انفجار کپسول گاز در کوره آجرپزی نیشابور (۱۹ دی ۱۴۰۳) واژگونی اتوبوس تهران مشهد در اتوبان بعثت|۱۶ نفر مصدوم شدند (۱۹ دی ۱۴۰۳) آغاز ثبت‌نام قطعی حج تمتع ۱۴۰۴ از امروز (۱۹ دی ۱۴۰۳) مروری بر زندگی دکتر ابوالقاسم بختیار، نخستین پزشک جراح ایرانی | روزگار غریب ابوالقاسم در زمان رانندگی حواستان باشد که حقی از دیگران به گردنتان نماند | با فرمان ناحقی نرانیم! واریز وام ۳۰ میلیون تومانی برای برخی از بازنشستگان تأمین اجتماعی (۱۹ دی ۱۴۰۳) آغاز توزیع ۴ داروی پژوهشکده گیاهان دارویی در داروخانه‌های کشور (۱۹ دی ۱۴۰۳) خطر ابتلا به ویروس «متاپنومای انسانی» وجود دارد بهسازی زیرساخت‌های جاده‌ای در راه‌های خراسان رضوی چرا همسان‌سازی حقوق بازنشستگان انجام نمی‌شود؟ (۱۹ دی ۱۴۰۳) ثبت ۲۲ هزار قلم شیء تاریخی خراسان رضوی در سامانه جام افزایش قیمت تجهیزات پزشکی تا ۷ برابر در سال ۱۴۰۴ هشدار مدیر کل دارو درباره مسئولان فنی غیرحضوری در شرکت‌های دارویی غربالگری سرطان پستان برای بانوان ۳۰ تا ۶۹ ساله در مراکز بهداشتی  آزادی ۲۴ زندانی از زندان مرکزی مشهد به مناسبت دهه بصیرت و مقاومت بازسازی صحنه جنایت جوانی که در نزاع خیابانی، فردی را کشت | جشن تولدی که به خون نشست وزیر علوم: برنامه‌ریزی برای حفظ و نگهداشت نخبگان از اولویت‌های وزارت علوم است فیش حقوقی دی‌ماه ۱۴۰۳ بازنشستگان تأمین‌اجتماعی و مستمری‌بگیران صادر شد + لینک سایت انتقاد از تعداد کم تخت‌های آی‌سی‌یو در بخش خصوصی پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی، امروز (چهارشنبه، ۱۹ دی ۱۴۰۳) | آغاز روند افزایش دما از فردا دارو بی‌سروصدا گران شد مینو محرز در گفت‌و‌گو با شهرآرانیوز: مردم نگران نباشند، ویروس چینی تبدیل به پاندمی نخواهد شد آیا ویروس جدید چینی وارد ایران شده است؟ (۱۹ دی ۱۴۰۳) خبر خوش شورای عالی انقلاب فرهنگی برای داوطلبان کنکور هشدار مدیرکل دفتر حفاظت و مدیریت حیات وحش در خصوص افزایش آمار سگ‌های ولگرد ردپای نه‌چندان‌کمرنگ کووید۱۹ در بین بیماری‌های عفونی | اعلام سازمان بهداشت جهانی درصورت همه‌گیری انسداد هزار و ۳۴۳ حلقه چاه غیرمجاز آب در خراسان رضوی طی ۹ ماه ابتدایی سال ۱۴۰۳ با فواید محبوب ترین نوشیدنی جهان «چای سیاه» آشنا شوید عشق پوشالی، دختر نوجوان را کارتن‌خواب کرد خراسان رضوی ایستاده بر سکوی نخست فرونشست زمین! ورود سامانه بارشی جدید به کشور از هفته آینده (۱۹ دی ۱۴۰۳) رقم عیدی ۱۴۰۳ بازنشستگان کشوری، لشکری و تأمین‌اجتماعی چقدر خواهد بود؟
سرخط خبرها

مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (٧٢)

  • کد خبر: ۵۶۴۰۵
  • ۰۲ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۴
مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (٧٢)
حجت الاسلام محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی
شنبه| جوان نجار که برای نصب قفسه جدید کتابخانه‌ام آمده است، با تعجب به دور و برش نگاه می‌کند و می‌پرسد: «حاجی! همه این کتاب‌ها را خوانده‌ای؟» دارم فکر می‌کنم که چگونه برایش توضیح دهم که برای نمونه کتاب‌های مرجع را یک‌سره مثل رمان نمی‌شود خواند یا برخی کتاب‌های دوره‌ای چه کارکردی دارند و...؛ جوابم را خلاصه می‌کنم: «هنوز نه، اما شروع کرده‌ام و دارم یکی‌یکی می‌خوانم!»‌

