چاقویی روی قفسه سینهام گذاشت. خواهرم جلو خانه منتظر بود. به هر مکافاتی از دست آن ۲ نفر خلاص شدم، اما تا ۴۸ ساعت زبانم از ترس و شوک بند آمده بود.»
بیکاری دوران کرونا، ناامنی را افزایش داد
بعد این ماجرا و باتوجهبه اتفاقات مشابه، اهالی از طریق فرماندهی نیروی انتظامی استان خراسان رضوی، دفتر امامجمعه، شورای شهر دوره پنجم، شهردار مشهد، شهردار منطقه و دادستانی پیگیر مشکلات محله میشوند، مشکلاتی که تأمین روشنایی، جمعآوری معتادان و آسفالت مسیر منتهی به طبرسیشمالی را شامل میشد و یکیدوتا نبود.
زن ادامه میدهد: «چند روز بعد از اینکه حالم بهتر شد، به توصیه آشنایی نزد سردار بهمن امیری مقدم، فرمانده وقت نیروی انتظامی استان، رفتم و ضمن بیان واقعه، همه ماجراهایی را که تا آن زمان زورگیران و معتادان برای تکتک اهالی ایجاد کرده بودند، شرح دادم. بعد آن ملاقات، نامهنگاریها با شهرداری منطقه، کلانتریهای ۳۸ پنجتن و کلانتری ۴۹ طبرسیشمالی شروع شد که بازتاب خوبی داشت.
با همسطحکردن خاکهایی که بهشکل تپه روی هم انبار شده بودند و مانند محل اختفای زورگیران و افراد خلافکار بود، همه معتادان و کارتنخوابها جمعآوری شدند. طبق مدارک موجود در ضمیمه نامهای که همان سال خطاب به سیدصولت مرتضوی، شهردار وقت، نوشته شد، مکاتبهای هم با ریاست کلانتری ۴۹ طبرسیشمالی انجام شد. در این نامه ۱۱ نفر از اهالی محله که از آنها زورگیری شده بود و ضربوشتم و خفتگیری شده بودند، شرح مختصری از اتفاق را توضیح دادند. استشهادنامه را ۷۶ نفر از اهالی تأیید کرده بودند. پیگیریها تا حدودی امنیت را به محله بازگرداند، اما این امنیت و آرامش نسبی را شیوع بیماری کرونا برهم زد. با شدتگرفتن موج بیکاری و تورم سرسامآور، دزدی و خلافها بیشتر شد.»
همسایگی با گورستان از سر ناچاری است
حرفها هنوز ادامه دارد، اما باید فضای گورستان را هم ببینیم. به همین دلیل با جمعیت حاضر بهسمت قبرستان متروکه به راه میافتیم. در همسایگی قبرستان چند ملک مسکونی وجود دارد.
صاحب یکی از این خانهها بلافاصله صحبت میکند: «به خدا ما از سر نداری و ناچاری اینجا ساکن هستیم، همسایهقبرستانبودن خودش ترسناک و پر از رعبووحشت است، بهویژه برای زن و بچهها. حالا تصورش را بکنید که اینجا به خوابگاهی برای معتادان و کارتنخوابها تبدیل شده باشد. شب از ترس دزدها باید باتری و لاستیک زاپاس خودرو را برداریم و بگذاریم داخل خانه، اما با همه این احتیاطها باز هم امنیت نداریم.
صبح میبینیم ضرری به خودرو زدهاند. یک شب نمیتوانیم با خیال آسوده به میهمانی برویم، چون هیچ اطمینانی نیست که وقتی برگردیم، دزد خانهمان را نزده باشد. البته بعد از حضور مأموران نیروی انتظامی، تعداد کارتنخوابها و معتادان خیلی کم شده است، اما بااینحال بازهم شاهد حضور افرادی هستیم که اینجا را محل امنی برای کارهای خلاف خود کردهاند. اصلا بعضی چیزها وصفناپذیر است، مثل زندگی زنی جوان و معتاد که گاهوبیگاه همراه با ۲ فرزندش شب را به صبح میرساند. شما اگر بروید از نزدیک درون قبرستان را ببینید، متوجه میشوید معتادان جاهایی زمین را کنده و گود کرده اند تا از سرما در امان باشند.»
