امیرمنصوررحیمیان | شهرآرانیوز - در بیشتر مواقع، رفتن غمانگیز و دلگیر است. رفتن یک رفیق، یک نفر که خیلی دوستش داریم، بسته شدن یک مکان بخصوص و یا حتی رفتن خود آدم به جبر به جایی بعید، سخت و ملالآور است. برای همین هم تبعید، به عنوان یک مجازات اختراع شده است. به هرحال رفتن فعلی است که به تعداد زیاد، در شعر شاعرها و نوشته نویسندهها، آمده است.
یکطورهایی انگار الهامبخش آنها بوده و با توسل به همین کلمه، در سوگ آدمها و موقعیتهای از دست شده تابهحال منظومهها و کتابهای زیادی نوشتهاند. ولی به جایش آمدن و مخصوصا بازآمدن، اگر نگویم همیشه، ولی در بیشتر موارد، شیرین و دلچسب است. میخواهم از دوباره آمدن یک مکان مخصوص برایتان بگویم. جایی که نه فقط رفته بود که با خودش خاطره جمعی، فوجی از آدمها را هم برده بود. جایی که کموبیش همه اهالی هنر و قلم میشناسند. جایی که بعد از آن همه جنجالی که در اطرافش درست شد، سرپا باقی ماند و کجدارومریز به حیاتش ادامه داد. جایی که اوایل امسال، رمقش را مرض کرونا تحلیل برد و درهایش را بست. جایی که اسمش روی هر ساختمانی بیاید «
نگارخانه رادین» میشود!
هرچند گاهی اوقات اختلاف نظری با سلیقه و طرز نگاه حمید طالبی به عنوان گرداننده نگارخانه دارم، ولی از اینکه دوباره سرپا شده و درهایش را روی هنر و مردم باز کرده، به قدر زیادی خوشحال هستم. برای همین اینبار قصد ندارم از تابلوهای به تماشا گذاشته شده در این نگارخانه صحبت بکنم. چون اگر بخواهم در مورد آثار به نمایش درآمده بنویسم، باید کل صفحات روزنامه را اشغال کنم که تقریبا ناشدنی است، ولی میشود در این نمایشگاه یک چیز را به وضوح دید. تابلوها از سر رفاقت بر دیوارهای تازه رنگ شده نگارخانه رادین نشستهاند و برای منظوری به غیر از نمایش صرف، به آنجا آورده شدهاند. نمایشگاهی که اسمش به غلبه بر مرارتها اشاره دارد.
در این نمایشگاه گروهی نقاشی که با نام «دربند کردن رنگینکمان» برگزار شده است، آثار ارزشمند محمود آزادنیا، مریم آیین، محمد ابوترابی، مریم اصفهانی، حمید امامی، آذر انورحسینی، لادن اورنگی، محمدجعفر پاکروان، میترا تشکری، حسین خنجری، مسعود رستگار، منیره سعیدی نجات، علی سیران عباس شهسوار، نوید ظفرعلیزاده، ندا عظیمی، یگانه قدیریان، محمدحسین مالدار، مهدی محدث، طاهر موسوی و طاهره واحدیان نمایش داده میشوند. هنرمندانی که اسم هرکدامشان به تنهایی باعث رونق سالنهای نمایش زیادی شده است، ولی همانطور که عرض کردم این ضیافت فقط برای تماشا نبود. بوی خوش رفاقت هم میداد. عطری که به نظر باید بیشتر و عمیقتر بدود زیرپوست هنر این شهر و خاطر خیلی از هنرمندان دیگر را هم زنده کند. فضای هنری مشهد نیاز به همین حرکتهای دوستانه ردارد.
کاری که رادین در ابتدای بازگشاییاش انجام داد را میتوان نقطهای دوباره بر شروع این تفکر دانست. تفکری قدیمی که به خاطر شرایط اقتصادی و اجتماعی این روزها، کمکم درحال فراموشی است. تفکری که در آن هنرمندان از یکدیگر حمایت میکردند و برای هم احترام قائل بودند. ارزش این نمایشگاه فقط در نمایش آثار فاخر و تأملشبرانگیزش نیست. به عشقی است که پشت این آثار جاری است. هنرمند خوب میداند که حمایت کردن گاهی صرف خریدن اثر نیست. او احتیاج به دیدن و دیده شدن دارد.
گاهی رفتن و دیدن یک نمایشگاه میتواند روحیهای برای خلق کردن دوباره و انگیزهای برای زنده نگاه داشتن روح در آثار، به بیننده ارزانی کند. خلاصه کنم که گاهی نوشته نمیتواند جان مطلب را ادا کند. برای همین هم خیلی سعی کردم چیزی از نمایشگاه بروز ندهم و لذت تماشای یکی از بهترین نمایشگاههای امسال را به شما هدیه بدهم. به حامد جنوبی ۱۲، نگارخانه رادین بروید و عیدی خودتان را تحویل بگیرید.