ترافیک سنگین در معابر مشهد هم‌زمان با بارش باران | افزایش نسبی تصادفات در پی بارش‌ها (۱۲ آبان ۱۴۰۴) درباره کوچه‌ای نام آشنا در مشهد که قدمتش به دوره صفوی می‌رسد | در این «سراب» ۵۰۰ سال زندگی جاری است قرارداد ۲۵ ساله خرید پساب برای حفظ نیمی از فضای سبز مشهد اجرایی شد شهرداری مشهد در آماده‌باش کامل برای بارش‌های پیش‌بینی‌شده | ۶۵۰۰ نیروی خدمات شهری در خدمت شهروندان انسداد موقت مسیر‌های اطراف میدان امام‌حسن‌مجتبی(ع) مشهد به‌دلیل اجرای پروژه عمرانی (۱۲ آبان ۱۴۰۴) تملک بیش از ۱۸۰ ملک برای ساخت مسیر کندرو بزرگراه پیامبر اعظم (ص) مشهد جزئیات حفاری خطوط قطار شهری مشهد | ساخت و حفاری بی‌سابقه در ۳ خط متروی مشهد شفاف‌سازی شهرداری درباره نرخ قبور در آرامستان‌های مشهد | تعرفه‌ها بسیار کمتر از ارقام غیررسمی است انجام بیش از ۲۹ میلیون سفر شهری با اتوبوس در مشهد طی ۷ ماه نخست سال | ۳۵ اتوبوس جدید به ناوگان اضافه شد آسفالت‌ریزی و توسعه پارکینگ ضلع جنوبی آرامستان بهشت جواد الائمه (ع) برای تسهیل تردد شهروندان لزوم ارتقای ظرفیت معابر شهری مشهد | همه معابر شهر مستعد ترافیک هستند استقبال بی‌سابقه از جشنواره «طعم و رنگ پاییز» مشهد در سال ۱۴۰۴ بولوار مشرف به دانشگاه آزاد مشهد، به نام «شهید محمدمهدی طهرانچی» نام‌گذاری شد هوای ناسالم، نفس‌های ناتمام | نگاهی به تداوم آلودگی در کلانشهر مشهد (۱۱ آبان ۱۴۰۴) سرویس‌دهی صلواتی خطوط مترو در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) | تمهیدات شهرداری مشهد در حوزه حمل‌ونقل شهری اعلام شد گذر از شهر فناوری‌محور به شهر هوشمند مردم‌محور آلودگی هوای مشهد، فردا (دوشنبه، ۱۲ آبان ۱۴۰۴) بیشتر می‌شود بازدید استاندار خراسان رضوی از جشنواره «طعم و رنگ پاییز» در مشهد + فیلم پاکستان به توافق ۱۰ ساله هند و آمریکا واکنش نشان داد
سرخط خبرها

از چاپخانه توس تا رصدخانه خیابان اسرار

  • کد خبر: ۵۵۲۷۴
  • ۲۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۸
از چاپخانه توس تا رصدخانه خیابان اسرار
محمود ناظران‌پور - تاریخ‌پژوه
چاپخانه در زمان جوانی من، آیینه تمام‌نمای تجدد و پیشرفت ملت‌ها بود. من در کار چاپ در حد خودم، تا نهایت پیش رفتم. از کار حروفچینی در روزنامه خراسان شروع کردم. بعد به چاپخانه توس رفتم. پایه‌گذاری چاپخانه دانشگاه فردوسی و مدیریت چاپ‌ونشر آستان قدس رضوی از دیگر تجربه‌هایم در کار چاپ است.

کار چاپ، آدم را دقیق می‌کند. در کار چاپ، آدم ناگزیر است که دقیق باشد. اشتباه در کار چاپ، می‌تواند گاه مصیبت‌بار شود. عکسی که می‌گیرید، شامل مجموعه‌ای از رنگ‌هاست. این رنگ‌ها برای تبدیل شدن به فرایند چاپ، نخست با فیلتر‌هایی مخصوص و فیلم، از هم تفکیک می‌شوند. بعد هرکدام براساس چهار رنگ اصلی آبی، قرمز، زرد و سیاه، دوباره بازسازی می‌شوند. حالا برای انتقال آن‌ها به کاغذ، آن‌ها تبدیل به نقاط می‌شوند؛ هر سطح، مجموعه‌ای از نقاط است و حالا هر نقطه، رنگی دارد یا درست‌تر آنکه مختصات رنگی مخصوص به خود دارد.