به فکر گشتهای محلی افتادیم
صادقی، یکی دیگر از ساکنان محله، که از همان ابتدا در رفتوآمدهای اداری پای کار بوده و دغدغه رفع مشکلات محله را داشته است، در ادامه صحبتهای همسایهاش تعریف میکند: «از سال ۸۲ به محله آمدهایم. اولش وضعیت نامناسب امنیتی و موضوعات غیراخلاقی سبب شد تصمیم به جابهجایی بگیریم و از اینجا برویم، اما بعد با برخی اهالی محله تصمیم گرفتیم محلهمان را از وجود این افراد پاک کنیم.»
اول آسفالت، بعد آبادی
صادقی در تشریح موقعیت محله میگوید: «انتهای خیابان پنجتن ۷۴ به زمینهای کشاورزی ختم میشود، از سمت راست نیز به فاصله ۳۰۰ متر به بولوار طبرسیشمالی ۷۱ میرسیم.»
بعد درحالیکه به مسیر خاکی خودروها اشاره میکند، ادامه میدهد: «آسفالت شدن این مسیر یکی از مطالبات جدی اهالی است که متأسفانه با وجود پیگیریها از دوره قبلی شورا و گذشت چند سال، هنوز که هنوز است بینتیجه باقی مانده است. البته بعد از اتفاقاتی که برای برخی خانوادهها در این محله پیش آمد و مکاتبه با سردار امیریمقدم و امامجمعه مشهد، آیتا... علمالهدی، همچنین پس از مراجعه مکرر به شورا و شهرداری، سرانجام اعتبار برای تملک زمین و آسفالت آن بخش در نظر گرفته و شهردار وقت نیز مکلف به پیگیری این موضوع شد، اما بهدلیل اختلاف ۲ نفر بر سر مالکیت زمین، همه تلاشهای اهالی برای آسفالت و تأمین روشنایی این مسیر بینتیجه باقی ماند.»
جای تیرهای چراغ برق را پر کردند
پیرمردی که خودش را حسینی معرفی میکند، درحالیکه لرزش دستانش محسوس است، هیجانزده و ناراحت میگوید: «خانم! یک دقیقه در حیاط خانهمان باز بود، آمدند و سرپوش کنتور آب و هرچه کفش جلو در خانه بود برداشتند و بردند.»
لرزش دستان پیرمرد محسوس است و نمیتواند پنهانش کند. نگاهش را به ما میاندازد و دستانش را نشانمان میدهد: «من کارگر که با این دستها دیگر نمیتوانم کار کنم، از کجا بیاورم این ضرر و زیان را جبران کنم؟»
مرد جوانی میان جمعیت ایستاده است و با تکاندادن سرش گفتههای پیرمرد همسایه را تأیید میکند. حرفهایشان اشتراک زیادی دارد، اما خیالشان را جمع میکنیم به همه آنها گوش میدهیم. مرد جوان میگوید: «علت برخی سرقتها و حضور خلافکاران در انتهای کوچه، نبود تیر چراغ برق و تاریکی محله در شب است.»
او در ادامه از اتفاقی صحبت میکند که پیش از رسیدن به نتیجه، نیمهتمام مانده است: «البته بعد از استشهادنامه که با موضوع سرقتهای مکرر در این محدوده تهیه شد و بعد از مکاتبات با شهرداری و کلانتری محله، سرانجام یک روز آمدند و جای تیر چراغ برق را مشخص کردند. حتی تیرها را هم آوردند، اما فردای آن روز جای تیرهای چراغ برق را که گود شده بود، پرکردند و رفتند. چند روز بعد خبردار شدیم طبق نامه شرکت برق، چون این محدوده هنوز از طرف شهرداری جدولکشی نشده است، آنها هم نمیتوانند خدمات ارائه کنند.»
