به نظر میرسد که هدف ترامپ از کوشش برای انجام یک دیدار بیمحتوا و بدون دستورالعمل مناسب برای مذاکره، فقط نوعی وقتکشی و توجیه کردن اقداماتش است. ترامپ آمادگی انجام مذاکره متوازن را ندارد. اصولا وارد شدن به هر دیدار سیاسی یا اقتصادی، بدون اینکه هیچ چشماندازی از هدف گفتوگو و توافق در آن باشد، یک شکست قطعی است. در حقیقت دیدار با ترامپ یا هر کس دیگر بهخودی خود اهمیتی ندارد و شاید بدون نتیجه هم بتوان آن را انجام داد، ولی اصرار و تبعیت از یک دستور یا خواستهای که هیچ وجه روشن و منطقی ندارد، مشکل اصلی است. فرض کنیم که الان رئیسجمهور ایران و آمریکا پشت یک میز بنشینند. درباره چه چیزی میخواهند حرف بزنند؟ ایران میپرسد که چرا تحریم کردید و از برجام بیرون رفتید؟ ترامپ خواهد گفت که این توافق خوبی نبوده و آن را دوست ندارم. روحانی چه باید بگوید؟ آیا میتواند بگوید که نماینده قانونی دولت آمریکا آن را امضا کرده، چگونه تو به عنوان نماینده دولت آمریکا آن را رد میکنی؟ طبیعی است که او باید بگوید دلم میخواهد و زور دارم؛ چون بعید است حرف دیگری داشته باشد، که اگر داشت تا حالا میزد. بعد از آن روحانی هم باید بلند شود و جلسه را ترک کند. خوب چنین ملاقاتی چه فایدهای دارد؟ یا باید بگوید که چشم، ما زور را میپذیریم، یا باید گفت که دیگر بحثی نداریم. بنابراین از ابتدا باید روشن شود که قرار است در چه چارچوبی صحبت کنند؟ اما ترامپ دقیقا میداند که نباید هیچ وعدهای بدهد. پس از اولین ملاقات هم بگوید ایران باید حرفهای مرا گوش کند، در دیدار بعدی میگویم چه کار کنند! اروپاییها هم مشابه گذشته موضع خواهند گرفت؛ چون کار دیگری بلد نیستند. یعنی قدرت ندارند یا نمیخواهند. نتیجه برای ایران فرقی نخواهد داشت. ترامپ دنبال نمایش است و هیچ اقدام مهمی نخواهد کرد؛ چون او حداقل در این بخش از سیاستهایش تابع اسرائیل است و چون اسرائیل نمیخواهد مسئله بهصورت متوازن حل شود، ترامپ نیز به انجام کاری جز این علاقهای ندارد. فراموش نکنیم که رئیسجمهور آمریکا جمعه گذشته در جمع سران سازمانهای یهودی گفته اقدامات او علیه ایران برای اسرائیل اهمیت بسیاری دارد. ترامپ ممکن است زیر بار جنگ نرود که احتمالا جنگ مطلوب اسرائیل است، ولی زیر بار صلح هم نخواهد رفت؛ ولی ادامه این راه نیز ممکن نیست و ایران باید وارد گفتوگو شود. در واقع ایران هنگامی باید وارد گفتوگو شود که در درجه اول چیزی در دست داشته باشد که برای طرف مقابل مهم باشد. در درجه دوم نیز در طرف مقابل هم ارادهای برای توافق شکل بگیرد. در غیر این صورت، هرگونه گفتوگویی صوری خواهد بود و در بهترین حالت نوعی اتلاف وقت است و در بدترین حالت برای ایران شکست محسوب میشود. از سوی دیگر تداوم شرایط کنونی نیز برای ایران غیرممکن است. ادامه تحریمها و التزام به برجام جز زیان نتیجه دیگری ندارد. ایران ناچار است که یکی از سیاستهای زیر را پیگیری کند. در درجه اول فشارهای موجود را به کشورهای منطقه نیز منتقل خواهد کرد. اینکه اقدام چه مستقیم باشد یا غیرمستقیم، تأثیری در کلیت ماجرا ندارد. رئیسجمهور فرانسه این نکته را بهخوبی شرح داده که: «ایران سیاست فشار آمریکا را با اعمال فشار حداکثری روی همسایههای خودش پاسخ داده است. فشار روی ایران به افزایش تنش در منطقه منجر میشود.» بنابراین ایران نمیتواند بپذیرد که نفت آن صادر نشود؛ درحالیکه سایران، هم بازار آن را بگیرند و هم نفت خود را صادر کنند.
راه دوم کم کردن از تعهدات برجامی است. اقدامی که درنهایت به لغو کلی برجام خواهد انجامید. طبعا عوارض این امر را نیز باید بپذیرد، ولی در هر حال خارج شدن از تعهدات برجامی برای مذاکرات بعدی اهمیت دارد. هر دو اقدام منجر به تشدید بحران و افزایش احتمال مواجهه نظامی میشود. برای پرهیز از این رویداد، ایران 2شانس هم دارد؛ یکی وارد شدن به انتخابات آمریکا و باختن ترامپ است و دیگری که پیش از آن ممکن است رخ دهد، نیاز ترامپ به نوعی مصالحه با ایران است که احتمال چنین اتفاقی نیز نباید منتفی باشد؛ ولی در هر حال ایران باید ایده طرحشده در مجمع عمومی سازمان ملل را بهخوبی روشن کند و شرح دهد تا همواره طرحی برای مذاکره روی میز وجود داشته باشد. هر نوع توافقی که در چارچوب برجام انجام شود، بهطور قطع بهمنزله پیروزی ایران خواهد بود.