هرنقطه، درصدی از هرکدام از رنگ‌ها را دارد و تلفیقی از آن چهار رنگ است. این نقاط درکنار هم، عکس را در چاپ نشان می‌دهند. این گوشه‌ای از دقتی است که بناچار باید در کار چاپ داشت.
مجموع این دقت‌ها از آدم‌های چاپ، آدم‌هایی دقیق می‌سازد. اوایل جوانی در چاپخانه توس کار می‌کردم؛ در بازار سرشور. از آنجا خاطرات بسیاری دارم. یک روزنامچه از دخل‌وخرج آن چاپخانه دارم که به خط سیاق است.
در چاپخانه دانشگاه فردوسی با استادان دانشگاه هم فراوان ارتباط داشتم. بیشتر خاطراتی که دارم، به‌نوعی با کارم در صنعت چاپ و چاپخانه گره خورده است.

دکتر میردامادی یکی از استادان دانشگاه فردوسی بود. استاد برجسته میکروب‌شناسی بود و از رجال سرشناس شهر. همیشه شماره پلاک ماشینش با شماره تلفن خانه‌اش یکی بود. آن وقت تلفن همراه که نبود. تلفن‌ها یا تلفن خانه بود یا تلفن محل کار. شماره‌ها هم چهاررقمی بود که بعد‌ها پنج رقمی شد. آن‌قدر با راهنمایی‌ورانندگی سروکله می‌زد تا بتواند شماره پلاکی را که با شماره تلفنش یکی باشد، بگیرد.
ما، در چاپخانه دانشگاه دو کتاب برای ایشان چاپ کردیم؛ کتاب‌های میکروب‌شناسی و ویروس‌شناسی. این کتاب‌ها هنوز هم جزو کتاب‌های دانشگاهی است و دانشجو‌ها در رشته‌های مرتبط با این دانش، همان‌ها را می‌خوانند. دکتر میردامادی، برای ما ناهار سفارش می‌داد و با ما ناهار می‌خورد.

موقع غذا، ما را نصیحت می‌کرد و می‌گفت: جوان‌ها! من پیرمرد را ببینید که چطور در هشتادونه‌سالگی، از شما جوان‌ها بیشتر بنیه دارم و فعالیت می‌کنم. اگر می‌خواهید مثل من باشید، توصیه می‌کنم که هیچ‌وقت موسیقی غمگین گوش نکنید. اسم چند تا ملیت را هم می‌آورد (البته این نظر ایشان بود) و می‌گفت: این موسیقی‌ها، ذاتا موسیقی‌های غمگینی است و غم می‌آورد؛ می‌پرسیدیم پس چه گوش کنیم. می‌گفت موسیقی کلاسیک گوش کنید؛ باخ و بتهوون بشنوید.

مرحوم دکتر تقی عدالتیان، استاد نجوم دانشگاه فردوسی، هم با من رفیق بود. فیزیک آسمان درس می‌داد و آدم فاضل دانشمندی بود. یک روز به من زنگ زد که خانواده را بیاور که امشب ماه و مشتری و زحل در آسمان هستند. رفتیم دانشکده علوم که آن‌وقت‌ها در همین خیابان اسرار بود. آنجا برجی داشت که محل رصدخانه بود.

آنجا من و فرزندان و نوه‌ها، آسمان را از پشت تلسکوپ دیدیم. من روی ماه، زوم کردم و آنجا بود که تکان خوردم. تصویر واقعی‌تری از ماه را داشتم می‌دیدم. ماهی که این همه در شعر‌ها از آن به زیبایی یاد کرده بودیم، حالا در نظرم برهوت بی‌آب‌وعلفی می‌آمد که ترسناک بود.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->