این شهروند که نمیخواهد نامی از او برده شود، ادامه میدهد: «پیگیری برای آسفالت قسمت انتهایی کوچه که خاکی است و جدولکشیها و احداث کانالی برای سریز آبهای سطحی هم بینتیجه بود، زیرا میگویند آن قسمت خارج از محدوده شهری است و شامل خدمات نمیشود، درحالیکه در امتداد خانهها بعد از زمین کشاورزی، بولوار طبرسیشمالی با تابلو آبیرنگ خیابان شمارهگذاری شده است و سمت چپ آن بعد از قبرستان، هنرستان مرشیدیان قرار دارد که در محدوده شهری است.»
نیزارها مخفیگاه شدهاند
نیازجو، امامجماعت مسجد اماممحمدباقر (ع)، که خود ساکن همین محله است نیز میگوید: «بارها با حضور کارشناسانی از دفتر تسهیلگری محله و حتی خود شهردار منطقه در مسجد نشستهای مردمی برگزار شد. نتیجه نشستها با شهردار منطقه به جدولکشی این محله برای هدایت آبهای سطحی منجر شد. متأسفانه، چون کانالی برای سرریز این آبها وجود ندارد، در انتهای کوچه به زمین کشاورزی وارد میشوند و راکد میماند تا آن اندازه که در تابستان تحمل بوی مشمئزکنندهاش سخت است. به اینها نبود امنیت را هم اضافه کنید. نیزارها که در این فصل طولشان بیش از یکمتر است، محل اختفای خلافکاران شده است.»
فرمانده پایگاه بسیج محله در ادامه با بیان اینکه گشتهای شبانه بسیج تاحدودی در برقراری امنیت مؤثر بوده است، میگوید: «آبادانی محله در امنیت آن مؤثر است. آسفالت مسیر طبرسیشمالی ۷۱ و تأمین روشنایی آن، آسفالت مسیر انتهایی کوچههای پنجتن ۷۲ و ۷۴، تعیینتکلیف قبرستان متروکه، احداث بوستان محلی و زمین فنسکشیشده برای ورزش نوجوانان و جوانان محله از مطالبات ساکنان این محله است.»
تخلیه زبالههای بیمارستانی در کنار قبرستان
حرفها و گلهها که به پایان میرسد، از راه باریکی که به قبرستان متروکه ختم میشود، وارد این محوطه میشویم. این قبرستان که به گفته یکی از قدیمیهای محله مکان دفن اموات روستای چرخوفلک التیمور است، در امتداد زمینهای کشاورزی قرار دارد، قبرستانی بینامونشان که با بلوکههای سیمانی از زمین سرسبز جدا شده است. جالب است که زمین این سمت بلوکهها در بلندی و تپهای واقع شده است. پشت بلوکهها خرواری سرنگ و ست سرم ریخته شده است. انبوه سرنگها از تخلیه زبالههای بیمارستانی در این مکان نشان دارد.
سمت چپ قبرستان، هنرستان مرشدیان است و سمت راست دیوار خانههایی که پنجرههایشان رو به مخروبه باز میشود. این قسمت سنگ قبرهایی دارد که تاریخ برخی از آنها به حدود ۹۰ سال قبل بازمیگردد. در انتهای این مکان در سهکنجی دودگرفته و سیاه، هیبتی از ۲ مرد دیده میشود که بیتوجه به جمعیت، سر در کاپشتی مندرس فرو بردهاند و فارغ از اتفاقات دوروبرشان مشغول هستند. با فاصله کمی از آن۲، گوشه دیوار به اندازه جای خواب ۲ نفر به عمق نیممتر گود شده است. از تکه موکتهای مندرس و چند کارتن یخچال کف گودال، معلوم میشود خوابگاهی شبانه است.