یکشنبه| شب موقع برگشتن به خانه، مردی در تاریکی از کنار خیابان جلو می‌آید و دست تکان می‌دهد. به‌نظر می‌رسد که خیلی عجله دارد. قدری جلوتر نگه می‌دارم و دنده‌عقب می‌گیرم و برمی‌گردم جلو مرد تا سوار شود. وقتی در ماشین می‌نشیند، سلام می‌کنم، اما جوابی نمی‌دهد و فقط روبه‌رو را نگاه می‌کند. انتظار دارم دست‌کم تشکری بکند که سوارش کرده‌ام یا حتى بگوید که مسیرش کجاست، اما حالا سلام مرا هم جواب نمی‌دهد. قدری صبر می‌کنم و دوباره می‌گویم سلام، اما باز همچنان به روبه‌رو خیره شده است و هیچ پاسخی نمی‌دهد. با تعجب دستم را تکان می‌دهم و با اشاره می‌پرسم: «لااقل بفرمایید کجا تشریف می‌برید!» من‌ومنی می‌کند و چیزی گنگ‌ونامفهوم می‌گوید که در تاریکی درست متوجه نمی‌شوم. در همین حیرانی هستم که کاغذی از جیبش درمی‌آورد و نشانم می‌دهد. روی کاغذ نوشته شده است: «من ناشنوا هستم!»‌

دوشنبه| مطلبی که با صرف وقت بسیار و تمرکز فراوان نوشته‌ام، درست در لحظه‌ای که می‌خواهم برای روزنامه بفرستمش، می‌پرد. ناباورانه با اضطراب و دستپاچگی چند بار فایل‌ها را جست‌وجو می‌کنم، اما متأسفانه حدسم درست است. اثری از متن نیست و کامل پاک شده است! می‌خواهم گریه کنم. می‌خواهم گوشی را به دیوار بکوبم. سایه‌ای کم‌رنگ و مبهم از واژه‌هایی که با وسواس در کنار هم چیده بودم، از پیش چشمم می‌گذرد و تصویری تار از ترکیبی که برای تبیین مضمون ترتیب داده بودم، به‌نظرم می‌رسد، اما از فکرکردن به شروع کار و آغاز دوباره نوشتن وحشت می‌کنم. به‌یاد مؤلف نامدار «مغنی» می‌افتم که کتابش در رودخانه افتاد و مجبور شد همه را از اول بنویسد و به‌یاد مرحوم سیدحسن میرجهانی که کار تمام‌شده‌اش را از دست داد و دوباره از اول شروع کرد به نوشتن. تازگی‌ها هم خوانده‌ام که آقای چهل‌تنی بخش عمده‌ای از کتابش را دزدی ناکام در خیابان سرقت کرده و به‌خیال آنکه در کیف‌دستی پول هست، به‌باد داده است و ایشان ناچار شده‌اند دوباره همه را بنویسند. وقتی درد اندک خود را با آن جراحت‌ها و زخم‌ها مقایسه می‌کنم، آرام می‌شوم و دوباره شروع می‌کنم به نوشتن از اول.

سه‌شنبه| شب تا صبح خواب بهروز وثوقی و دکترشریعتی را دیده‌ام. داشتم در خواب از دکترشریعتی می‌پرسیدم که مرحوم دکترعلی‌الوردی را دیده بوده است یا نه؟ او هم داشت روابط و آشنایی‌اش با آن جامعه‌شناس مشهور و بزرگ عراقی را شرح می‌داد. فقط هرچه حالا دارم فکر می‌کنم، ربط میان وثوقی و شریعتی را نمی‌فهمم!

چهارشنبه| در سربالایی خیابان، جوان راننده پیک‌موتوری سرعتش را کم می‌کند و تعارفی می‌زند: «حاجی بفرما!» می‌گویم: «ممنون، دیگر رسیده‌ام!» می‌گوید: «حاجی دعا کن یک دختر همه‌چیز تمام، گیرم بیاید!» بعد هم قبل از اینکه جوابی بدهم، می‌پرسد: «قسمت است؟ یعنی خدا نوشته است؟» سری تکان می‌دهم و می‌گویم: «ان‌شاءا... خوشگل و پولدار و خوب!» می‌خندد و گازش را می‌گیرد که برود و در همان حال دستش را تکان می‌دهد و می‌گوید: «و البته با خدا، با خدا و مؤمن!»‌

پنجشنبه| پیرمردی که کنار پیاده‌رو با ترازویش ایستاده، از دور به من خیره شده است، طوری‌که وقتی به مقابل او می‌رسم، روی ردشدن و گذشتن ندارم. عبایم را جمع می‌کنم و روی ترازو می‌ایستم. عقربه ترازو ۷۵ کیلو را نشان می‌دهد. می‌خواهم پایین بیایم و بروم، اما پیرمرد نمی‌گذارد پایم را بردارم و با وسواس و جدیت، طوری‌که انگار دارد داروی بیهوشی را برای عمل جراحی تزریق می‌کند، خم می‌شود و با دقت صفحه را می‌بیند و نتیجه را اعلام می‌کند. درحالی‌که دارم اسکناس را از جیبم درمی‌آورم، به او می‌گویم: «نمی‌شود کاری کنی که ۶۰ تا باشد؟» انتظار دارم بخندد و ریسه برود، اما شوخی‌ام را متوجه نمی‌شود و با همان جدیت می‌گوید: «نه، من بلد نیستم!»
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->