آنسوتر چند پسربچه سرخوش درحال پریدن و بازی لیلی روی سنگ قبرهایی هستند که تقریبا چیزی از آنها باقی نمانده است و در اینسمت زنان و مردانی با تکیه بر قولها و وعدههای دادهشده، در تجسم بوستانی زیبا با درختان اقاقی سر به فلک کشیده و بوستانی پر از گلهای زرد و سرخ هستند و گاهی نیز سخت به گفتگو میپردازند.
باد زمستانی در قبرستان زوزه میکشد. هوا سرد و استخوانسوز است. از اینکه اهالی اینهمه وقت گذاشتهاند تا از نزدیک مشکلات محلهشان را نشانمان دهند، شرمندهایم. خیلیهایشان با نگاه بدرقهمان میکنند و ما امیدواریم بههمت اعضای شورای شهر و مدیران منطقه بتوانیم گوشهای از مشکلات آنها را حل کنیم.
معاون اجرایی شهردار در امور منطقه از مکاتبات انجامشده برای حل مشکل گفت
قبرستان متروکه را به شهرداری منطقه واگذار کنید.
اما مهندس احمد قربانزاده، معاون شهردار در امور اجرایی منطقه، در پاسخ به این گزارش گفت: قبرستان ذکرشده که به مساحت ۹۰۰مترمربع در ضلع شرقی دبیرستان مرشدیان واقع است، جزو قبرستانهای غیرمجاز شهر است و آخرین دفن انجامشده در آن مربوط به سال۶۳ است. این محل برابر ماده۵۵ شهرداریها بهدلیل غیرمجازبودن به شهرداری مشهد تعلق ندارد و برای تعیینتکلیف محل، مکاتبهای با سازمان فردوسها، معاونت خدمات شهری و معاون محترم دادستان انجام شده است تا بهدلیل معضلات زیستمحیطی از طریق شورای تأمین به شهرداری منطقه واگذار شود.
معاون اجرایی شهرداری منطقه ۴ درباره احداث فضای سبز که جزو مطالبات مردمی ساکن در خیابانهای پنجتن ۷۲ و ۷۴ است، گفت: زمینهای موجود در مالکیت بخش خصوصی و دارای کاربری مسکونی است. سهم شهرداری از ورود به این محدوده، احداث خیابان طبرسیشمالی بوده است. ضمن اینکه درحال تملک زمینی در انتهای خیابان محراب حسینی (باغ جاودانی) برای احداث پارک هستیم.
این مسئول شهری درباره ایجاد مسیر دسترسی مناسب از خیابانهای پنجتن ۷۴ به طبرسیشمالی و تأمین روشنایی این دسترسی گفت: مسیر فعلی غیرمجاز است و عابران محلی آن را ایجاد کردهاند. زمینی که افراد محلی برای دسترسی استفاده میکنند، مالک خصوصی دارد و او تمایلی برای فروش یا تهاتر ندارد؛ بنابراین دسترسی خیابان پنجتن۷۴ به طبرسیشمالی فقط از مسیر خیابان اصلی پنجتن است و امکان دسترسی از مسیرهای محلی دیگر وجود ندارد. ضمن اینکه در سال گذشته شهرداری منطقه در مسیر یادشده تراشه پخش کرد که با شکایت تصرف عدوانی از سوی مالک منطقه، مجبور به جمعآوری تراشهها و برگرداندن آن به حالت اولیه شد.
قربانزاده درباره تقاضای مردم مبنیبر آسفالت انتهای پنجتن۷۴ گفت: در این خیابان زیرسازی، جدولگذاری و آسفالت تا محدوده متعلق به شهرداری منطقه انجام شده است و امکان ایجاد مسیر دسترسی در زمین متعلق به مالک خصوصی وجود ندارد.
او در پایان افزود: هرگونه ساختوساز شبانه بهجز از طریق طرح مصوب و منتهی به خیابانکشیهای انجامشده، ساختوساز در ملک اغیار محسوب میشود و بدون اجازه مالک اصلی امکان ارائه خدمات عمومی نیست.